*پادکستجات*
-
تو چه میدانی؟!
#مهران دوستی
# -
تو چه میدانی؟!
#مهران دوستی
#marzyeh78 در *پادکستجات* گفته است:
تو چه میدانی؟!
#مهران دوستی
#تو چه میدانی، این دل که پشت پیراهنی از گل سرخ پنهان است، چقـــدر دلتنگ توست
تو چه میدانی ؟! این چشمها چقدر عطر نفسهایت را دنبال میکند...
آه! خدا چقدر مهربان است
غروب که میشود فانوس ماه را روشن می کند.
تو نمیدانی که روزگار چقدر کوتاه است
و چراغهای خوشبختیِ ما دیری نمی پاید
تو چه میدانی ؟!آه ه ه
به چشمهای من نگاه کن ، رد باران بهار را در آن میبینی ؟
نه ، رد برگ زرد پائیزبا کدام خاطره زندگی میکنی ؟
هر روز صبح به کدام گلدان آب میدهی ؟از کدام خیابان می گذری
حال خودت را از کدام آیینه می پرسی ؟
جامه رستگاریت را در کدام چشمه می شویی ؟
به چشمهای من نگاه کنای کاش ای کاش ، به خوابم بیایی ، ای کاش صدایم کنی
باور کن !!!
باور کن ، چشمهای تو را دوست دارم -
#رادیو فصل سفید
زمستان بعد از تو -
نام مجموعه: #سیزده_۴۴
قسمت اول
نویسنده: محمد دشتی
گوینده: محمود سرمدی
ضبط: استودیو دیروژاينجا آدم ها راه میروند تا به آينده برسند و آيندگان ايستادهاند تا به گذشته برگردند
ما از كدام خيابان گذر كرديم كه هيچ راه درستی پيش رويمان قرار نگرفت؟
ما كدام راه را اشتباه رفتيم كه تمام زندگیمان به بن بست ختم شد؟
اسماعيل ما ديوانگانی بوديم كه تمام زندگی را به سخره گرفتيم
ما عاشقانی بوديم كه هيچگاه معشوقی نداشتيم
اسماعيل چقدر دلم برای آن روز ها تنگ شده است
ما كشتگانی بوديم كه هيچگاه برای زنده ماندنمان تلاش نكرديم
آن روز ها در خيابان فرانسه عاشقی میكرديم و مسافران اشتباه آمده به ايران را تماشا میكرديم
و حسرت میخورديم كه چقدر فرانسهی ما از پاریس آن ها دور است...
اسماعيل چقدر از خودمان دور شديم
چقدر افكارمان ما را تنهاتر كرد،چقدر بغض شديم و گریه نشديماطلاعات این قسمت:
The white buffalo and the forest
Fardin khalatbari-che
Her Soundtrack - We’re All Leavingمخلص همگی
محمود سرمدی
هفتم اسفند ماه ۱۳۹۸دلم میخاد باهاتون به اشتراک بزارمش:)
از اون شنیدنی ها
از اون خفن ها:)
محمودجان سرمدی تو چرا انقد دیوونه ای؟:)
چرا انقد خفنی:)- این واسه توعه dlrm اسماعیلِ من:)
️
- این واسه توعه dlrm اسماعیلِ من:)
-
-
یادمه اون شب که داشتیم با هم تصویری حرف میزدیم ،یه لنگری چیزی روی کابلای اینترنت تو فلان دریا افتاده بود یا دوباره یه داستان جدیدی به داستانای این سرزمین اضافه شده بود .... نمیدونم ! اما اینترنت حسابی بازیش گرفته بود بعد درست همون موقعی که داشت منو از اون طرف دوربین می بوسید،یهو اینترنت قط شد و تصویر لحظه ی بوسیدنش ثابت موند:)
تا حالا اینقدر زمان نداشتم که به لباش خیره شم
هیچ فکر نمیکردم حتی بشه یه روزی بهش بگم : لباتُ توو حالت بوسیدن نگه دار میخوام یه دل سیر نگا کنم
کی فکرشُ میکرد که قطعی ِ اینترنت اینقــــدر بتونه لذت بخش باشه؟!
