Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
خ
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
خ
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
خ
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
خ
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
خ
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 79.2k بازدیدها 213 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • MaryaM._.shM آفلاین
    MaryaM._.shM آفلاین
    MaryaM._.sh
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #536
    این پست پاک شده!
    1 پاسخ آخرین پاسخ
    0
    • MaryaM._.shM آفلاین
      MaryaM._.shM آفلاین
      MaryaM._.sh
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط MaryaM._.sh انجام شده
      #537

      IMG_20190704_224050.jpg
      دیشب ی بغض لعنتی گلوم رو گرفته بود
      دو شب استرس و پشیمونی داغونم کرده بود
      ماتو شهرستان پنج تا شهید گمنام داریم
      این چند سالی ک خاک شدن اینجا من هیچ وقت نرفتم
      حتی زمانی ک زندگی میکردم
      وااسه کنکور اومدم شهر خودمون
      دلم بد گرفته بود
      همش تو ماشین ب فردای سیاهم فک میکردم
      رسیدیم خونه
      مامانم گفت میخوام برم قبر شهدا
      +مریم میای؟
      -ن مامان
      +مامان فقط پیشنهاد میکنم بیا
      مطمعن باش آروم میشی
      اما اگه دلت میخواد
      -باشه
      بیخیال همیشه پاشدم و ی مانتو پوشیدم ورفتم
      منی ک ظاهرم مهم بود حالا دیگه هیچی اهمیت نداشت
      رسیدم
      پنج تا شهید گمنام
      و این شهید ک حتی نمیدونم اسمش چیه
      کشیده شدم سمتش
      اول ی زیارت کردم و دوباره رفتم کنارش
      بی اختیار شروع کردم ب اشک ریختن
      اما دل لعنتی من مگه آروم میشه
      ازشانس خوب من ب جشن واسه روز دختر بود و دقیقا کنار قبرشهدا جشن
      صدای اهنگ بلند شد
      الان وقتش بود
      شروع کردم با صدای بلند گریه کردن
      باتمام وجودم گریه کردم
      فقط ی جمله
      کمکم کن قوی باشم
      عجیب اروم شدم
      دیشب ب زور خوابم برد
      وهمش نگاش میکردم
      شاید خودمو کنار این شهید ی جورایی پیدا کردم
      بااینکه اصلا آدم مذهبی و باحجابی نیسم
      قشنگ حس کردم خدا و شهیدا واسه همه ادمان
      حتی ما آدم بدا:-)

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      11
      • MaryaM._.shM آفلاین
        MaryaM._.shM آفلاین
        MaryaM._.sh
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط MaryaM._.sh انجام شده
        #538

        IMG_۲۰۱۹۰۷۰۵_۱۵۰۲۰۷.jpg
        امروز زودتر از همه پاشدم و رفتم
        بابام کلی بهم امید داد ومن ک میدونستم صفرم
        حتی ب ذهنم خطور نمیکرد ی سوال جواب بدم
        رفتم باکلی نگرانی
        31سوال جواب دادم ک مطمعنم درسه
        وازهمه پرسیدم😂
        دینی ها رو سال سوم دبیرستان ک خونده بودم یادم بود
        واما سوالای شیمی
        چقدر آسون بود!!
        5تا سوال شیمی حل کردم
        هوراااا😅
        منی ک میگفتم منفی بی نهایتم
        راسش هنوز تو شوکم😂
        تا اخرش نشستم واومدم بیرون
        دیدم مامانم اومد و بغلم کرد
        این دوتا گل خوشگلا هم هدیه بابایم هس
        وخواهر وبرادرم ک اومده بودن وبین بقیه دنبالم بودن
        چقدر حس خوب داشتم
        بابام گفت مریم چطور بود
        گفتم نمیدونم
        گفت نتیجه تلاشت هس
        نگران نباش بابا
        اومدیم خونه و کلی حرف زدیم
        بهم گفت مریم منم میدونم هیچ کس با سال اول یا سال دوم پزشکی قبول نمیشه(میدونم ک فقط میخواد من عقب نکشم)
        مامانم گفت حداقل تا مرداد استراحت کن
        بابام:ن خانم خودش بهتر میدونه خودش میخواد درس بخونه:-)
        میدونم ک.قبول نمیشم
        مجاز هم نمیشم😅
        اما اصلا ناراحت نیستم
        اصلا...
        اینم بماند ک کلی حسرت خوردم ب هوشم
        انیشتین خانواده هستم دیگه😂
        حالا دلیل خوابام میفهمم
        من فقط اعتماد ب خودم ندارم
        من فقط حس کردم کنکور ی غول بزرگه
        امروز ازاینکه فکرای اشتباه درمورد خانوادم کردم پشیمونم
        وازاینکه اینکه کنارم هستن حال دلم خیلی خوبه
        پزشکی همیشه باعث خوشبختی نمیشه
        امروز با تمام وجودم فهمیدم خوشبختم:-)💗
        +خدایاشکر بخاطر هرچی ک دادی و ندادی
        شکر داره میره دلم غیرارادی سمت تو:-)
        و شهیدی ک امروز آرامش قلبم رو مدیونشم:-)
        پ.ن:قرار بود نیام
        اما حال خوبم نذاشت
        واسه این همه حمایت و خوبی خانوادم
        دیگه دلم نمیاد درس نخونم
        رقیب اصلی کنکوریای 99😉
        امیدوارم ک نتیجه تلاش تون رو گرفته باشید
        و ب امید موفقیت واسه همه کنکوری ها💗
        خدانگهدار

