ترس از تنهایی
-
sevin khanloo اما به نظر من اینکه ادم از چیزی ترسی نداشته باشه خیلی خوبه جز اینکه ترس از اعمالی که قراره اون دنیا پیش خدا بزاری و شرمندش نشی دیگه هیچ ترسی تو دنیا خوب نیست ... اینکه شما نترسی از اینکه عزیزانت بمیرن خیلی خوبه چون باور داری که اونا واقعا جاشون بهتر از توعه دارن تورو میبینن اینکه از مرگ نمیترسی خیلی خوبه چ.ن واقعا به این ایمان داری که مرگ برای همه است و هیشکی نمیتونه ازش فرار کنه و اون موقع دیگه ازش نمیترسی و برات لذت داره چون قراره بری جایی که خیلی بهتر از اینجاست... اینا همش از ایمان بالا و توکل زیادی که به خدا داریه...خوش بحالت بیشتر ادما رفتن عزیزشون خیلی سخته براشون غافل از اینکه خودشونم باید یه روزی این راه رو برن
-
@مرصاد
شما روان درمانگر هستید یا تخصصی در این زمینه دارید؟Amin-Mehraji نه چرا مگه چی گفتم؟من پشت کنکوروی بیش نیستم
-
Amin-Mehraji نه چرا مگه چی گفتم؟من پشت کنکوروی بیش نیستم
-
@مرصاد
شما روان درمانگر هستید یا تخصصی در این زمینه دارید؟Amin-Mehraji در ترس از تنهایی گفته است:
@مرصاد
شما روان درمانگر هستید یا تخصصی در این زمینه دارید؟فوق تخصص
-
سلام دوستان الایی یه موضوعی رو میخوام چند وقت بیام بگم اما ترسیدم شاید بعضیا به شوخی بگیرنش و مسخرم کنن ولی گفتم شاید یه نفر از شما بتونه کمکم کنه این بود که تصمیم گرفتم بیام و بگم.....بچه ها من از تنهایی شب و سکوت شب وقتی همه غیر از من خوابن میترسم همش فکر میکنم صدا میاد و از این حرفا...اینجوری نبودما اما شدم...شرایطمم یجوریه اگه شبا و بعد سحر نخونم انگار هیچی دیگه تو طول روز نمیخونم کلا همه چی بهم ریخته
کاشکی یکی بیاد و بگه چیکار کنم دوباره درست شه...
-
یکی ازباحال ترین اتفاق اینه که موقعی که تنهایی توخونه همه چی صدا میده
در
دیوار
......
-
منم اوایل ک اتاقم تغییر کرده بود همینجوری بودم
بخاطر اینکه اتاقم پنجره بزرگی داره و پرده ای هم ک داره امکانش نیست جمع بشه واینکه نمیدونی اون بیرون چ خبره بیشتر حس ترس بهت میده
و این ترس زمانی بیشتر شد ک شب داشتم بای نفر صحبت میکردم چون میدونست ترسو هستم گفت مریم فکر کن الان ی مرد با چشمای سفیدش و دهن پراز لجنش ازتوکمدت بیاد بیرون@MaryaM-_-sh در ترس از تنهایی گفته است:
منم اوایل ک اتاقم تغییر کرده بود همینجوری بودم
بخاطر اینکه اتاقم پنجره بزرگی داره و پرده ای هم ک داره امکانش نیست جمع بشه واینکه نمیدونی اون بیرون چ خبره بیشتر حس ترس بهت میده
و این ترس زمانی بیشتر شد ک شب داشتم بای نفر صحبت میکردم چون میدونست ترسو هستم گفت مریم فکر کن الان ی مرد با چشمای سفیدش و دهن پراز لجنش ازتوکمدت بیاد بیرونwoooooooooooooow
مااتاق نداریم
چه برسه به پنجره اتاق.... -
@MaryaM-_-sh در ترس از تنهایی گفته است:
منم اوایل ک اتاقم تغییر کرده بود همینجوری بودم
بخاطر اینکه اتاقم پنجره بزرگی داره و پرده ای هم ک داره امکانش نیست جمع بشه واینکه نمیدونی اون بیرون چ خبره بیشتر حس ترس بهت میده
و این ترس زمانی بیشتر شد ک شب داشتم بای نفر صحبت میکردم چون میدونست ترسو هستم گفت مریم فکر کن الان ی مرد با چشمای سفیدش و دهن پراز لجنش ازتوکمدت بیاد بیرونwoooooooooooooow