میدونی؟
توی زندگی اونقدر یه چیزایی تند و سریعِ مث فلاشِ دوربین که هیچ وقت به چشم نمیاد !
نمیدونم چند نفر توی دنیا به تصویر لحظه ی فرورفتن دستی توی موهاشون...، شکل لبخند عزیزی موقع بدرقشون تازه اون موقع که پشتشون به اونه یا صورت ماه کسی که داره بهشون از راه دور فکر میکنه یا به تصویر خودشون از نگاه یه نفر از طبقه ی نمیدونم چندمه فلان آپارتمان یا پشت شیشه های ساندویچ فروشی فکر میکنن
اصلا کی اهمیت میده وقتی داره بوسیده میشه و شکل لبایی که بهش نزدیک میشه دیگه توو میدان دیدش نیست چه شکلیه؟! :))
کی اهمیت میده که همچی در جزیی ترین حالتش چطور اتفاق میوفته؟! :))
اگه از من بپرسی که : فکر میکنی چرا دنیا پر از آدمای بدون عشق شده؟
میام یه دستمُ میذارم روی شونه ی سمت راستت
یه دستمو میذارم روی شونه ی سمت چپت
توی چشمات خیره میشم و بهت میگم :
عشق ، آدمه قدر شناس میخواد:) و آدما ، بدون دقت به جزییات همدیگه ،هیچ وقت و هیچ وقت نمیتونن قدر همدیگه رو بدونن:)
-
کِی میاد؟! کِی میاد؟! نکنه نیاد !!!
میگه : کی؟
میگم : همونی که وقتی میخنده چشاشم میخنده ! دستاش بو نعناع میده ! اسممونو صدا میکنه میم میذاره آخرش !
کفری نمیشه...آرومه !!
نگامیکنه از بالای عینک ، میگه :
بیاد قول میدی قرصاتُ بخوری؟!قول میدی نری لبِ پشت بوم وایستی؟!
میگم : قول میدم .
ولی دکتر من گنجیشکم آخه باید برم وایسم لبه ی پشت بوم پرواز یادم نره...اگه یادم بره چجوری یه روز بعد اذان صب پر بکشم برم قایم شم گوشه ی اتاقش که منُ پیدا کنه ذوق کنه؟! اگه نخندونمش چی؟اگه مارو نخواد چی...؟دکتر نکنه یادش رفته باشه مارُ...نکنه نیاد...نکنه ملاقاتی نداشته باشیم هی پیر بشیم...نگا...سفیدامون زیاد تر شده از سیاهامون.....!موهامو میگم !
دکتر مگه نگفتی عید بشه میاد ! عید شد... نیومدکه.
عید همون روزیه که بیاد !!!! بیاد نگامون کنه بگه دیوونه...خوبی؟:)
خوب بشیم از پرسیدنش:)از صداش از ریخت ماهش وقتی حوصله نداره ولی به رومون نمیاره...
دکتر عینکشُ برمیداره تلفن میگیره دستش شماره پرستاری رو میگیره
اون ور خط خانوم پرستار بد اخلاقس حتما !!! بااون دستای سفتش ! زن مگه دستاش سفت میشه آخه؟!کو دستای نرمت؟!
دکتر صداش غم داره...دلش سوخته برام ... دیوونس
میگه : بیاین ببرینش حالش خوب نیست.
چند دقیقه دیگه میان میبرنم باز از نو میان میبرنم سرمو برق میذارن قرصامُ دوبرابر میکنن دستامو میبندن به تخت که نکنم موهامو دونه دونه...هواخوریمُ قطع میکنه دکتر میگه افتاب براش خوب نیست...میان منُ میبرن میندازن گوشه ی اتاق سفید اونجا که پنجره نداره و همچیش سفیده...
آأم همش خوابش میاد...
میان میبرنم اما من که نمیرم باهاشون....:)
بدنمُ میدم ببرن خودم گُنجیشک میشم ، پا میشم میام میشینم رو شاخه ی درخت جلوی پنجره ی اتاقت:)
اونقدر میشینم که دلت یروز گُنجیشک بخواد... : )
.
.
.