        VezraV 1 پاسخ آخرین پاسخ
        10
        • Dr-aculaD آفلاین
          Dr-aculaD آفلاین
          Dr-acula
          اخراج شده
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #539

          امیدوارم روزی فرابرسه که هدف این تایپیک و قوانینش رو همه متوجه بشن
          #Restart

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          12
          • amir bahramiA آفلاین
            amir bahramiA آفلاین
            amir bahrami
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #540

            اولین خواب بعد از کنکور چسبید خیلییییییییییییییی خود کنکورم چسبید انگار مثل اینکه همه سوالارو از قبل دیده باشی خیلی جالب بود :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
            بعده کلی صحبت راضی شدن که اون رشته که دوست دارم بخونم سخت بود متقاعد کردنشون ولی خودشون میدونستن تماما سعیم رو کردم و برام مهمه.... ولی توی دانشگاه ازاد 😬 برای پذیرش بدون کنکورش ثبت نام کردم...اولین جایی که باید برم فکر کنم تایپیک بعده کنکوره ببینم چیکار میکنم. :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: شعار عوض شد... ارشد امیر کبیر دارم میام :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: یه مدت باید نیست بشم برم یه استراحتی بکنم از کتابا دور باشم بدجور به اینا معتاد شدم بیکار که میشم میگم فقط کتاب بخونم 😐 از عوارض کنکور 😐 شدیدا به کتاب معتاد شدم اوایل کتاب رو میخوندم الان قبل خوندن اول یه دور کتابو باز میکنم بوش میکنم بوی سلولز :smiling_face_with_open_mouth_closed_eyes:
            حسی که الان دارم مثل حس اون ادمیه که رفته باشه یه سیاره دیگه نمیدونم خودمم چرا اینو حسو دارم شاید به خاطر کنکور باشه که تموم شد و وضعیت فرق کرده و من هنوز بهش عادت نکردم

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            7
            • خانومخ آفلاین
              خانومخ آفلاین
              خانوم
              فارغ التحصیلان آلاء
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #541

              وقتی میرفتی بهم گفتی نمیشه چه قدر جنگیدم که بشه ونشد
              نشد نه که من تلاش نکنم نه که عقب بکشم
              نشد چون... نمیدونم¡

              ولی میدونم ی روزی اتفاق میوفته...
              تو که منو میشناسی میدونی زبونم همون چیزی رو
              میگه که دلم میگه
              میدونی اشکم دم مشکمه
              میدونی بلد نیستم ادای ادمای خوشحال و ناراحتو دربیارم

              تو میدونی اما باورم نداری
              من میگم ی بار دیگ میشه
              من خستم درست.. نای باز کردن کتابارو ندارم حله
              اما من نمیتونم عقب بکشم
              بهم نگاه کن؟!
              به قیمت ریزش موهام تموم شد؟
              به قیمت سردردای هرشب
              به قیمت بی حوصلگی ها
              تو درکم کن تو بهم بگو میشه
              بری دانشگاه ابیاری گیاهان دریایی بخونی و بعد بگی راحت شدم
              تهش چی؟!
              10سال دیگ چی
              خسته نمیشی
              میشی به خدا
              باید تلاش کنی
              نمیگم تلاش نکردی.. نه.. بهره برداری نکردی
              واسش جون بکن لعنتی..گور بابای همه ی دوباره حبس شدنا
              همه ی نگاها همه پچ پچ ها همه ی خستگیا
              همه سرزنشا
              خسته ایم میدونم
              ولی ی بار دیگ بلند شو
              بهت ایمان دارم فقط ی بار دیگ پاشو...💕💔

              نامه ای به خودم(:

              ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              13
              • chakameC آفلاین
                chakameC آفلاین
                chakame
                دانش آموزان آلاء
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #542