مااتاق نداریم
چه برسه به پنجره اتاق....Bad Fighter حس نمیکنم منظور استارتر این بوده باشه ک اتاق دارید یان
اینکه از چی ترس دارید وچجوری میتونید کنترلش کنیدبیشتر سوال بود
ب هرحال دوس داشتید برای شما -
الا بذکرالله تطمئن القلوب
با یاد خدا دل ها آرام می شود -
Bad Fighter حس نمیکنم منظور استارتر این بوده باشه ک اتاق دارید یان
اینکه از چی ترس دارید وچجوری میتونید کنترلش کنیدبیشتر سوال بود
ب هرحال دوس داشتید برای شما@MaryaM-_-sh چه ترسناکش کردین؟
اره موخوامش
یه وقت دلخورنشین ازم
شوخی میکنم -
@MaryaM-_-sh چه ترسناکش کردین؟
اره موخوامش
یه وقت دلخورنشین ازم
شوخی میکنمBad Fighter سلام ببخشید حرفاتون اصلا منطق نداره و جالبم نیستن من کمک خواستم از بچه های الا...کمکم گرفتم...حالا اینکه ادم تو اتاق بترسه یا نه یا اینکه داشته باشه یا نداشته باشه چه ربطی به تاپیکی که من زدم داره؟...البته قصد توهین و جسارت ندارم ولی درباره ی حرفی که میخواید بزنید یکم فکر کنید چون شاید ناخواسته باعث ناراحتی طرف مقابتون میشه
-
Bad Fighter سلام ببخشید حرفاتون اصلا منطق نداره و جالبم نیستن من کمک خواستم از بچه های الا...کمکم گرفتم...حالا اینکه ادم تو اتاق بترسه یا نه یا اینکه داشته باشه یا نداشته باشه چه ربطی به تاپیکی که من زدم داره؟...البته قصد توهین و جسارت ندارم ولی درباره ی حرفی که میخواید بزنید یکم فکر کنید چون شاید ناخواسته باعث ناراحتی طرف مقابتون میشه
@_fatemeh_ در ترس از تنهایی گفته است:
Bad Fighter سلام ببخشید حرفاتون اصلا منطق نداره و جالبم نیستن من کمک خواستم از بچه های الا...کمکم گرفتم...حالا اینکه ادم تو اتاق بترسه یا نه یا اینکه داشته باشه یا نداشته باشه چه ربطی به تاپیکی که من زدم داره؟...البته قصد توهین و جسارت ندارم ولی درباره ی حرفی که میخواید بزنید یکم فکر کنید چون شاید ناخواسته باعث ناراحتی طرف مقابتون میشه
چشم نشانک بذارین منم بر پستام نشانک میذارم
تا پاک شه -
@_fatemeh_ در ترس از تنهایی گفته است:
Bad Fighter سلام ببخشید حرفاتون اصلا منطق نداره و جالبم نیستن من کمک خواستم از بچه های الا...کمکم گرفتم...حالا اینکه ادم تو اتاق بترسه یا نه یا اینکه داشته باشه یا نداشته باشه چه ربطی به تاپیکی که من زدم داره؟...البته قصد توهین و جسارت ندارم ولی درباره ی حرفی که میخواید بزنید یکم فکر کنید چون شاید ناخواسته باعث ناراحتی طرف مقابتون میشه
چشم نشانک بذارین منم بر پستام نشانک میذارم
تا پاک شهBad Fighter اهان باشه ممنونم از تواضحتون
-
@MaryaM-_-sh چه ترسناکش کردین؟
اره موخوامش
یه وقت دلخورنشین ازم
شوخی میکنمBad Fighter برای خودتون پس
ن من ناراحت نمیشم -
سلام به ذهنیت و عادت خودتون برمیگرده. اینکه شب همه باشن ولی چون تاریکه بترسید یکم عجیبه که برمیگرده به عادتای قبلی و ذهنیت خودتون از تاریکی.. شاید اگه یکم به این وضع ادامه بدید و اهمیتی به افکار قدیمی ندید همه چی خوب بشه. به این فکر کنید که چرا بقیه مث شما نیستن و هراسی ندارن انوقت این مشکلتونم حل میشه
من از خدامه برم یه جایی تاریکه تاریک مث یه جنگل تو شبخونه تاریک که سهل است..