من از غمِ این پادکستِ فاطمه چی بگم؟!
خانوم
یاورِ تنهاییا...بی کسیا... ساکتیا...
-
https://shenoto.com/album/32446/پادکست-قرمز-?lang=fa
خیلی قشنگههههه -
برای پرستار ها و دکتر ها و کادر زحمت کش درمان
️
باهم بشنویم
چه الان چه آینده
@M-bahrami1378
آسمان ِ آبی
romisa
Dr-acula
@ROYA78
marylb
بهاره
کاش یادم نرفته باشه جمع پرستارا و دکترای آلا رو️
و همه ی
@دانش-آموزان-آلاء️
-
گفتم ای دل، نروی؟خار شوی، زار شوی
بر سرِ آن دار شوی بی بَر و بی بار شوی
نکند دام نهد؟خام شوی، رام شوی؟
نپَری جلد شوی،بی پر و بی بال شوی؟نکند جام دهد؟کام دهد، ازلب خود وام دهد؟
در برت ساز زند، رقص کند،کافر و بی عار شوی؟نکند مست شوی؟فارغ از این هست شوی؟
بعد آن کور شوی،کر شوی، شاعر و بیمار شوی؟نکُنَد دل نکَنی،دل بکَنَد،بهرِ تو دِل دِل نَکُنَد؟
برود در بر یار دگری،صبح که بیدار شوی؟؟!
این شعر از یک شاعر ناشناسه متاسفانه در فضای مجازی به اسم مولانا ثبت شده
goftameydel.mp3 -
لحظه ی دیدنت اینگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشتسیب را چیدم و در دلهره ی دستانم
سیب را دید ولی دلهره را دوست نداشتتا سه بس بود که بشمارم و در دام افتد
گفت یک گفت دو ، افسوس سه را دوست نداشتمن و تو خط موازی ،نرسیده هرگز
دلم این قاعده ی هندسه را دوست نداشتدرس منطق نده دیگر تو به این عاشق که
از همان کودکی اش را مدرسه را دوست نداشت
lahzeyedidanat.mp3 -
اگر زمان و مکان در اختیارِ ما بود،
ده سال پیش از توفانِ نوح ، عاشقت می شدم
و تو میتوانستی تا قیامت برایم ناز کنی
یکصد سال به ستایشِ چشمانت میگذشت
و سی هزار سال صرف ستایشِ تنت .
و تازه:))
در پایانِ عمر به دلت راه می یافتم(:
-
پاییز که میشه ما بیاختیار میریم اتاقِ جمشید.
پاییز یههو میآد، توو یهروز، مثل بهار و بقیه.
صپ زود بیدار میشی میبینی حیاط شده
طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده میکند.
ما هم مثل عوامالناس، مثل سیاوش قمیشی و کریستی برگ
عقیده داریم پاییز دلگیره.
شباش صدای بوف میآد.
به جمشید میگیم: سر معرکه مهمون نمیخوای دلمون گرفته؟ میگه: بابا کجاش دلگیره؟ نگا نارنگیا رُ ، نگا نارنجیا رُ ،
بهزبانِ حال با انسان سخن میگه.
خرمالو رُ ببین. میگم: جمشید نارنجی چیه؟
مهر، آبان، وای از آذر؛ چهجوری بگذرونیم امسالُ ؟
تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش میآد.
راه میره میگه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز
اپیزود ۱۶ - یاد بعضی نفرات در گردش فصول
- هیچوقت تکراری نمیشه:)
-
-
https://uupload.ir/view/l95r__texpc_-_صبوری_میکنم.mp3/
صبوری می کنم
.....
حیف این تاپیک هست ک خاک بخوره
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
dlrm -
https://uupload.ir/view/l95r__texpc_-_صبوری_میکنم.mp3/
صبوری می کنم
.....
حیف این تاپیک هست ک خاک بخوره
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
dlrmzeinab dehghani قشنگ بود
-
https://uupload.ir/view/l95r__texpc_-_صبوری_میکنم.mp3/
صبوری می کنم
.....
حیف این تاپیک هست ک خاک بخوره
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء
dlrmzeinab dehghani مال خرو شکیبایی بود