                می دونی، خسته شدم از فقط و فقط فکر کردن.
                از فقط تخیل کردن و یه آینده ی شیک و درخشان توی ذهنم ساختن!
                خسته شدم از بی کاری... خسته شدم از بی هدفی...
                می دونم باید چی کار کنم، ولی انجامش نمیدم!
                تا حالا آدم حرف بودم. نه پیش بقیه!
                پیش خودم...
                برای خودم ساعت ها سخنرانی می کردم که می تونی، باید فلان کار رو بکنی و...
                ولی نتیجه اش کو؟؟
                کجاست خوشحالی هام؟
                کجا قایم شدن اون همه اتفاقت خوبی که ساخته بودم؟!
                نیستن...!
                همشون گیر کردن بین بُعد اینده و حال!
                می دونم باید یه جوری نجاتشون بدم...
                ولی این بار نه با حرف!
                نه با فکر!
                نه با تخیل!
                این بار با عمل...
                همیشه از باختن ترسیدم... از نتیجه نگرفتن...
                پس همیشه پا پس کشیدم...
                ولی این بار نه!
                این بار می دونم از خودم چی می خوام.
                برای نجات آینده و خوشحالی ها و... ام، الان فهمیدم چه کاری باید بکنم.
                امیدوارم این دفعه هم مثل همیشه حرف نباشه... که اگر باشه من خدای سخنرانی برای خودمم! :))
                ولی نیست.
                حسش می کنم.
                با تمام سختی هاش کنار میام و خودم رو هر طور شده به اون آینده ی دوست داشتنی می رسونم :))

                همه چیز سی و دومِ یک ماهی، ساعت بیست و پنج و هفتاد دقیقه، حل میشه! :))
                #چکامه

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                10
                • M آفلاین
                  M آفلاین
                  masoud
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #543

                  116489224_EL8Kj1aKjRc7Sj2uKAmrPNvaiqH2TWtOqYeiAClpk2E.jpg

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  10
                  • M آفلاین
                    M آفلاین
                    masoud
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #544

                    hyrthgertghert.png

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    10
                    • Mahdi2001M آفلاین
                      Mahdi2001M آفلاین
                      Mahdi2001
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Mahdi2001 انجام شده
                      #545

                      همین که دیگه نتونی بنویسی
                      خودش خیلی درده

                      کاری که میتونی بکنی اینکه میشینی زل میزنی به دیوار روبه روت و از داخل یه فریاد بلندی میزنی که به گوش هیچ کس نمیرسه

                      فقط خودتی و خدات هیچ کس نیست هیچ کس

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      13
                      • Mahdi2001M آفلاین
                        Mahdi2001M آفلاین
                        Mahdi2001
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #546

                        20190705_214814.jpg

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        14
                        • ب آفلاین
                          ب آفلاین
                          باهآر
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #547

                          4.jpg

                          تو همه راز جهان، ریخته در چشم سیاهت...
                          من همه ، محو تماشای نگاهت... :|😂
                          %(#0088ff)[#فریدون‌مشیری]

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          19
                          • revivalR آفلاین
                            revivalR آفلاین
                            revival
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #548

                            IMG_20170518_204141.jpg
                            عکس زوده،امروز گوشیمو درست کردم،توی گالریش بود،دامنه کوه ماسی!

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            13
                            • revivalR آفلاین
                              revivalR آفلاین
                              revival
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #549

                              IMG_20170509_192720.jpg
                              عاشق این عکسم...
                              (یادی از گذشته:/)

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              12
                              • SharllotS آفلاین
                                SharllotS آفلاین
                                Sharllot
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                #550

                                ۲۰۱۷۰۹۰۳_۱۱۳۳۵۶.jpg
                                ۲۰۱۷۰۹۰۳_۱۱۳۲۳۳.jpg
                                ۲۰۱۷۰۹۰۳_۱۱۴۳۱۷.jpg
                                تالاب انزلی:))
                                بسیار زیبا... کاش قدرشو بدونن

                                1.gif

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                12
                                • _nawrm__ آفلاین
                                  _nawrm__ آفلاین
                                  _nawrm_
                                  دانش آموزان آلاء
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط _nawrm_ انجام شده
                                  #551

