|
شعردانه
-
Zahra 2
سلام .
پیشنهادی که دادین خیلی خوب بود واقعا
منتهی یکمی زمان میخواد و زحمت .
پیشنهادم اینه که صبح قبل شروع بگین چند ساعت و چند تا تست
شب بیاید خودتون مقایسه کنین ...
خودتون مشوق و تنبیه کننده ی خودتون باشین ...
موفق باشینdlrm در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2
سلام .
پیشنهادی که دادین خیلی خوب بود واقعا
منتهی یکمی زمان میخواد و زحمت .
پیشنهادم اینه که صبح قبل شروع بگین چند ساعت و چند تا تست
شب بیاید خودتون مقایسه کنین ...
خودتون مشوق و تنبیه کننده ی خودتون باشین ...
موفق باشینمرسی عزیز جان
من خودم انجامش میدم بقیه هم دوست داشتن انجامش بدن
-
حالم حاله اون آدمیه ک گفت تا بالای پل میرم اگ توی راه یه نفر هم که شده بهم لبخند زد منصرف میشم
-
حالم حاله اون آدمیه ک گفت تا بالای پل میرم اگ توی راه یه نفر هم که شده بهم لبخند زد منصرف میشم
-
حالم حاله اون آدمیه ک گفت تا بالای پل میرم اگ توی راه یه نفر هم که شده بهم لبخند زد منصرف میشم
-
#کارگاه_نویسندگی
️_" از خون میترسم خانم دکتر! خیلی میترسم. وقتی خون می‌بینم انگار اون خون می‌جوشه این‌قدر می‌جوشه که همه رو غرق میکنه."
-"یادت میاد اولین دفعه کی از خون ترسیدی؟"
-"یادم میاد اما کاش یادم نبود. داروی فراموشی نداری خانم دکتر؟"
-"آروم باش و از اولش تعریف کن با همه جزئیات."
_" تنها بودم. دلم کاکا می‌خواست. می‌دونی کاکا یعنی چه؟ یه روز ننه‌ام یه جوجه برام آورد؛ گفت:" اینم باشه کاکای تو."
جوجه ده روزه شد کاکام! پا‌به‌پام می‌اومد. فقط تو دست من دونه می‌خورد. شبا می‌اومد رو لحاف من، روسینه‌ام چشماشو می‌بست و می‌خوابید. تموم روز چشمم بهش بود که گربه نبردش. تموم شب حواسم بود که غلت نزنم و لهش نکنم.
بابام می گفت:" ول کن این جوجه لعنتیو." می‌گفتم:" لعنتی که نیست کاکامه."
یه لیوان آب می‌خوام خانم دکتر!
مثل بقیه خروسا نبود. ننه‌ام می‌گفت:" خروس لاریه." پاهاش بلند بود. سر یکی، دو سال قدش رسید به کمرم. همه ازش می‌ترسیدن. خروس نبود؛ شیر بود کاکام، اما همین که بهش می‌گفتم کاکا، می‌اومد کنار پام می‌خوابید. پراش سفید بود عین قو."
_"ادامه بده؛ بعدش چی شد؟"
_"سه سال بعد از اومدنِ کاکا، مادرم یه پسر زایید. بابام می‌گفت:" دست وبالم خالیه براش گوسفند زمین بزنم."
میشه اینجا سیگار بکشم خانم دکتر؟"
_"بذار پنجره‌رو باز کنم."
_"من فقط هفت سالم بود که بابام چاقو رو گذاشت رو گلوی کاکام!
از خون می ترسم خانم دکتر! خون می‌جوشه این‌قدر می‌جوشه تا همه رو غرق کنه."
_"تو چیکار کردی؟"
_" من هفت سالم بود."
_" گریه؟ فریاد؟ ...."
_" نه، من فقط ترسیدم از بابام، از دستاش که خونی بود.
بعد از اون همیشه از دستاش می‌ترسیدم؛ می‌گفتن خواب‌نما شدم اما دستاش همیشه خونی بود. هرچی بیشتر می‌شست خونی‌تر می‌شد. به هرچی دست می‌زد؛ خونی می‌شد.
بیست سال از دستاش ترسیدم. روزیم که مُرد، دستای خونیش از گور بیرون بود. من داد میزدم دستاشو خاک کنید ولی اونا شربت گلاب تو دهنم می‌ریختن."
_"بیا برگردیم عقب، به بیست سال قبل، بابای تو کاکا رو نمیکشه. کاکا پیرشده. دیگه رمقی نداره. روی سینه‌ات چشماشو می‌بنده. چیکار می‌کنی؟"
_"گریه می کنم؛ میرم تو بغل بابام و گریه میکنم خانم دکتر!"
متن برگزیده متعلق به #صدیقه_کوهگرد -
#یک_فنجان_تفکر
️براي اثبات ثروتمندي تان همه چيزهايي كه نميتوانيد با پول بخريد را
در يك ليست بنويسيد:فرهنگ
ادب
شعور
اصالتدرك
پدر مادر
شاديآرامش
عشق
لبخند
محبتحال جلوي داراييهايتان علامت بزنيد
اگر همه اينها را با يك وضع مالی متوسط داريد ثروتمند هستيد.
و اگر هيچ يك را نداريد
ولی در بهترين نقطه شهر خانه داريد
و يك ماشين آخرين مدل را و معتبرترين حساب بانكی داريد
متاسفم
شما فقير ترين انسان كره ی زمين هستيد -
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:)..... -
MAHAk در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
وقتی ذهنمون درگیره یه موضوعه چطوری بهش فکر نکنیم
شبیه بعضیا باشین....
Bad Fighter در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
MAHAk در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
وقتی ذهنمون درگیره یه موضوعه چطوری بهش فکر نکنیم
شبیه بعضیا باشین....
شبیه بعضیااا بودن آسونه ولی خوب نیس
-
romisa سلام خوب هستین؟
5روزه ظهر میرم بخوابم برا 40 دیقه میشه 2ساعت 3 ساعت
دیروز اگه 3ساعت ظهر نمیخوابیدم بهترین رکورد ساعت مطالعه م رو میزدم
نمیدونم چیکا کنم....نخوابمم سر درد میگیرم
ساعتم میذارم برا زنگ یا زنگ میخوره خاموشش میکنم میخوابم یا وقتی زنگ میخوره سر درد میگیرم که بازم باید بخوابم
-
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبوده
-
romisa سلام خوب هستین؟
5روزه ظهر میرم بخوابم برا 40 دیقه میشه 2ساعت 3 ساعت
دیروز اگه 3ساعت ظهر نمیخوابیدم بهترین رکورد ساعت مطالعه م رو میزدم
نمیدونم چیکا کنم....نخوابمم سر درد میگیرم
ساعتم میذارم برا زنگ یا زنگ میخوره خاموشش میکنم میخوابم یا وقتی زنگ میخوره سر درد میگیرم که بازم باید بخوابمamir ahmadi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa سلام خوب هستین؟
5روزه ظهر میرم بخوابم برا 40 دیقه میشه 2ساعت 3 ساعت
دیروز اگه 3ساعت ظهر نمیخوابیدم بهترین رکورد ساعت مطالعه م رو میزدم
نمیدونم چیکا کنم....نخوابمم سر درد میگیرم
ساعتم میذارم برا زنگ یا زنگ میخوره خاموشش میکنم میخوابم یا وقتی زنگ میخوره سر درد میگیرم که بازم باید بخوابمسلام وقت به خیر
برنامه های خوبی توو بازار وجود داره‌شاید به دردتون بخوره
ناهار سنگین میخورید؟ -
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهZahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهچطوره؟خوبه؟
-
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهZahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهدوسش داشتم
-
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهچطوره؟خوبه؟
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهچطوره؟خوبه؟
اره -
amir ahmadi در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa سلام خوب هستین؟
5روزه ظهر میرم بخوابم برا 40 دیقه میشه 2ساعت 3 ساعت
دیروز اگه 3ساعت ظهر نمیخوابیدم بهترین رکورد ساعت مطالعه م رو میزدم
نمیدونم چیکا کنم....نخوابمم سر درد میگیرم
ساعتم میذارم برا زنگ یا زنگ میخوره خاموشش میکنم میخوابم یا وقتی زنگ میخوره سر درد میگیرم که بازم باید بخوابمسلام وقت به خیر
برنامه های خوبی توو بازار وجود داره‌شاید به دردتون بخوره
ناهار سنگین میخورید؟ -
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهدوسش داشتم
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
Zahra 2 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
romisa داستانت خیلی قشنگ بود.یکمی هم غمگین
میشه قشنگ تمومش کرد
پس خودتون ادامه شو قشنگ تموم کنید و بفرستید
اخه من داستان ننوشتم تا حالا .
فقط وقتی خواب خوبی نمی بینم توو فکرو خیالم چشامو می بندم و خوب تمومش می کنم:).....ادامه داستان romisa
میرم سر خاک پدرم .چشامو میندم و برمیگردم به بیست سال قبل .بابا کاکا رو نمیکشه .کاکا رو سینه ی من میخوابه .اروم ارومه.انقدر اروم که انگار هیچ وقت نبودهدوسش داشتم
🥰
