Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. کافه کتاب❤️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی‌)
روز آخر ❤️
_
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
خ
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
خ
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
خ
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
خ
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
خ
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

کافه کتاب❤️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی‌)

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
کتاببخونیم
72 دیدگاه‌ها 15 کاربران 3.0k بازدیدها 18 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • خانومخ آفلاین
    خانومخ آفلاین
    خانوم
    فارغ التحصیلان آلاء
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط خانوم انجام شده
    #44

    متن جایگزین

    دختر پیچ
    تا به حال دختر پیچ رو توی چای حل کردین؟
    عطر دیوانه کننده ای داره ☕❤️
    کتاب دختر پیچ هم رمان زیبا و جالبیه
    قلم خیلی خوب نویسنده و سبک جذاب داستان
    و عقب رفتن داستان و مدام پرش به خاطرات مختلف جذابیت کتاب رو زیاد میکنه

    یک قاچ کتاب🍉
    میدانم که دیوانگی است آدم به کسی زنگ بزند که اورا ندیده و نه می‌شناسد...
    آن هم سیزده بار..!
    اما میدانی که دیوانه شده بودم.. دیوانه ی تو
    دیوانه ی آن روز بارانی آن عکس ها آن زعفران ها...
    شماره را به اسم مادر جان ذخیره کردم هیچ کس جواب نمی‌داد ولی باخودم عهد کردم هرطور شده با او صحبت کنم
    مطمعن بودم که می‌توانم ❤️

    افسانه‌‏ای قدیمی بینِ زعفران‌کارها است که می‏گوید زعفران نفرین‌کننده و شوم است برای کسی که آن را می‌کارد. همین باور در فضای شهری و مدرنِ رمان قرار است باعث شود تا شاهدِ اتفاق‌هایی پیش‌بینی‌نشده باشیم. رمان از زبانی روایی، مملو از خرده‌روایت و همچنین یک محورِ عاشقانه سود می‌برد، محوری که در بسیاری از رمان‌های امروزی ما کمتر استفاده می‌شود و درحالی‌که از عشق ‌نوشتن و درکِ سکرات و تلفاتش شاید کهن‌ترین داستان عالم باشد که مدام در حالِ تکرار است. دخترپیچ یک رمانِ عاشقانه است.

    لابه لای صفحات و آدم ها❤️
    @ماندانا80

    دانش-آموزان-آلاء

    ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    8
    • خانومخ آفلاین
      خانومخ آفلاین
      خانوم
      فارغ التحصیلان آلاء
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #45

      Screenshot_20191013-174515.jpg

      پیشنهاد با لیوان چای ❤️
      این پاکدست رو از دست ندید❤️
      خیلی خوبه منم تازه شروعش کردم
      صوتی و رایگانه و جالبه

      مرسن/آن/ من تقریبا یک جنایت کار بودم

      قراره خودمونو بزاریم جای آدم ها❤️
      حال دلتون خوب🌼☕

      برای وقت هاییه حالمون خوب نیس❤️
      @M-an

      دانش-آموزان-آلاء

      ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      8
      • خانومخ آفلاین
        خانومخ آفلاین
        خانوم
        فارغ التحصیلان آلاء
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #46

        متن جایگزین

        سلام حالتون چطوره(:
        پاییز خوب پیش میره؟

        حال دلتون و روز هاتون خوبه؟!(:
        یاد اون جمله شکیبایی افتادم که میگفت

        ** جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
        که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
        با اين همه عمری اگر باقی بود
        طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
        که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
        نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
        **

        حال ما هم خوب است(:❤️

        امروز کتاب سمفونی مردگان رو داریم کتاب معروفی که فک کنم بیشتر شما اگر نخونده باشید اما اسمش رو شنیدید(:

        **کتابی که از رنج مردمی میگه که مرگی همیشگی رو در زندگی به دوش می‌کشند **

        از دستش ندید❤️
        یک قاچ کتاب 🍉
        با صدای خود نویسنده ❤️🌼
        سمفونی مردگان-عباس معروفی

        آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.

        من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود.

        شب ها وقتی پا در آن خانه بزرگ و سرد می گذاشت همهمه دوردست سالیان دیوار می شد و سکوت می کرد. کاج می شد و وسط حیاط می ایستاد، در می شد و بسته می ماند.

        حال دلتون خوب ❤️
        دانش-آموزان-آلاء

        ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        9
        • خانومخ آفلاین
          خانومخ آفلاین
          خانوم
          فارغ التحصیلان آلاء
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط خانوم انجام شده
          #47

          سلام حالتون چطوره؟ ❤️

          امروز متوجه شدم نسخه صوتی کتاب مغازه خودکشی که کتاب درجه یک و خوبیه باصدای آقای شکیبا داره به فروش میرسه
          نسخه صوتیش رو گوش دادم و لذت بردم ❤️
          از دستش ندید❤️