                                  بهش گفتم : بمون ..
                                  گفت : نمیشه .. دنیا جای قشنگی برای موندن نیست ..
                                  بهش گفتم : کنارِ من بمون ..
                                  گفت : نمیشه ..
                                  بهش گفتم : کنارِ من جای قشنگی برای موندن نیست ؟
                                  چیزی نگفت :))
                                  .
                                  خیره شده بود بهم ..!
                                  هیچ وقت از رنگ سبز خوشم نمیومد
                                  اما چشماش سبز بود ..!
                                  نمیدونم شاید آبی بود ..!
                                  یادم نمیاد هرگز تو چشماش نگاه کرده باشم ..
                                  نمیتونستم ..!
                                  شما میتونستین ، تو چشمای یکی زل بزنین که دارین ازش فرار میکنین ؟
                                  ازش فرار میکردم .. ازم فرار میکرد ..!
                                  یادمه یه روز ، آخرِ کلاس شد :
                                  هیچکی نبود ..
                                  من بودم و خودش ..
                                  رفتم ازش سوال کنم ..!
                                  جواب داد و سریع گفت : خدافظ ..!
                                  و رفت ..!
                                  دیگه نیومد ..!
                                  از اون روز به بعد کلاسا رو پیچوند و رفت ..!
                                  .
                                  نمیتونستم دوسِش داشته باشم .. یعنی نمیخواستم که داشته باشم ..
                                  اما دستِ خودم نبود ..!
                                  شما چه جوری میتونین هوایِ دلتون رو داشته باشین وقتی نمیتونین بهش بگین : نه ؟
                                  نتونستم بهش بگم : نه ..!
                                  .
                                  بهش پیام دادم ..!
                                  سوالِ درسی بود فقط ..
                                  اما ..
                                  ما که خوب میدونیم درس و مدرسه بهونَست :))
                                  .
                                  قبلنا مهربون تر بود ..!
                                  دلِش نمیومد جواب نده .. هر چه قدر هم سرش شلوغ میشد ، بازم هوایِ من و داشت ..!
                                  .
                                  زمان گذشت ..
                                  چند وقت پیش بهش پیام دادم ..
                                  دیگه مهربون نبود ..
                                  شایدم بودااا ، ولی با من نبود :))
                                  پیاما رو سین میکرد اما جواب نمیداد ..! خب ، سَرش خیلی شلوغ شده بود .. دکتر شده بود برای خودِش :)) .. !
                                  آدما وقتی دکتر میشن ، اینقدر سرد و بی رحم میشن ؟
                                  از همون روز از دکتر شدن بدم اومد ..!
                                  .
                                  خجالت میکشیدم دوباره بهش پیام بدم ..
                                  هنوز که هنوزِ خجالت میکشم ..
                                  نه اینکه بگم آدم کم رویی باشم ها .. نه ..!
                                  ولی ، در برابرش کم میارم ..
                                  .
                                  نمیدونم چرا .. همون روز که دیدمِش نرفتم دنبالش ..
                                  دنبالِ حسمُ میگم ..
                                  درسته که میگن : نباید دنبال حسی برین ، صبر کنین خودش میاد ..
                                  ولی من میگم :
                                  بعضی وقتا باید برین ..
                                  دنبالش کنین ..
                                  نزارین بِره ..
                                  یه جایِ دلشُ گره بزنین به یه جایِ دلتون ..!
                                  نزارین کور بشه ..
                                  .
                                  گره هایِ زندگیِ من کور شده ..
                                  اون قـدر که ..
                                  نه میتونم عقب ، برگردم بگم : نرو ..
                                  .
                                  نه میتونم برم جلو و بهش بگم : بمون ..!
                                  .
                                  باید صبر کنم و فقـط رفتنش و تماشا کنم ..
                                  خیلی قشنگ باهم راه میرن ..
                                  نه ؟
                                  .
                                  :))

                                  .
                                  "ن.ت"

                                  مَنُ دِل بُریـدَن از تُ ؟
                                  چِ مَحالِ خَندِ دآریـ ..

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  14
                                  • ب آفلاین
                                    ب آفلاین
                                    باهآر
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #552

                                    IMG_20190615_152313.jpg

                                    %(#23bf00)[مِــــهر تو] %(#33e30c)[را دل حــــزین،] %(#3df713)[بافته بر] %(#43ff19)[قُماشِ جان]
                                    %(#e3d400)[رشته به رشته] %(#f2e313)[نخ به نخ،] %(#faeb19)[تار به تار پو به پو]

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    14
                                    • revivalR آفلاین
                                      revivalR آفلاین
                                      revival
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #553

                                      IMG_20170201_165030.jpg

                                      کرمانشاه از بالا ی روز سرد و گرم

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      18
                                      • B آفلاین
                                        B آفلاین
                                        Brilliant
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #554
                                        این پست پاک شده!
                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        0
                                        • B آفلاین
                                          B آفلاین
                                          Brilliant
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #555

                                          IMG_۲۰۱۹۰۷۱۲_۱۰۵۲۴۸_۸۷۰.jpg
                                          چشم دوخته ام به آسمان
                                          آسوده ی آسوده
                                          غرق در سکوت

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          7
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 26
                                          • 27
                                          • 28
                                          • 29
                                          • 30
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع