شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
دختره داشت از خیابان رد می شد،
دید مردم یه جا جمع شدند. فهمید تصادف شده
برای اینکه از ماجرا سر در بیاره با صدایی بلند گفت: برید کنار برید کنار من همسرشم
وقتی مردم راه را باز می کنن می بیند وسط جاده یک الاغ افتاده و مرده -
sandiiii هرهر هر رودم روت اینا چیه ملت زوری میخدن به اینا
-
دوتا گوجه میخورن به هم میشن رب گوجه