          ما خودکشی رو تضمین می‌کنیم. اگه نمُردید، پول‌تون رو پس می‌دیم. حالا بفرمایید، از این خرید پشیمون نمی‌شید. ورزشکاری مثل شما! فقط یه نفس عمیق بکشید و برید سمت هدف‌تون. در ضمن همون‌طور که همیشه می‌گم، «شما فقط یک‌بار می‌میرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموش‌نشدنی باشه.» (کتاب مغازه خودکشی – صفحه ۲۰)

          نمونه کار مغازه خودکشی-هوتن شکیبا

          دانش-آموزان-آلاء

          ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          9
          • خانومخ آفلاین
            خانومخ آفلاین
            خانوم
            فارغ التحصیلان آلاء
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #48

            متن جایگزین

            سلام حالتون چطوره؟؟
            آخرین روزای مهر چطور پیش میره؟؟🌼
            🍊🍊🍊🍉🍊🍉🍊🍉🍊🍉🍊🍉🍊🍉🍊🍉🍊

            امروز اومدم ی کتاب محشر رو بهتون معرفی کنم
            ی کتاب با کلی معما و روند خوب داستانی ❤️

            کتاب سیزده دلیل برای این که کتاب بسیار بسیار خوبیه
            هم سبک داستانی جذابی داره و هم باعث میشه دیدتون ی مقداری درمورد ادما و نحوه قضاوتشون عوض بشه
            قلم نویسنده و مترجم بسیار دلنشین و خوبه
            توصیفات و احساسات خیلی خوب بیان شذه
            و مطمعنم هرلحظه که جلوتر بره مشتاق تر میشید برای خوندنش🌼

            ی سریال خارجی با همین اسم هم ساخته شده که شبیه کتاب هست اما نه کاملا..
            نسخه صوتی این کتاب هم موجوده و به نظرم شنیدنش خالی از لطف نیس❤️

            یک قاچ 🍉کتاب:

            با همه‌ی ماهیچه‌های بدنم که التماسم می‌کنند از حال بروم مقابله می‌کنم. چون اگر به مدرسه نروم، اگر بروم جایی دیگر و تا فردا پنهان شوم، نمی‌توانم به چیزی جز فردا فکر کنم. هر موقع که برگردم، حقیقت باقی می‌ماند: بالاخره مجبور می‌شوم با بقیه‌ی آدم‌های توی نوارها رودررو شوم. به ورودی پارکینگ می‌رسم، یک تکه پیچک با تکه‌سنگی بزرگ که رویش حکاکی شده به همه خوشامدگویی می‌کند…

            روایتی از زندگی دختری دبیرستانی به اسم هانا بیکر است. او که از دانش‌آموزان تازه‌وارد مدرسه است، برای ارتباط برقرارکردن با همکلاسی‌هایش و پیداکردن دوست با چالش‌هایی روبه‌رو است و در طی تلاش‌هایش در این راستا با تعدادی از دانش‌آموزان مدرسه آشنا می‌شود. هر کدام از این روابط به‌نحوی به شکست منجر می‌شود، هانا که از این اوضاع افسرده شده، تصمیم می‌گیرد که خودکشی کند و به زندگی‌اش پایان دهد، اما قبل از آن، دلایل این تصمیم را در۱۳ کاست می‌گوید و ضبط می‌کند. هر کاست مربوط به یک نفر است و قرار است بعد از مرگش به دست آن افراد برسد

            حال دلتون خوب❤️
            دانش-آموزان-آلاء

            ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            11
            • خانومخ آفلاین
              خانومخ آفلاین
              خانوم
              فارغ التحصیلان آلاء
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #49

              سلام میخام دعوتتون کنم به ی چالش❤️
              هرکس هرکتابی که خونده و ممکنه خوشش اومده باشه
              یا یاد کسی افتاده باشه رو میتونه
              با این شرایط معرفی کنه و اون فرد وزیرش تگ کنه

              هرکس هم که تگ میشه باید این چالشو انجام بده و براش سه روز وقت داره❤️

              • شرایط هم به این شکله
                یک عکس از کتاب داریم
                بعد شما نظرتون رو حداکثر داخل ی بند درمورد کتاب میگید
                یک قاچ کتاب مارو مهمون میکنید و بعد اسم اون فرد رو زیرش تگ میکنید ❤️

              من باخوش ذوق ترین انجمن شروع میکنم❤️
              dlrm

              لطفا اسپم ندید پستی که میزارید فقط این شرایط رو داشته باشه❤️
              ممنونم 🍊🌼

              دانش-آموزان-آلاء
              دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا
              دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
              ادمین

              ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              8
              • dlrmD آفلاین
                dlrmD آفلاین
                dlrm
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #50

