به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ...اینجا از هرچی اذیتتون میکنه بگید وبزارین تخلیه شین...از موانع درس خوندنتون بگید تاباهم براش راه حل پیداکنیم....برعکس از خوشحالی هاتون هم بگید...از چیز هایی بگید که باعث شده باعلاقه وقتتون رو صرف مطالعه کنید...موفق باشید وامیدوارم تاروز کنکور کلی اتفاقای خوب براتون بیفته که شمارو به سمت پیروزی ببره...
رعایت قوانین تاپیک برای همه الزامی می باشد
بحث سیاسی، اعتقادی و تنش زا ممنوع
پرسیدن سوال درسی و مشاوره ای ممنوع
پرهیز از توهین و بی احترامی و استفاده از الفاظ نامناسب
پرهیز از قرار دادن متن ، آهنگ و... با محتوای نامناسب
مواظب شوخی هاتون باشید هر شوخی مناسب محیط انجمن نیست
همه ی گویش ها و زبان ها برای همه ما آلایی ها با ارزش هستند پس برای احترام به هم فقط فارسی صحبت کنید
سبز باشید و سربلند
سلااامممم
هممون گاهی عکس هایی رو میبینیم که شادی برای قلبمون به همراه دارن✨
گاهی بعضی عکسا یادآور یه خاطره خوبن
بعضی عکسا خنده روی لبمون میارن و بعضی اشک تو چشامون...
بعضی عکسا یادآور آدم هایی هستن که دوستشون داریم 😍
بنظر عکسا روح دارن و حسشون به ما منتقل میشه...
بعضیاشون خیلی کیوت و با نمکن 🐥🐰
بعضیاشون غمگینن 🙁
بعضیا بی حس و بی حالن 😶
بعضیا خیلیی شادن 😄
اینجا گالریِ عکسایی ک دوسشون داریم یا یه چیزی رو برامون زنده میکنن
دوست داشتین یه متن خوشگلم زیرش بنویسین..😉🤗
دعوت میکنم از :
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@بچه-های-تجربی-کنکور-1401
@ریاضیا @تجربیا @انسانیا
@بچه-های-تجربی-کنکور-1403 (شما یه سر کوچولو بزنین کافیه خوشحال میشیم😉♥)
و هر کس دیگه ای که دوست داره شرکت کنه
منتظر عکس های زیباتون هستم😍🤗♥
سلام سلام 😍
اینوری سلام:////
اونوری سلام:\\
هر وری سلام :/|
کلا سلام🤩
خلاصه سلام 🤭
همین اول کاری بگم این تاپیک پیشنهاد ma.a 🌺 بود
خب سوال 🙃
تاپیک مشاعره داشتیم چرا دوباره ؟؟؟😶
اینبار یه کم فرق میکنه 🙂
چه فرقی ؟؟ 🧐
اینبار قراره جای مشاعره با شعر، با آهنگ مشاعره کنیم 😁😋
بیاین متن آهنگایی که خوندین رو بر اساس متن آهنگ مادر بنویسین و لذت ببریم ( یه جور تداعی خاطرات هستن آهنگا )
عشق آهنگا بیاین 🤩
@دانش-آموزان-آلاء ♥️
@فارغ-التحصیلان-آلاء 💜
@ریاضیا 💙
@تجربیا 💚
@انسانیا 💛
سلام دوستان وقت شما به خیر
برای اینکه یه کلاس خلاق و پویا باشه اساتیدتون چه کاری انجام میدن؟
یه کار خلاقانه که کلاس رو سرگرم کنه چه کاری هست به نظر شما ؟
سوال پرسیدن و بحث کردن و ... منظورم نیست
مثلا درس دادن از روی پاور
درس دادن از روی فیلم
مصاحبه کردن و مستند ساختن
بازی کردن سر کلاس
خلاصه کنم یه چیز خیلی خلاقانه واسه ارائه درس گردشگری اسلامی میخوام
1158234ipbspy0c8q.gif
⚡ %(#042978)[321]
📣 صدااا میاااد؟ 🙈
✨ سلام🦋 اکالی هستم با طعم بامبو 😂😍
امیدوارم که حال دلتون عالی باشه 💛💙💜💚❤
pichak_net-70.png
عاغا بیایید نقاشی بکشیم لذت ببریم 😍 %(#c9009a)[نقاشی با موس]م خییلی باحاله 😂
لازمم نیس حتما نقاشیاتون ذهنی باشه فقط رفقای گلم اسپم ندید اینجا خیلی ممنون❤️🌈
من نقاشیارو جمع میکنم اینجا شاید الان پستای تکراری ببینید ولی پست جدیدم میزارم شماهام از خلاقیتاتون بزارید 😎
pichak.net-46.gif
✨ @فارغ-التحصیلان-آلاء ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا ⭐
