شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
نوشتهشده در ۲۸ مرداد ۱۳۹۸، ۹:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سر کلاس استاد داشت فلسفه کلمه خر رو توضیح میداد!
روکرد به ما گفت:
در کل، خر به معنی بزرگ و ارجمند هست
مثل خرپول، خرخون، خرشانس
پس شما همتون خرید
منم برگشتم گفتم:
استاد شکسته نفسی می کنید... چشاتون خر میبینه
خری از خودتونه....
خودتون از همه خر ترید
اصلا اگه یه خر توی این کلاس باشه اونم شمایید.
.
.
.
نمی دونم چرا بیرونم کرد از کلاس. -
نوشتهشده در ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۵:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه مرغ عشق داشتیم سر صبح پا میشد انقدر جیغ میزد که فروختمش...
یه جغد گرفتم شبا پا به پام میشینه صبح هم تا لنگ ظهر خوابه..
-
نوشتهشده در ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
زن جفففففففر سرقبرش ميگفت:
کجایی جفففففففر ؟!
یدالله کفش نداره!!!
فضل الله بلوز نداره!!!
عین الله شلوار نداره !!!
روح جفففففففر شب مياد به خوابش ميگه:
سکینه من مُردم..نرفتم دٌبي جنس بيارم که -
نوشتهشده در ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۶:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
الان کم کم شبکه نمایش اسبهای یوسف رو ازش میگیره میده به آی فیلم اونا بدن به مختار که اماده بشه واسه محرم، بعد دوباره از مختار میگیرن میبرن شبکه نمایش که بدن به جومونگ
-
نوشتهشده در ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانمه خیلی وقت بود رفته بود بازار وقتی اومد به شوهرش
گفت یه زنگی می زدی حالمو می پرسیدی.شوهرش اس ام اس های بانکو نشونش داد و گفت:
پیامای سلامتیت دائم میومد -
نوشتهشده در ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۲۰:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۲۰:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﺭﺍﻧﻪ !!" ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣﺎﻻ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﺍﻧﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺁﺧﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪﻡ ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﻮﺩ..!!!!
ﯾﻬﻮ يه پسره ﺍﺯ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﮔﻔﺖ :
ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ -
نوشتهشده در ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
داستان آب خونه ما اینجوریه که تو حموم داد میزنم مااامان آب رو ببند
میگه آب باز نیست ذلیل شدهیهو فشار آب دو برابر میشههه
-
نوشتهشده در ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مرا ببخش مادر این دنیا ارزش لگد زدن به شکمت را نداشت
حالا درسته با کفگیر و شلنگ جبران کردی ولی خب واقعا این اون دنیایی که فکرش میکردم نبود
-
نوشتهشده در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مسئول ایستگاه نذری خیابونمون
یه سماور تمام استیل پر از آبجوش و یه قوری چای با یه نامه فرستاد برام گفتتا آخر محرم و صفر نبینمت فقط
-
نوشتهشده در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
عزیزان امشب همگی نذرى خونه ما دعوتین.
اینم آدرس:خيابان オススメの二重まぶた美.
نرسیده به 本物の二重になりたい人に
پلاک 本物
نیایید بخدا ناراحت میشم
منتظرما.. -
اﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﺎﺭﺍﻧﻪ !!" ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺣﺎﻻ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﺍﻧﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺁﺧﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪﻡ ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﻮﺩ..!!!!
ﯾﻬﻮ يه پسره ﺍﺯ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﮔﻔﺖ :
ﺷﺎﻧﺲ ﺁﻭﺭﺩﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﻪ -
ماه = 30 روز
سال = 12 ماه
دهه = 120 ماه
قرن = 1200 ماه
تا ابد با هم میمونیم = 3 ماه و 2 روزنوشتهشده در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۳:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهآغاز هر پایانی یعنی پایان هر آغازی که انتهایش ابتدای شروع اول است در مسیر شروع آغاز بی پایان
منم هیچی نفهمیدم...
ولی احساس کردم خیلی باکلاسه گفتم براتون بفرستمحالا به نظرتون بندازمش گردن دکتر شریعتی بیشتر لایک میخوره یا حسین پناهی؟
:hand:
-
نوشتهشده در ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۲۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﻫﺎﯼ ﻣﺤﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﯿﻢ؛ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ ﺍﺯ ﭼﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﭼﯽ ﮔﺮﻡ ﮐﻨﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭘﯿﺪﺍ
ﻣﯿﮑﻨﻪﺩﯾﺸﺐ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﻏﺬﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺟﻠﻮﻡ ﺷﺒﯿﻪ ﻗﯿﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺰﻩ ﻗﺮﻣﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻣﯿﺪﺍﺩ. ﻭﺳﻄﺎﺵ
ﻣﺮﻍ ﺑﻮﺩ. ﺗﻬﺶ هم شله زرد داشت