                CYMERA_20191021_154409.jpg
                ‌
                ‌
                ‌
                آقا به نام خدا 😍 این عمه دلیست که به این چالش دعوت شده 😎 از جاتون تکون نخورین😎
                😏
                خیلی ازت ممنونم فاطمه بانوی قشنگم واسه اینکه قابل دونستی و منو به عنوان اولین نفر دعوت کردی🌈🌸 (بخدا اگه کس دیگه ای دعوتم نکنه میام میزنمتون😂)
                راستش خیلیییی فکر کردم که چه کتابی رو معرفی کنم خیلی فکر کردم و آخرشم رسیدم به کتاب مورد علاقم:) کتابی که توی بدترین حال روحی و بدترین روزا شروع کردم به خوندنش و همون دومین صفحه کلمه ی بهارنارنجش توی چشام شروع کرد به رقصیدن:)
                اسم کتاب همون طور که مشخصه
                🌼🌸بار دیگر شهری که دوست می داشتم🌸🌼
                از یه خفن که خوب بلده از کلمه ها استفاده کنه خوب جمله بندی میکنه و خوب دل آدمو میلرزونه... 🙂
                ⭐نادر ابراهیمی⭐
                ‌
                دعوتتون میکنم یه قاچ از کتاب رو بخونین و مجبورتون میکنم که عاشقش بشین و باااید که بخونینش😂❤
                نه جدی.... به نظرم از دلش بر آمده که به دل دلارام نشسته:)💛
                ‌
                ‌
                🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
                بر نزدیک ترین کسان خویش، آن زمان که مسیحا صفت به سوی تو می آیند، بشور.
                تمام آنها که دیوار میان ما بودند انتظار فرو ریختن عذابشان می داد.کسانی بودند که میخواستند آزمایش را بیازمایند; اما من، از دادرسی دیگران بیزارم هلیا.
                در آن طلا که محک طلب کند شک است.شک چیزی به جای نمیگذارد.
                مهر ، آن متاعی نیست که بشود آزمود و پس از آن، ضربه ی یک آزمایش به حقارت آلوده اش نسازد.
                عشق، جمع اعداد و ارقام نیست تا بتوان آن را به آزمایش گذاشت، باز آن ها را زیر هم نوشت و باز آن ها را جمع کرد.
                آنچه من می شنیدم آنچه می گفتند نبود:)
                کلمات در فضا دگرگون می شد و آنچه به گوش من می ریخت با کشنده ترین زهر ها آلوده بود 🙂
                در برابر من، زنان، مردان، کودکان و ابزار ها سخن می گفتند.
                شهری مرا سنگسار می کرد. 🙂
                مردم یک شهر مرا دشنام می دادند.
                شهری که دوست می داشتم:)
                و مردمی که پیش از این ایشان را بار ها ستوده بودم... 🙂
                ‌
                ‌
                🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
                ‌
                ‌
                کتاب، کتاب‌ِ تلخی‌ِ....از این کتابا که دمای بدن ادمو کم و زیاد میکنه...باخوندن این کتاب سردم میشد... دلم میگرفت ولی راضیم:) تعداد صفحه ی زیادیم نداره
                از اونجایی که هم واسش خوندم یه صفحه از کتاب رو هم خیلی توی اون روزا هوامو داشت و خیلی کرگدنه و کرادت خونش خیلی بالاس و دور از انتظارم نیست که به یاد کی 😂😂😂💓
                @m__saDra__b 😂💓 کرگدن‌ِ پرطمتراق😂 شایدم تمطراق😂
                ‌


                دعوت میکنم از....
                ‌
                اکالیپتوس 😍💖
                marzyeh78 💖😚
                ققنوس 😀💖
                MOHAMMAD80 😎💎
                Dr-acula 😎✨

                • اگه با من کار داشتی، پی‌وی پیام بده♡
                1 پاسخ آخرین پاسخ
                12
                • اکالیپتوسا آفلاین
                  اکالیپتوسا آفلاین
                  اکالیپتوس
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط اکالیپتوس انجام شده
                  #51

                  63764a6a-d81b-43ee-b0bb-95a7e43999eb-image.png

                  کتابی که امروز اتفاقی تو برنامه کتاب باز دیدمشُ تصمیم گرفتم بخونمش (فیلمشم هس )

                  ✨ %(#ff00aa)[کتاب شگفتی] ✨

                  khengoolestan_joda_konande-17.gif

                  • راجب یه پسره به اسم آگوست پالمن که ده سالشه و به یه بیماری مادرزادی (سندرم تریچر کالینز) مبتلاعه و چهره ی زشتی داره و یه کلاه میزاره سرش
                    آگوست به خاطر چهره‌ی متفاوتش به مدرسه نرفته و تا ده سالگی در خانه درس خوانده است. ماجرای اصلی داستان از زمانی شروع می‌شود که آگوست برای شروع کلاس پنجم وارد مدرسه می‌شود. حالا او با چالش جدیدی از زندگی‌اش مواجه می‌شود. او به این فکر می‌کند که چرا رفتار بقیه‌ی با او عادی نیست و همکلاسی‌هایش مرتب او را مسخره می‌کنند، این رفتارها برای او آزاردهنده است. در ادامه آگوست با زبان ساده و کودکانه‌اش از ترس‌ها، دوستی‌ها و دغدغه‌هایش در مدرسه می‌گوید....