-
سلام دوستان الایی یه موضوعی رو میخوام چند وقت بیام بگم اما ترسیدم شاید بعضیا به شوخی بگیرنش و مسخرم کنن ولی گفتم شاید یه نفر از شما بتونه کمکم کنه این بود که تصمیم گرفتم بیام و بگم.....بچه ها من از تنهایی شب و سکوت شب وقتی همه غیر از من خوابن میترسم همش فکر میکنم صدا میاد و از این حرفا...اینجوری نبودما اما شدم...شرایطمم یجوریه اگه شبا و بعد سحر نخونم انگار هیچی دیگه تو طول روز نمیخونم کلا همه چی بهم ریخته
کاشکی یکی بیاد و بگه چیکار کنم دوباره درست شه...
@_fatemeh_ در ترس از تنهایی گفته است:
سلام دوستان الایی یه موضوعی رو میخوام چند وقت بیام بگم اما ترسیدم شاید بعضیا به شوخی بگیرنش و مسخرم کنن ولی گفتم شاید یه نفر از شما بتونه کمکم کنه این بود که تصمیم گرفتم بیام و بگم.....بچه ها من از تنهایی شب و سکوت شب وقتی همه غیر از من خوابن میترسم همش فکر میکنم صدا میاد و از این حرفا...اینجوری نبودما اما شدم...شرایطمم یجوریه اگه شبا و بعد سحر نخونم انگار هیچی دیگه تو طول روز نمیخونم کلا همه چی بهم ریخته
کاشکی یکی بیاد و بگه چیکار کنم دوباره درست شه...
این ایه رو دائم تکرار کنید...
وَإِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ لَّا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ -
@_fatemeh_
نه بابا برا چی باید کسی مسخره کنه شمارو
کسی حق مسخره کردن دیگری رو نداره
صدقه ای چیزی دادین تاحالا؟@immortally در ترس از تنهایی گفته است:
@_fatemeh_
نه بابا برا چی باید کسی مسخره کنه شمارو
کسی حق مسخره کردن دیگری رو نداره
صدقه ای چیزی دادین تاحالا؟من فک میکردم فقط من این مشکلودارم
ببین من شبا رادیوی گوشیموروشن میکنم باصدای کم بعدم همش 2ساعته ازساعت 4ب بعد خیلی ازکاراشروع میشه ادم حس میکنه بقیه ام بیدارن اها یچیزیم هست ب اینم فک کن هیچ قدرتی بالاترازقدرت خداوجود نداره
-
دقیقا یادم نیست چه کسی این جمله رو گفته بود ولی عین حقیقته:
ترس نشانه ضعف در ایمان است.
سعی کن ایمان خودت رو قوی کنی تاریکی که ترس نداره وقتی بدونی خدا رو داری باید از چی بترسی؟؟
اصلا هم درگیر نشو که هی بگی من میترسم و فلان واینا به خودت بگو من دیگه نمیترسم و بهش فکر نکن.
ذکر گفتن هم تاثیر داره. موفق باشی -
دقیقا یادم نیست چه کسی این جمله رو گفته بود ولی عین حقیقته:
ترس نشانه ضعف در ایمان است.
سعی کن ایمان خودت رو قوی کنی تاریکی که ترس نداره وقتی بدونی خدا رو داری باید از چی بترسی؟؟
اصلا هم درگیر نشو که هی بگی من میترسم و فلان واینا به خودت بگو من دیگه نمیترسم و بهش فکر نکن.
ذکر گفتن هم تاثیر داره. موفق باشیJavid سلام ببخشید ولی شما چجوری ایمانتونو قوی کردید؟ من ایمانمو نمیدونم چجوری قوی کنم ؟به اندک چیزی ترس وجودمو میگیره ..با اینکه اینهمه دوستان کمکم کردن بازم از تنهایی میترسم ..از اینکه بخواد خدا نزدیکامو ازم بگیره میترسم...دیشب همش خواب بد دیدم ...خدامو خیلی دوست دارم ولی از حکمتاش میترسم از کارایی که میخواد و من طاقتشو ندارم میترسم...نمیدونم چرا دارم اینارو میگم ولی همش به ایمانم شک دارم منی که خدامو دوست دارم چرا این فکرا همش میاد سراغم؟
-
Javid سلام ببخشید ولی شما چجوری ایمانتونو قوی کردید؟ من ایمانمو نمیدونم چجوری قوی کنم ؟به اندک چیزی ترس وجودمو میگیره ..با اینکه اینهمه دوستان کمکم کردن بازم از تنهایی میترسم ..از اینکه بخواد خدا نزدیکامو ازم بگیره میترسم...دیشب همش خواب بد دیدم ...خدامو خیلی دوست دارم ولی از حکمتاش میترسم از کارایی که میخواد و من طاقتشو ندارم میترسم...نمیدونم چرا دارم اینارو میگم ولی همش به ایمانم شک دارم منی که خدامو دوست دارم چرا این فکرا همش میاد سراغم؟
@_fatemeh_
درسته. نگران نباش تو الآن فکر میکنی خداتو دوست داری ولی توی عمل باید ثابت بشه! این که موقع ترس فقط حرفی بگی خدایا دوستت دارم فایده نداره.