✨ @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا⭐
✨ @دانش-آموزان-آلاء⭐
pichak.net-46.gif
1158234ipbspy0c8q.gif
سلام به یاران جــان😍
به %(#ff00ff)[کـــافه میـــم] خوش اومدین..❤
توی انجمن جای همچین تاپیکی خالی بود
دعوتتون میکنم که اینجا %(#00ffff)[متــن های ادبــی] بفرستین
ما نمیتونستیم توی تاپیک شعــردانه متن ادبی بفرستیم😊
توی تاپیک خــــودنویس هم نمیتونستیم چون مخصوص دست نوشته های خودمونه😅
و توی تاپیک هرچی تودلته بریز بیرون هم نوشته ها گم میشدن
همگی خوش اومدین..💕
%(#0000ff)[اسپم ممنوعه]
و اینکه از مدیر عزیز هم درخواست دارم که تاپیک رو قفل نکنن🙏❤
M.an
%(#7f7fff)[_________________________________]
خب خب😍
دعوت میکنم از :
خانوم
dlrm
اکالیپتوس
revival
گونش
@Saahaar
sheyda.fkh
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
سلام و درود به همه 🌻❤
لازم به توضیح اضافه نیست از اسم تاپیک مشخصه
این تاپیک رو زدم تا اینجا تجربیات آشپزی،پخت کیک،غذای های محلی و نوشیدنی های مورد علاقه مون
رو با هم به اشتراک بذاریم
و از هم پخت کلی خوراکی خوشمزه رو یاد بگیریم
و یه تفریحی باشه واسه اوقات فراغتمون و البته یه انگیزه واسه آشپزی
پس اینجا عکس اونها رو قرار بدید
و درصورت تمایل طرز تهیه شون رو هم بگین
دعوت میکنم از:
@soniaaa
Anzw 18
Gharibe Gomnam
@roghayeh-eftekhari
chichak am
@حامد-صباحی
@حمید-صباحی
m.hmt
@sania-Andiravan
z Gheibi
🌻🌻
و بقیه دوستان
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
توضیحات کامل درباره خوابگاه در این تاپیک !
.
42718713-37c0-4561-8704-99f1d29c2726-image.png
درود بر شما دوستان نازنین 🖐
امیداورم پاینده و تن درست باشید 🍃
در این تاپیک دعوت میکنم از دوستانی که در حال حاضر خوابگاهی هستند یا خوابگاهی بودند یا خوابگاهی خواهند شد ! تا اگر میشه این لطف بزرگ رو بکنن و تجربیات و دانسته هاشون رو به اشتراک بزارن. 🏡
خودم خیلی دوست دارم بدونم چی باید ببریم چی نباید ببریم ! و یکی از دغدغه هام اینه که خوابگاه اتو داره یا نه 😂 ! و اینکه کلا اگه نکته ای میدونن بگن.
سپاس فراوان 🙏 💙 💐
پانوشت : اگه این تاپیک پین بشه یا چیزی که به بیشتر دیدنش کمک کنه خیلی عالی میشه .
@ناظم
@فارغ-التحصیلان-آلاء
@رتبه-های-انجمن-آلاء
@دانش-آموزان-آلاء
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا
کافــه میـــم♡
-
دلم که می گیرد، قلاب را برمیدارم و شروع به بافتن میکنم.
همینطور می بافم و می بافم تا غصه هایم کمرنگ تر شوند.
یک وقت هایی زیر لیوانی می بافم.
یک وقت هایی شال گردن، یک وقت هایی هم رومیزی و چیزهای دیگر.
بعد می نشینم زل میزنم به چیزی که بافته ام.
و با خودم فکر میکنم یک فرش گرد باید غم بزرگی بوده باشد.| نیلوفر نیک بنیاد |
@دانش-آموزان-آلاء -
نامه ات که به دستم رسید، من خواب بودم؛ نامه ات بیدارم کرد.
نامه ات ستاره ای بود که نیمه شب در خوابم چکید و ناگهان دیدم که بالشم خیس هزار قطره نور است. دانستم که تو اینجا بوده ای و نامه را خودت آورده ای.
رد پای تو روشن است. هر جا که نور هست، تو هستی، خودت گفته ای که نام تو نور است.
نامه ات پر از نام بود. پر از نشان و نشانی. نامت رزاق بود و نشانت روزی و روز.
گفتی که مهمانی است و گفتی هر که هنوز دلی در سینه دارد دعوت است.