                  می‌دانم یک پسر ده ساله‌ی عادی نیستم. خب، البته کارهایم عادی ومعمولی‌اند. بستنی می‌خورم. دوچرخه سواری می‌کنم. توپ بازی می‌کنم و یک ایکس باکس (۲) دارم. ظاهرا این جور کارها باید از من بچه‌ای عادی بسازند؛ به خصوص که از نظر شخصیتی هم شبیه بچه های عادی هستم. با وجود این، می‌دانم که هیچ بچه‌ی عادی‌ای باعث نمی‌شود که سایر بچه‌های عادی توی زمین بازی، به محض دیدنش جیغ بکشند و فرار کنند. می دانم که هیچ بچه‌ی عادی‌ای، هرجا که پا می گذارد، سایر بچه های عادی چهارچشمی به او خیره نمی‌شوند.

                  اگر یک چراغ جادو گیر می‌آوردم که می توانست فقط یک آرزویم را برآورده کند، آرزو می‌کردم قیافه‌ای عادی داشته باشم، تا دیگر هیچ کس به من زل نزند! آرزو می‌کردم بتوانم توی خیابان راه بروم، بی آنکه مردم با دیدنم روی شان را برگردانند!%(#0073ff)[به هرحال، فکر می‌کنم من فقط به این دلیل عادی نیستم که هیچ کس مرا عادی نمی‌بیند. ولی حالا دیگر کم وبیش به این چیزها عادت کرده‌ام. یاد گرفته‌ام وانمود کنم که نمی‌بینم] ......

                  khengoolestan_joda_konande-17.gif

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  11
                  • ققنوسق آفلاین
                    ققنوسق آفلاین
                    ققنوس
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #52

                    کتاب-کیمیاگر.jpg

                    کتابی ک میخام معرفیش کنم و خیلی دوسش دارم کیمیاگر پائلوکوئیلوست.

                    خب این کتاب خیلی جذابه و حالت رمان مانند داره در قالب داستان حرفای اصلیش رو نویسنده زده .البته باید چندین و چند بار بخونیش تا مفهوم اصلیش رو بفهمی من هنوزم ک هنوزه کامل خیلی چیزا رو متوجه نشدم. نویسنده توی این کتاب درمورد طرحالهی زندگی یا افسانه شخصی صحبت میکنه ک همون هدف ما از زندگی یا ب دنیا امدنه رسالتی ک داریم چون میدونید هیچکس بی دلیل پاش رو روی زمین نذاشته .
                    یک قاچ نه بلکه چندین قاچ از این کتاب.

                    روح جهان از خوش‌بینی انسان‌ها تغذیه می‌شود یا از بدبختی، ناکامی و حسادت آن‌ها. تحقق بخشیدن به افسانه شخصی یگانه وظیفه آدمیان است. همه چیز تنها یک چیز است و هنگامی که آرزوی چیزی را داری، سراسر کیهان همدست می‌شود تا بتوانی این آرزو را تحقق بخشی.

                    قاچ دوم

                    سانتیاگو برای رسیدن به گنجی که در خواب به آن الهام شده بود باید به یک سرزمین خیلی دور میرفت. همچنین در این مسیر درگیر سختی ها و چالش هایی نیز بشود.

                    او زمانی که میخواست به دنبال هدف خود برود ، دو راه در پیش رو داشت. یکی اینکه چوپانی کند و به زندگی زیبای خود ادامه دهد یا اینکه از محدوده امن خود خارج شده و برای خواسته اش تلاش کند. اما او انتخاب کرد که به سمت رویاهایش قدم بردارد و آن هارا بدست آورد.

                    رویاهای ما هدف های واقعی زندگی ما هستند و عشق راستین ما به کار ها و پدیده های مختلف را نشان میدهند. پس اگر خواستار شادی و موفقیت هستیم باید اهداف خود را بر اساس آن ها انتخاب کنیم.
                    قاچ سوم
                    نکته خیلی مهم این است که ، بعضی وقت ها، چیزهایی که دنبالش هستیم، همانجایی است که شروع کردیم.

                    سانتیاگو در یک شب در کلیسایی متروکه و در خواب به او الهام شد که گنجی آن سوی دریا انتظار اورا میکشد ؛ غافل از اینکه گنج در همان جایی بود که در آن خوابیده بود. بعضی اوقات در زندگی واقعی نیز همین اتفاق می افتد. در واقع بعضی اوقات ، هرآنچه که در پی آن هستیم جایی در نزدیکی ماست؛ و ما باید فقط آن را ببینیم.

                    و در اخر مرسی از فاطمه بانو بخاطر این تایپک خیلی تایپیک خوبیه.
                    مرسی از عمه دلی ناظم ک دعوتم کرده و نخسته1534232474452-fav11.gif

                    قوربان شما ققنوس

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    12
                    • M آفلاین
                      M آفلاین
                      marzyeh78
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط marzyeh78 انجام شده
                      #53

                      سلااام
                      مرسی دلارامم که منو دعوت کردی😍🌸💜dlrm و البته ببخشید که دیر شد🙊😑
                      خیلی فک کردم چه کتابیو معرفی کنم چون گزینه های زیادی بود ک عالی ام بودن از نظرم و آخرش تصمیم گرفتم کتابی که همین الان درحال خوندنشمو معرفی کنم
                      71177066_174245447043162_4300291998878869291_n.jpg
                      قانون توانگری
                      نوشته ی کاترین پاندر ، ترجمه گیتی خوشدل

