انگيزه
-
-
-
ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﯽ، ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﭘﺮ ﺍﺯ
ﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ...
تغییر را از خودت شروع کن... -
« زندگی را بپذیر و با آن هم مسیر شو و ببین که چطور عشق و شادی بر تو میبارد.
»
لازم نیست تو چیزی به جهان بدهی،
یا کاری برایش انجام دهی،
فقط هممسیر شدن را بیاموز،
و باقی را به این جریان خیر بسپار.#رها_صابر
-
نمی دونم چقدر درسته. یا غلط
اینو تازگی شنیدم.
ترسیدن تلف کردن وقته. -
هیچ کس نمیتونه از داستان خودش بکشه بیرون!
Rango 2011 -
Professor.mp4
Money heist -
((((((((((((((: -
چیزی که تو رو نکشه
قوی ترت میکنه... -
قطع امید کردی؟
آسمونو دیدی؟
دم صبح دیگه طلوعو نمی خوای ببینی؟
سرخ و زرد آفتاب و موقع غروب، دیگه نمی خوای ببینی؟
شب مهتاب، ستاره ها قرص کامل ماهو دیگه نمی خوای ببینی؟
از بوی کتابا،
آرامش طبیعت،
مزه ی غذاها،
لذت انجام دادن کارای بد،
حس درک شدن با موسیقی،
بارون،
برف،
خواب بعد خستگی،
طعم کیک نرم وانیلی،
حس سبکی بعد حموم می خوای بگذری؟
می خوای چشماتو ببندی و خودتو از اتفاقای خوبی که منتظرتن محروم کنی؟
نگذر.
من رفیقتم می گم نگذر.
~دیاکو -
« إبقِ قَویاً فَقِصّتُکَ لم تَنتَهي بَعْد »
قوی بمان، زیرا قصهات هنوز به پایان نرسیده. -
-
هیچوقت فکر نکن برای شروع زوده
یادت باشه حتی همین حالا
حتی همین لحظه
واسه تصمیم تو دیره... -
" بهشت رو به بهاء میدن نه بهانه!
-
هر صبح که بیدار میشی
به این فکر کن که امروز روز توئه!
اگه نبود، واسه خودت بسازش! -
یک سری خستگیها اما مقدساند، یک سری دغدغهها، رنجها، بیدار ماندنها...
یک سری تفریح نکردنها و از قافلهی فراغت و دلخوشی، عقب ماندنها...
وسط یکسری دویدنها و سخت تلاش کردنها، به خودت میآیی و میبینی؛ اگر آسوده بودی و اگر دلیلی برای ادامه دادن و تلاش کردن نداشتی حالت خوب نبود و چه خوب که در مسیری و داری برای هدفی میجنگی و به شوق رسیدن به قلهای، پیچ و تاب و سختیِ مسیر را به جان میخری، چه خوب که پویا ماندهای و راکد نیستی!
یک سری خستگیها مقدساند و یک سری آدمها ساخته شدهاند برای اینکه دائما در حال تلاش و ارتقای جهانشان باشند و حصار مردابها را بشکنند.
که چشمه باشند و بجوشند و رودخانه باشند و بخروشند...خانوم طوفان
️
-
″ من وقتی دوازده ساله بودم، گرفتار فلج اطفال شدم. ده ماه بعد از آن شنیدم که پزشکی به والدینم گفت: پسرتان امشب را به صبح نخواهد رساند. من صدای گریهی مادرم را می شنیدم. با خود اندیشیدم: کسی چه میداند، شاید اگر من امشب را به صبح برسانم، مادرم این قدر رنج نکشد. و تصمیم گرفتم تا سپیدهی صبح نخوابم و در انتها با طلوع خورشید فریاد برآوردم: ..آهای مادر! من هنوز زندهام!
همهی کسانی که در خانه بودند، به قدری خوشحال شدند که تصمیم گرفتم برای اینکه خانوادهام غصه نخورند، همواره سعی کنم یک شب دیگر را به صبح برسانم. ″
میلتون اریکسون (Milton H. Erickson) روانپزشک و روانشناس اهل ایالات متحده آمریکا با تخصص هیپنوتیزم و خانوادهدرمانی بود.
وی بنیانگذار تراپی استراتژیک و برنامه ریزی ذهنی که سیستم روان درمانی او را هیپنوتیزم اریکسونی می نامند
اریکسون در سال ۱۹۸۰ در هفتاد و هشت سالگی درگذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیتهایش بجا گذاشت. -