گفتی که سفره آسمان پهن است و منتظری تا کسی بیاید و از ظرف داغ خورشید لقمه ای برگیرد.
و گفتی هر کس بیاید و جرعه ای نور بنوشد، عاشق می شود.
گفتی همین است آن اکسیر، آن معجون آتشین که خاک را به بهشت می برد.
و گفتی که از دل کوچک من تا آخرین کوچه کهکشان راهی نیست، اما دم غنیمت است و فرصت کوتاه و گفتی اگر دیر برسیم شاید سفره ات را برچیده باشی، آن وقت شاید تا ابد گرسنه بمانیم...
آی فرشته، آی فرشته که روزی دوستم بودی، بلند شو دستم را بگیر و راه را نشانم بده، که سفره پهن است و مهمانی است.
مبادا که دیر شود، بیا برویم، من تشنه ام، خورشید می خواهم.| عرفان نظر آهاری |
-
خستگی و حوصله نداشتن که به معنای دوست نداشتن نیست. آدمها حق دارند گاهی کلافه باشند و دلشان تنهایی بخواهد. مگر مادرها وقتی از شیطنت و لجبازی بچه هایشان خسته میشوند و میگویند دیگر دوستت ندارم چیزی از دوست داشتنشان کم میشود؟! یا پدرها که گاهی یادشان میرود با بچه هایشان بازی کنند و آنها را ببوسند دوست داشتنشان تمام شده است؟!
آدم گاهی یادش میرود عاشقی کند. نه اینکه عاشق نباشدها، اتفاقا خیلی عاشق است، اما حال حوصله اش ابریست و ترجیح میدهد عشق را پشت ابر اندوهش پنهان کند تا آفتاب سرزندگی و نشاط دوباره بتابد.
اینجور روزها برای همه آدمها اتفاق می افتد. چون هیچکس آنقدر قدرتمند نیست که حالش همیشه خوب باشد و دوست داشتن را مدام زمزمه کند. کاش حال بد هم را درک کنیم و خستگی و بی حوصلگی را پای بی علاقگی نگذاریم..
#نازنین_عابدین_پور -
آدم "عشق دوم"بودن نیستم جانم...
آدم اینکه خسته از راه برسی با کوله باری از مقایسه و انتظار استقبال گرمم را داشته باشی
من تمام زنانگی هایم را در صندوقچه ی مادربزرگ پنهان کرده ام برای کسی
که اولینش باشم...
که اولینم باشد...
این همه سال با تنهایی نجنگیده ام برای "نفر دوم" شدن!| الناز شهرکی |
-
رُزِعــآبیـزندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریشخودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکشقبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوممثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باشمثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کنمثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم اندازمن خرابم بنشین،زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت،این همه سیگار نکشآن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم
آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منمتوله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منیچَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدرتا مرا می نگرد قافیه را می بازم
… بازی منتهی العافیه را می بازمسیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منمماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دورمظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندمماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنمخنده های نمکینت،تب دریاچه ی قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتممویِ بَرهم زده ات،جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بودقصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدندهر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُردمن تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادمچشممان خورد به هم،صاعقه زد پلکم سوخت
نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوختسَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسیددوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنتبه خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودپیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته امناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
ماه من روی گرفت و سر مریخ نشستآس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدندچایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادمو زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهدتو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترمتو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورمتو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیمهر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
من تو را دو… دهنه روی دهانم زد و رفتهمه شهر مهیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو رااین جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو رادانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو راپشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو راتا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو رادل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو
برف و کولاک زده راه خراب است نروبی تو من با بدن لُـ-ـخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنمبی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکندبی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیستبی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاستپسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارممی پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش…
بماند به یاد گاری خداحافظ -
رُزِعــآبیـ در کافــه میـــم♡ گفته است:
رُزِعــآبیـزندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریشخودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستمگاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرمگاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منمچمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکشقبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوممثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باشمثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
هر چه با من همه کردند از آن بدتر کنمثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم اندازمن خرابم بنشین،زحمت آوار نکش
نفست باز گرفت،این همه سیگار نکشآن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم
آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منمتوله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی
کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منیچَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر
جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدرتا مرا می نگرد قافیه را می بازم
… بازی منتهی العافیه را می بازمسیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منمماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دورمظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندمماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنمخنده های نمکینت،تب دریاچه ی قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتممویِ بَرهم زده ات،جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بودقصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدندهر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُردمن تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادمچشممان خورد به هم،صاعقه زد پلکم سوخت
نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوختسَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسیددوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنتبه خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بودپیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته امناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
ماه من روی گرفت و سر مریخ نشستآس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدندچایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادمو زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهدتو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترمتو نباشی من از اعماق غرورم دورم
زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورمتو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
شاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیمهر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
من تو را دو… دهنه روی دهانم زد و رفتهمه شهر مهیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو رااین جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو رادانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بد نام زیاد است مبادا که تو راپشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو راتا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو رادل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو
برف و کولاک زده راه خراب است نروبی تو من با بدن لُـ-ـخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین حالت تهران چه کنمبی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
این شب وسوسه انگیز مرا می شکندبی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیستبی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
و جهان مادر آبستن خط فاصله هاستپسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارممی پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش…
بماند به یاد گاری خداحافظاز علیرضا اذر
-
ک تصادف . یک اتفاق ...