                      برای معرفی کتاب فک میکنم متن پشت جلدش کفایت کنه:
                      "قانون خلاقیت این است که به جای اینکه آرزوهای دیرین خود را با این بهانه که رویاهایی محال هستند سرکوب کنید،به طوری سازنده به آنها بنگرید.یعنی بدانید که آرزوهای راستین شما چیستند،و آنگاه از آرزوهایتان فهرستی تهیه کنید.به طور منظم به سراغ آنها بروید و در صورت لزوم آنهارا عوض یا جابه جا کنید.وقتی آرزوهایتان را مینویسید،جایگاه ذهنی آنها نیز منظم میشود."
                      %(#ff0000)[میخواهم بار دیگر وعده گوته را به یادتان آورم:《انجام آنچه را که میتوانییا می اندیشی که میتوانی،آغاز کن!در جسارت،نبوغ و اقتدار و اعجاز نهفته است》]

                      البته من خوندن این کتابو بعد از کتاب °●چهار اثر از فلورانس اسکاول شین●° پیشنهاد میکنم که فکر میکنم خیلیا باهاش آشنایی دارن
                      امیدوارم خوندن این کتاب بتونه مسیر زندگیتونو تغییر بده:)

                      فاطمه بانو مرسی بابت تاپیک خوبت:)

                      الحمدالله علی کل حال🧡

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      9
                      • خانومخ آفلاین
                        خانومخ آفلاین
                        خانوم
                        فارغ التحصیلان آلاء
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط خانوم انجام شده
                        #54

                        متن جایگزین

                        سلام آبان ماه مون چطوره؟؟، 😍❤️
                        مهر با همه مهربونی هاش رفت و آبان خوشگل و تازه مون رسید😍
                        دیگ قراره دل آسمون برامون بباره و زمین پر از رنگی رنگی های نارنجی بشه❤️😁
                        🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊

                        خب بخش اول چالش تموم شد
                        خیلی خیلی ممنونم از اونایی که انجام دادن و دوستان دیگه که تصمیم دارن انجامش بدن

                        خوشحالم که کتاب می‌خونیم و کتاب دوست داریم 😁🌼

                        راستش توی این کتابخونه ی کوچیک جای چشم هایش بزرگ علوی خیلی خیلی خالی بود...
                        خیلی رمان های دیگه هم هست که جاشون خالیه و کم کم باهم پرشون میکنیم 😍
                        🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊
                        **ماجرای کتاب چشمهایش داستان یکی از دوستداران نقاشی معروف به نام استاد ماکان است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است.

                        آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس میزند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان است که خود استاد نام آن تابلو را چشمهایش نامیده است.

                        مدل اثر زنی ست، پس آقای ناظم سعی می کند با پیدا کردن آن زن به تصویر کشیده شده در تابلو، به راز مرگ مشکوک دست پیدا کند…**
                        🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊

                        میگم این روز هوا سرده... نظرتون با یک فنجان کتاب چ طوره😁☕

                        یک فنجان کتاب ☕
                        درباره‌ گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان می‌افتید و سیل غران زندگی شما را از صخره‌ای در دهان امواج مخوف پرتاب می‌کند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمه‌ای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش، لذت هستی را می‌چشید.
                        🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊

                        و اما دعوت شدگان به چالش😁🌼
                        و مهمون های این هفته کافه کتاب 🌼😁

                        خانوم ها و آقایان😁 لیدیز اند جنتلمنز این شماااا و این دو تن از بزرگان انجمن 😁

                        آقایان برنوسی و سلطانی مهمان این هفته ی کافه کتاب😁😁😁

                        @Amir-Bernousi
                        revival
                        https://forum.alaatv.com/post/902388
                        مارو یه داستان مهمون کنید لطفا🌼☕🌼

                        به جان خودم شرکت نکنید ناراحت میشم😐😂😁
                        دانش-آموزان-آلاء

                        ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        9
                        • AmirbernosiA آفلاین
                          AmirbernosiA آفلاین
                          Amirbernosi
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #55

                          99ec74bc-9e2b-4f52-b850-f43d862a8043-image.png

                          "من پیش از تو" و "من پس از تو" از جوجو مویِز و ترجمه مریم مفتاحی(میدونم تو شکل همش مشخصه :| )

                          یکی از بهترین کتابایی که خوندم(البته بگم من فیلمشو دیدم 😂 ولی کتابشم تا یه جاهایی خوندم) جلد دومشو هم دنبالشم بگیرمش. درمورد داستانش هم خلاصه وار بگم که یه مردی به اسم ویل بر اثر تصادف فلج میشه و کلا از زندگیش ناامید میشه، بعد پدرمادرش میخواستن یه پرستار بگیرن براش که خانومی به اسم لوییزا میاد و قبولش میکنن و ماجراهایی که پیش میاد :| 😂

                          یه تیکه از کتاب :