خب ببین راه های زیادی برای افزایش تقوا وجود داره. پس خوب به حرف هام گوش کن.اولین کاری که باید بکنی اینه که نماز بخونی اونم اول وقت. باور کن زندگیت عوض میشه اینو جدی میگم چون خودم با عمق وجودم حس کردم!
نماز که بخونی دیگه گناه نمیکنی همین گناه ها هست که باعث میشه دل آدم سنگ بشه و از خدا دور بشه سعی کن از هر گناهی دوری کنی. هر گناهی! حتی گناه هایی که خیلی بنظرت کوچیک و پیش پا افتاده میان، میدونی چون خدا تورو اینجوری بیشتر دوست داره. شک نکن یه آرامش و ثبات قلبی بعد یه مدت پیدا میکنی که باور نکردنیه! میدونم که توی وجودت عشق به خدا هست البته همه ما اینطوری هستیم فقط گاهی اوقات فراموش میکنیم که کجا هستیم. توقع نداشته باش یه شبه تموم ترست برطرف بشه یکمی طول میکشه ولی تو این مدت باید صبر و حوصله به خرج بدی.
میدونی یکی از راه های به دست آوردن دوستی خدا دوستی با دوستان خداست! بنابراین این که بری پیش امام خودت حضرت مهدی (عج) میتونه واقعا کمکت کنه. ما خیلی خوش شانسیم که شیعه هستیم و دعا های امام معصوم پشتمونه پس هر جا خواستی جا بزنی بگو من شیعه ام! هیچی و هیشکی نمیتونه به من آسیب بزنه.امسال که گذشت نمیدونم روزه گرفتی یا نه ولی سال بعد رو سعی کن از دست ندی.
روزه واقعا تاثیرش بینظیره. میدونی؛ ما خیلی توی کار خدا دخالت میکنیم اگه زندگی و سرنوشتمونو به خودش بسپاریم قشنگ ترین و بهترین حالت ممکن رو برامون رقم میزنه. شاید یه جاهایی فکر کنیم بهمون آسیب رسیده ولی اونی که آگاه به همه علوم هست فقط میدونه که حتی اون چیز به نفع ما بوده! پس اگه واقعا بخای و تموم کار هایی که بهت گفتم رو انجام بدی دیگه عقلا به این نتیجه میرسی که خدا زندگیتو برات بد رقم نمیزنه. ولی گفتم باید بخای. قرارم نیست کار سختی بکنی که بخای منت بزاری سر کسی عبادت و محبت خدا انقدر شیرین هست که ادم رو جذب میکنه.این رو هم بدون که برگ بدون اراده ی خدا از درخت نمیفته! پس وقتی خدارو داری ترس بی معنیه. بهت قول میدم یه روز به تموم این ترس هات میخندی و میگی من چقدر بیخودی میترسیدم. حرف ها خیلی زیاده هرچی میگم تموم نمیشه چون برای رسیدن به خدا بینهایت راه هست.خودت باز تحقیق کن .
قرآن خوندن هم راه بینظیری به شمار میاد. وقتی توی اتاقت یا خونه قران بخونی حضور اجنه کمتر میشه و فرشته ها رفت و آمد میکنن. ان شاء الله هممون برای ظهور آقا اونقدر آماده باشیم که بدون هیچ ترسی وقتی اومد مثل پروانه دورش بگردیم و جونمون رو فداش کنیم. پس با وجود یه همچین یاری چرا باید احساس تنهایی کنیم؟ باور کن اون توی دنیا بیشتر از همه به فکر ما هست. پس اگه تو مسیر احساس تنهایی کردی بدون طبیعیه بین این جماعتی که نسبت به این چیزا بی تفاوت هستن. پس کافیه یه قدم برداری تا ببینی چقدر خدا دلش برات تنگ شده بود. امیدوارم موفق باشی یا علی