برای اولین بار سرنوشتم را به تو گره زد ...
با لبخندم درنگاه سردت نفوذ کردم ..
با نگاه سردت قفل قلبم را شکستی
جوری راه قلبت را یافتم...
جوری راه قلبم را یافتی .
که هیچ گاه ..
نفهمیدیم ..
چگونه عاشقم شدیم .... -
مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا میخوابیدم
دختر های زیادی می آمدند و میرفتند اما انقدر درگیر فکرم بودم که فرصت نمیکردم ببینمشان.
اما این یکی فرق داشت
وقتی بدون اینکه مِنو را نگاه کند سفارش "لته آیریش کرم "داد ،یعنی فرق داشت!
همان همیشگی من را میخواست
همیشگی ام به وقت تنهایی!
تا سرم را بالا بیاورم رفت و کنار پنجره نشست و کتاب کوچکی از کیفش در آورد و مشغول خواندن شد.
موهای تاب خورده اش را از فرق باز کرده بود و اصلا هم مقنعه اش را نگذاشته بود پشت گوش!
ساده بود، ساده شبیه زن هایی که در داستانهای محمود دولت آبادی دل میبرند!
باید چشمانش را میدیدم اما سرش را بالا نمی آورد.همه را صدا میکردم قهوه شان را ببرند اما قهوه این یکی را خودم بردم،
داشت شاملو میخواند و بدون اینکه سرش بالا بیاورد تشکر کرد.
اما نه!
باید چشمانش را میدیدم
گفتم ببخشید خانوم؟
سرش را بالا آورد و منتظر بود چیزی بگویم اما
اما چشمان قهوه ای روشن و سبزه ی صورتش همراه با مژه هایی که با تاخیر باز و بسته میشدند فرمان سکوت را به گلویم دوخت ،طوری که آب دهانم هم پایین نرفت.
خجالت کشید و سرش پایین انداخت و من هم برگشتم و در بین راه پایم به میز خورد و سینی به صندلی تا لو برود چقدر دست و پایم را گم کرده ام.
از فردا یک تخته سیاه گذاشتم گوشه ای از کافه و شعرهای شاملو را مینوشتم!
همیشه می ایستاد و با دقت شعر ها را میخواند و به ذوقم لبخند میزد.
چند بار خواستم بگویم من را چه به شاملو دختر جان؟!
این ها را مینویسم تا چند لحظه بیشتر بایستی تا بیشتر ببینمت و دل از دلم برود!
شعرهای شاملو به منوی کافه هم کشید و کم کم به در و دیوار و روی میز و...
دیگر کافه بوی شاملو را میداد!
همه مشتری مداری میکردند من هم دختر رویایم مداری!!!
داشتم عاشقش میشدم و یادم رفته بود که باید تا یک ماه دیگر برگردم به شهرستان و پول هایی که در این مدت جمع کرده ام خرج عمل مادرم کنم
داشتم میشدم که نه، عاشق شده بودم و یادم رفت اصلا من را چه به این حرف ها؟ یادم رفته بود باید آرزوهایم را با مشکلات زندگی طاق بزنم
این یک ماه رویایی هم با تمام روزهایی که می آمد و کنار پنجره مینشست و لته آیریش میخوردتمام شد!
و برای همیشه دل بریدم از بوسه هایی که اتفاق نیفتاد!
مدتی بعد شنیدم بعد از رفتنم مثل قبل می آمده و مینشسته کنار پنجره و قهوه اش را بدون اینکه لب بزند رها میکرده و میرفته.
یک ترم بعد هم دانشگاهش را کلا عوض کرده بود.
عشق همین است
آدم ها می روند تا بمانند!
گاهی به آغوش یار
و گاهی از آغوش یار... -
مخترع دوربین عکاسی
اگر میدانست
ساعتها حرف زدن با یک عکس بی جان
چه بر سر آدم می آورد
هیچ گاه دست به این چنین اختراعی نمیزد!