                          در را باز کرد و من به بالابر سفیدرنگ از جنس فلز و پلاستیک خیره شدم که بالای وان حمام جمع شده بود. صندلی چرخ دار جمع شده ای هم در گوشه ی حمام به چشم میخورد. داخل گنجه ی کوچک نصب شده روی دیوار چندتا بسته نایلون بود که من از اینجا نمیتوانستم تشخیص بدهم که چه هستند. بوی مواد ضدعفونی کننده از هر طرف به مشام میرسید.
                          خانوم ترینور در حمام را بست و رو به من کرد و گفت : دوباره یادآوری میکنم که ویل نباید هرگز تنها بماند. یک بار پرستار قبلی برای تعمیر ماشینش از خانه بیرون رفت. در این فاصله ویل به خودش آسیب رسانده بود.
                          آب دهانش را قورت داد؛ گویی که تداعی این خاطره هنوز هم برایش عذاب آور بود.
                          -جایی نمیروم.
                          -البته که لازم است که استراحت کنی. فقط میخواهم تاکید کنم که بیش از 10 یا 15 دقیقه نباید او را تنها بگذاری. اگر کار ضروری داشتی میتوانی این زنگ را بزنی.

                          _MILAD_ بیا اینجا هم یه سر بزن مرد:)

                          فاطمه بانو ممنونم از دعوتتون

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          9
                          • خانومخ آفلاین
                            خانومخ آفلاین
                            خانوم
                            فارغ التحصیلان آلاء
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #56

                            متن جایگزین

                            🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊

                            سلام 😍 حالتون چطوره روزهای بارانی آبان چطور پيش میره 😋😍

                            امروز کتابی رو میخام بهتون معرفی کنم که نمونه یک رمان اصیل ایرانی هست❤️
                            برنده جایزه ی بیست سال ادبیات داستانی ❤️

                            یک کتاب با قلم خیلی خیلی خوب جناب امیرخانی
                            که روایتگر یک عشق پاک هست❤️
                            به شدت توصیه میشه

                            خانواده فتاح ها از خانواده های ثروتمند و مذهبی تهران قدیم هستند . حاج فتاح دو نوه اش مریم و علی را بسیار دوست دارد و همیشه سعی می کند لوطی گری را به آنها یاد دهد . داستان بر محوریت علی فتاح می چرخد پسری بزرگوار که عاشق دختر کلفتشان به نام مهتاب است . در پی کشف حجاب مریم به فرانسه می رود و بعد از مدتی مهتاب نیز به پیش او می رود و علی همچنان عاشق است و مهتاب همچنان عاشق است و ....

                            براتون یک فنجان کتاب هم گذاشتم☕😍

                            •     ترسی ندارنه. من مثل ناموس ، چشمم به اش هست .
                              

                            خندیدم . معلوم نبود ناموس خود را می گفت یا ناموس مردم را !

                            وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست ، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی . اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت داده ای ، نه به خاطر لوطی گری .

                            تنها چیزی که حد نداره ، رفاقته!

                            مملکت ما از دیار کفر پلیدتر است ! دست کم در کفرستان قاعده ای آزادی هست که هر کسی آن طور که خواست زندگی کند ، اما این جا اجبار است که آن طور که دیگ ران می خواهند ، زنده گی کنیم !

                            نسخه صوتی این کتاب هم موجوده و شنیدنش خالی از لطف نیس😍❤️
                            نمونه صوتی من او❤️

                            اما دعوت شدگان به چالش😍☕

                            دکتر جان انجمن❤️😍
                            romisa

                            و جناب گادفادر 😁🌼
                            @Milad91

                            مارو ی کتاب مهمون کنید لطفا🌼❤️😁🍊

                            دانش-آموزان-آلاء

                            ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            11
                            • romisaR آفلاین
                              romisaR آفلاین
                              romisa
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط romisa انجام شده
                              #57

                              IMG_20190929_201119_601.jpg
                              داستان یه زندگی پر فراز و نشیب و پر تلاش
                              کتاب جالب و جذابیه 🙂
                              ممنون از اونی که معرفیش کرد بهم revival
                              تازه دوستامم خوندنش و این عکسو اون گرفته:)

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              14
                              • پایانپ آفلاین
                                پایانپ آفلاین
                                پایان
                                اخراج شده
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط پایان انجام شده
                                #58

                                IMG_20191025_185853.png

                                تصور کن در مراسم تدفین خود شرکت کرده ای....
                                تقریبا همه ی کسانی که در بستر مرگ قرار دارند وقتی بع زندگی گذشتته ی خود نگاه میکنند دوست دارند اولویت هایشان چیزهای دیگری می بود!
                                شاید تفکر شرکت در مراسم تدفین خود برای
                                بعضی ها کمی وحشتناک و دلهره آور باشد ولی این فرصت را به شما میدهد،درحالیکه هنوز فرصت داری تغییرات اساسی در زندگی خود بوجود بیاری،نگاهی به زندگی گذشته ی خود بیاندازی....

                                انجام چنین کاری به تو یاد می دهد چه چیزی اولویت زندگی تو باشد و....

                                کتاب: واسه جزئیات عرق نریز!

                                در اپلکیشن طاقچه،به صورت صوتی(105 قسمت،دو سه دقیقه ای)میتونید دانلود کنید.