البته که عکس های تو جان دارند!
این را حال پریشان من میگوید
وگرنه هیچ دیوانه ای
صفحه ی موبایل را نمیبوسد و در آغوش نمیکشد..! -
گله ها را بگذار!
ناله ها را بَس کن!
روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم نداردکه ببیند
اخم دلتنگ تو را...
فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!
تا بجنبیم تمام است تمام...!
%(#ff6619)[مهــر] دیدی که به برهم زدن چشم گذشت؟!
یا همین سال جدید ؟
بازکم مانده به %(#00ff6a)[عیـــد]...
این شتاب عُمر است...
من و تو باورمان نیست که نیست! -
خوشبختی
همیشه داشتنِ چیزی نیست.
خوشبختی گاهی لذت عمیق
از نداشتههاست!
«یک نوع رهایی» که شبیه به هیچ چیز نیست؛
و گاهی ساده و غیرقابل تصور است. -
ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیم
شاید رنگ مورد علاقه ی یکدیگر نباشیم
اما روزی برای کامل کردن نقاشی مان
به یکدیگر نیاز خواهیم داشت -
خوشبختی
همان
لحظه ایست
که
احساس میکنی
خـــدا کنارت
نشسته و تو
به احترامش
از گناه
فاصــله میگیری -
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی!قدم بزن در کوچه های زندگی …
و گاهی آرام پرواز کن …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست؟
اکالیپتوس -
با اینکه رفتن تو شروعی دوباره است
وقتی تو نیستی سفرم نیمهکاره استرفتن اگرچه ساده و ماندن اگرچه سخت
بودن کنار فاصلهها راه چاره است -
خدا کند
یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگی مان
آری همین جا...
وسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانه
وسط زخم های دلمان
آنجا که زندگی را هیچ وقت زندگی نکردیم
یک اتفاق خوب بیافتد
انقدر خوب که
خاطرات سالها جنگیدن و خواستن و نرسیدن
از یادمان برود
آنگونه که یک اتفاق خوب همین الان، همین ساعت
همین حالا از پشت کوه های صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه... -
️متنی بی نهایت زیبا از پرفسور مریم میرزاخانی
عشق ریاضی!
کلمه ریاضی به فارسی یعنی ورزش!
ریاضی یعنی راه و اعداد، یعنی وسیله نقلیه!
ریاضی یعنی پیداکردن راه حلّهای درست مسائل زندگی!
ریاضی اعداد وعلامتها و به نوعی الفبا و حرفهای هدفمند دارد!
عشق با ریاضی یعنی ورزیدگی و مهندسی دقیق اعداد!
ریاضی راه تعامل وحرف حساب در مسائل زمین و زمان است!
️ شعر ریاضی!
1 x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 9876543211 x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 11111111119 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888جالب بود نه!؟ حالا به این تناسب نگاه کنید:
1 x 1 = 1
11 x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111x111111111=12345678987654321یک مطلب فوق العاده که شاید ساعتی بهش فکر کردن ارزشش رو داشته باشد:
ABC D EF GH I J K L M N O P Q R S T U
1,2,3,4,5,6,7,8,9,10,11,12,13,14,15,16,17,18,19,20,21
V W X Y Z
,22,23,24,25,26این حروف و اعداد بالا با هم برابر می باشند!
حالا آیا برای خوشحالی وموفقیت تنها تلاش سخت کافی است:
Hard work=تلاش سخت
H+a+ r + d + w + o + r + k=
8+1+18+4+23+15+18+11=98%آیا دانش ما را 100% به موفقیت می رساند!؟
Knowledge=دانش
K + n + o + w + l+ e +d+g+e= 11+14+15+23+12+5+4+7+5=96%عشق چطور!؟
Love=عشق
L+o+v+e=12+15+22+5=54%خیلی از ما فکر می کردیم که اینها مهم ترین باشند، اما نه نیستند!
پس چه چیز 100% را می سازد!؟ پول!؟
Money=پول
M+o+n+e+y=13+15+14+5+25=72%اینها کافی نیستند، پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد!؟
بله، نگرش! باید نگرشمان را به جهان و زندگی بهبود بخشیم!
Attitude=نگرش
A + t + t + i + t + u + d+e= 1+20+20+9+20+21+4+5=100%آری، اگر نگرش و نگاهمان همراه با معرفت، محبت، صداقت، شجاعت، مثبت و با ریاضی (ورزش) باشد، زندگی 100% زیباتر می شود.
روحش شاد
.- انصافا حیف بود اگه اینجا نبود
@دانش-آموزان-آلاء
- انصافا حیف بود اگه اینجا نبود