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                12
                                • S آفلاین
                                  S آفلاین
                                  sheyda.fkh
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sheyda.fkh انجام شده
                                  #59

                                  charmisagh-600x750.jpg
                                  سلام دوستان قصد دارم یه کتاب خوب بهتون معرفی کنم 😊
                                  این کتاب خردنامه‌ى مردمان سرخ پوست است؛ مردمانى آگاه به ذات و خرد آدمى بودند. دون میگوئل روئیز، مردى از تبار تولتک ها، بومیانِ آمریکاى مرکزى است که با نگارش این کتاب سعى در انتقال مفاهیم والاى انسانى، از نسل‌هاى گذشته به نسل حاضر و آینده را دارد.
                                  قاچی از کتاب 🍉
                                  اهلی شدن و رویای سرزمین
                                  هر آنچه اکنون در این لحظه می بینید و می شنوید چیزی جز رویا نیست شما در این لحظه دارید رویا می بینید. شما در بیداری دارید رویا می بینید. 🌈
                                  رویا دیدن فعالیت مهم و عمده ذهن است و ذهن بیست و چهار ساعت در شبانه روز رویا می بیند . ذهن رویا می بیند هنگامی که مغز خواب است تفاوت در این است که وقتی بیدار است چهارچوبی مادی موجب می شود که اشیا رو به طریق خطی ادراک کنیم ...

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  12
                                  • _MILAD__ آفلاین
                                    _MILAD__ آفلاین
                                    _MILAD_
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #60

                                    متن جایگزین
                                    ممنونم از دعوتتون خوشبختم و خرسندم در این جمع کتابخوان وارد شدم با اینکه علاقه ای به کتاب ندارم ولی من هم رفتم یه دامن گل گلی و یه لاک مشکی برای معررفی کتاب خریدم و بعد متوجه شدم گوشی ندارم عکس بگیرم و این عکسو از اینترنت قرض گرفتم علی ای حال به دعوت شما لبیک گفته و همینجوری انگشت اشاره خورد را مانند یک زامبی روی دکمه کیبوردم میکشم تا بتونم این کتاب فوق خفن رو معرفی کنم پس آمادگی معرفی کتابِ ...گروه موزیک....
                                    بله افرین حسنی نگو یه دسته گل باشید کتابی که همگی باهاش خاطره داریم
                                    در زیر برشی از کتاب رو میذارم امیدوارم برید دنبال این کتاب و بخونید
                                    توی ده شلمرود، حسنی تک و تنها بود. حسنی نگو، بلا بگو، تنبل تنبلا بگو، موی بلند، روی سیاه، ناخن دراز، واه واه واه و....

                                    مطمئنا بعد ها بخاطر این بامزگی هزاران لعنت به خودم میفرستم .
                                    دعوت میکنم از :اقا یا خانوم ِ @fre-que-nce که کتاب معرفی کنند اصلا نمیشناسم کی هستن

                                    من تهی پیمانه بودم، سر کشیدم خویش را

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    26
                                    • Dr.agonD آفلاین
                                      Dr.agonD آفلاین
                                      Dr.agon
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #61

                                      سلام امیدوارم حال همتون مخصوصا بهترین دوست من خوب باشه.مرسی از اقا _MILAD_ بابت دعوتشون.تابی قراره معرفی نم اسمش ...کنت دومونت کریستو...نوشته الکساندر دوما نویسنده مورد علاقه من هست.احتمالا سریالش روهم دیده باشید.کتابی جذاب که نشان دهنده دنیای بی رحم اطراف ماست ک چطوری یه ادم ساده و مهربون رو به منتقمی دلسنگ تبدیل میکنه.
                                      واما سخنان دیدیه دوکوئن عضو اکادمی گنکور:
                                      مونت کریستو بیش از ان ک از نسل عالیجنابان باشد از سلاله زنده ماندگان است.در وراءمرد اشرافی ک برای انتقام دسیسه میچیند باید ملاح جوانی را جستجو کرد ک ب چوب دکل فارائون چسبیده است .با توفان اقیانوس هند جنگیده است. پوست دستش را ب هنگام برافراشتن بادبان پاره کرده است و شاید از تب زرد و اسکورپوت رنج برده است.
                                      مردی که نا امیدی را شناخته. چهارده سال زندان را در شرایطی غیر انسانی از لحاظ جسمی و روحی درسیاهچال تاریک و نفرت انگیز قلعه دیف را تحمل کرده است.
                                      مونت-کریستو پیش ازانکه انتقام جویی خشن باشد عادلی با ظرافت است .همه بزرگی شخصیت او در همین است.این صفات است که از کنت دومونت-کریستو وزین ترین و انسانی ترین اثر الکساندر دوما را ب وجود می اورد.
                                      bc394f95-f47b-4129-8086-2a7a9cab6876-image.png
                                      ی قاچ کتاب:
                                      من جسد مردی بدبختم ک شما اورا در سیاهچال قلعه دیف زنده ب گور کردید.خداوند ب این جسد بیرون امده از گور نقابی از چهره کنت دو مونت-کریستو گذاشت .او را با الماس و طلا پوشاند تافقط امروز شما بتوانید اورا بشناسید.

                                      ن ب قشنگی حرفا خودم،ن ب زشتی قضاوت شما،معمولی تر از معمولی=)

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      9
                                      • خانومخ آفلاین
                                        خانومخ آفلاین
                                        خانوم
                                        فارغ التحصیلان آلاء
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط خانوم انجام شده
                                        #62

                                        متن جایگزین
                                        روی ماه خداوند را ببوس
                                        سلام حالتون چطوره❤️
                                        پاییز جان خوب پیش میره؟

                                        کتاب روی ماه خداوند را ببوس»، رمانی است در ۲۰ بخش که در سال ۱۳۷۹ در۱۲۰ صفحه توسط انتشارات نشر مرکز به چاپ رسیده و تاکنون بیش از سی بار تجدید چاپ شده است. این کتاب طی سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در جشنواره قلم زرین به عنوان بهترین رمان برگزیده شده است.

                                        به نظرم کتاب خوب و ارزشمندی هست(:
                                        بخونید و لذت ببرید❤️

                                        خلاصه داستان❤️
                                        یونس که راوی داستان است برای رساله پایان‌نامه دکتری فلسفه خود موضوع خودکشی دکتر محسن پارسا و دلایل این حادثه و مرگ خودخواسته را انتخاب کرده و تا آخر داستان برای تکمیل این رساله درگیر حل این معماست. نامزدش ﺳﺎﻳﻪ، ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻱ ﻛﺎﺭﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﺭﺷﺪ ﺍﻟﻬﻴﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ موضوع پایان نامه‌اش در مورد «مکالمات خداوند و موسی» هست. ﻳﻮﻧﺲ ﻧﻪ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻣﺬﻫﺒﻲ دیگری ﺩﺍﺷﺖ ﻭلی ﺣﺎﻻ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻣﺬﻫبی‌اش ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺎﻧ‌‌‌‌ﻜﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯﻡ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻳﺮﻭﺯﻡ، ﻓﺮﻕ ﻛﺮﺩﻩ.

                                        و اما یک فنجان کتاب❤️☕
                                        این سخت ترین کاریه که کسی می تونه در تمام زندگی اش انجام بده . وای یونس کشتن عشقی به خاطر عشق دیگه خیلی سخته . چرا مرا به اینجا کشوندی ؟ یونس تو حق نداشتی با من این کار رو بکنی . تو حق نداشتی منو عاشق بکنی و بعد همه چیز رو به هم بریزی

                                        خب شرکت کنندگان این هفته چالش ما😍
                                        athenaa
                                        @MaryaM-_-sh

                                        مارو یک کتاب مهمون کنید لطفا❤️😇

                                        دانش-آموزان-آلاء

                                        ما به یَغما رفته‌ی نجوای لبخندِ توییم.

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        12
                                        • پایانپ آفلاین
                                          پایانپ آفلاین
                                          پایان
                                          اخراج شده
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #63

                                          موفقیت‌های طولانی مدت مثل پختن کیک با استفاده از خمیر‌مایه هستند. فرآیندهای کند، کسل‌کننده و طولانی به بهترین نتیجه ختم می‌شوند. و این موضوع در مورد زندگی شما هم صدق می‌کند.

                                          فعالیت، صنعت و شور و حرارت در هیچ قرنی در تاریخ مانند قرنی که اکنون در آن به سر می‌بریم قدر ندیده‌اند. مذهب جدید "گسیختن" ما را وادار می‌کند که مسیر حرفه‌ای‌مان، شرکتمان و حتی زندگی‌مان را بارها زیرورو کرده و از نو بسازیم. اکثریت بر این اعتقادند که تنها چنین صورتی می‌توانیم در عرصه رقابت باقی بمانیم. به‌طور مشابه، آدم‌های زیادی فکر می‌کنند که یک زندگی خوب مجموعه‌ای است از ماجراجویی‌ها، سفرها و نقل‌مکان‌ها. اما من فکر می‌کنم که برعکس این حالت درست است. زندگی هر چقدر آرام‌تر باشد، پربارتر است. برتراند راسل که در دورانی به مراتب آرام‌تر از حالا زندگی می‌کرد، نیز با این موضوع موافق بوده است
                                          زندگی آدم‌های بزرگ به‌جز در لحظه هایی اندک، هیجان‌انگیز نبوده است. سقراط هرازچندگاهی در یک ضیافت پرزرق‌وبرق شرکت می‌جست... اما بیش‌تر اوقات عمرش را در آرامش همراه با زنتیپی همسرش، می‌گذراند. عصرها قدم می‌زد و شاید در طول راه چندتا از دوستانش را ملاقات می‌کرد. در مورد کانت گفته شده که در تمام عمرش بیش از ده مایل از از کُنیگسبرگ دور نشد. داروین پس از سفرش به دور دنیا، تمام عمر باقی‌مانده‌اش را در خانۀ شخصی‌اش گذراند...

                                          کتاب:هنر خوب زیستن

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          6
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع