نکات لازم برای عربی📚
-
جمله وصفیه
به جمله ای که پس از اسم نکره برای بیان توصیف آن بیاید جمله وصفیه« توصیف کننده » می گویند. اسم نکره یعنی اسمی بدون ( ال ) زائد درابتدا و یا اسم غیر عَلَم (غیر خاص ) که غالباً در حرف آخرش حرکت تنوین می گیرد.مانند طالباً، کِتابٌ)
️جمله وصفیه به دو شکل می آید : ۱_ به صورت فعل ( جمله فعلیه ) ۲_ به صورت اسم ( جمله اسمیه ).
رأیتُ طالِباً یُطالِعُ کِتابَهُ : «دانش آموزی را دیدم که کتابش را مطالعه می کرد» در اینجا جمله «یُطالِعُ کِتابَهُ » : جمله وصفیه ازنوع ( فعلیه ) است ، چون بعداز اسم نکره یعنی طالباً آمده است .
رأیتُ طالباً کِتابُهُ في یَدِهِ : « دانش آموزی را دیدم که کتابش در دستش بود یا است » در اینجا عبارت «کِتابُهُ في یَدِهِ » جمله وصفیه از نوع ( اسمیه ) است، چون بعداز اسم نکره طالباً آمده است.
غالباً جمله وصفیه به صورت فعل یعنی ( جمله فعلیه ) می آید ، مانند مثال اولی .
اگر جمله ای بعداز اسمی معرفه بیاید و حالت آن را بیان کند دیگر جمله وصفیه نیست بلکه به آن جمله حالیه می گویند.
مانند : رأیتُ الطالِبَ یُطالِعُ کِتابَهُ : دانش آموز را دیدم درحالیکه کتابش را مطالعه می کرد. که دراینجا عبارت « یُطالِعُ کِتابَهُ » بعداز اسم معرفه « الطالب » آمده و حالت دانش آموز را بیان می کند،پس جمله حالیه است .
️نکته مهم در ترجمه جمله وصفیه : حتما قبل از جمله وصفیه باید از کلمه ( که ) استفاده کنیم و فعل موجود در جمله وصفیه را مطابق فعل قبل از جمله وصفیه ترجمه کنیم .
رأیتُ طالِباً یُطالِعُ کِتابَهُ : «دانش آموزی را دیدم که کتابش را مطالعه می کرد» که عبارت ( یُطالِع کتابَهُ) جمله وصفیه است ، چون بعداز اسم نکره آماده و درترجمه قبل از آن کلمه ( که ) باید بیاید . همچنین فعل جمله وصفیه باید مطابق فعل جمله قبل از آن ترجمه شود ما خوندیم که:
️( ماضی + مضارع=ماضی استمراری: شاهدنا مُزارِعاً یَحصُدُ محاصیلَهُ في المزرعة . یحصد : درو می کرد ).و همچنین ️( ماضی + ماضی = غالباً ماضی بعید که می تواند به صورت ماضی ساده نیز ترجمه شود : عَصَفَتْ ریحٌ خَرَّبَتْ بیتاً جَنبَ شاطي البَحرِ.خَرَّبَتْ : خراب کرده بود (خراب کرد ) و️ ( مضارع + مضارع = غالباً مضارع التزامی: یُعجِبُني تلمیذٌ یُساعِدُ زمیله في الدَّرسِ . یُساعِدُ : کمک کند ) .
@تجربیا
@ریاضیا -
# قسمت اول گروه های اسمی:
(برای درک بیشتر)
هرگاه دو اسم کنار هم بيايند؛ يک ترکيب اسمي ميسازند؛ اين ترکيب اسمي بر دو نوع است:1- وصفي (شامل موصوف و صفت)
2- اضافي (شامل مضاف و مضافاليه)
اگر اسم دوم، اسم اول را توصيف کند، به ترکيب اسمي، «ترکيب وصفي» ميگويند؛ مانند: الکتاب النافع (کتاب سودمند؛ در اينجا سودمند بودن صفت کتاب است.)
اگر اسم دوم فقط به اسم اول نسبت داده شود و آن را توصيف نکند، به ترکيب اسمي، «ترکيب اضافي» ميگويند؛ مانند: کتاب التلميذ (کتاب دانشآموز؛ در اينجا، فقط مالکيت کتاب به دانشآموز نسبت داده شده است و دانشآموز صفت و ويژگي کتاب نيست!)
در عربي، در ترکيب وصفي؛ به اسم دوم، «صفت» (نعت) و به اسم اول، «موصوف» (منعوت) ميگويند.
در عربي، در ترکيب اضافي؛ به اسم دوم، «مضافإليه» و به اسم اول، «مضاف» ميگويند.
نکتهي مهم و اساسي!
صفت و مضافاليه «نقش» هستند و اعراب خاص خود را دارند (که در ادامه به آنها اشاره ميکنيم) اما موصوف و مضاف، «نقش» نيستند؛ يعني موصوف و مضاف خودشان در جمله نقشهاي ديگري نظير مبتدا و فاعل، مفعول و … را ميپذيرند. ما فقط آن دو را بهصورت موصوف و مضاف نامگذاري ميکنيم تا به اين وسيله بتوانيم ويژگيهاي مربوط به صفت و مضافإليه را بهتر توضيح دهيم؛ پس فقط نامگذاري هستند نه نقش!!!ويژگيهاي صفت:
صفت در چهار مورد بايد با موصوف خود (اسمي که آن را توصيف ميکند) مطابقت داشته باشد:
1- جنس (مذکر و مؤنث بودن)
2- تعداد (مفرد، مثني يا جمعبودن)
3- معرفه و نکره (البته فراموش نکنيم که مطابقت در «نوع» معرفه الزامي نيست! بهعنوان مثال، ممکن است موصوف معرفه به علم باشد اما صفت معرفه به ال؛ مانند «مکّة المکرّمة») -
#قسمت دوم:
و نکتهاي مهمتر!
هرگاه پس از يک اسم نکره، جملهاي (اعم از اسميه يا فعليه) بيايد؛ بهطوري که اين جمله، آن اسم نکره را توصيف کند؛ به آن، «جملهي وصفيه» ميگويند و اعراب آن بهطور محلي تابع موصوف (اسم نکره) خواهد بود. (علتش مشخصه ديگه! جملهها هر نقشي که بگيرند، اعم از خبر، حال، صفت و ... اعرابشون هميشه محليه!!)
ويژگيهاي اضافه (مضاف و مضافاليه):- مضاف هيچگاه «ال» و تنوين نميگيرد؛ پس «الکتاب التلميذ» يا «کتابٌ التلميذ» نادرست است.
- اگر جمع مذکر يا مثني، مضاف واقع شود؛ «نون» آخر آن حذف ميشود؛
در زبان عربي (برخلاف زبان فارسي)، اگر اسمي همزمان هم صفت داشته باشد و هم مضافاليه، اول مضافإليه ميآيد و بعد صفت.
مثال: اگر در فارسي ميگوييم: در بزرگ مدرسه (بزرگ: صفت / مدرسه: مضافاليه)
در عربي بايد بگوييم: باب المدرسة الکبير (المدرسة: مضافاليه / الکبيرة: صفت)
در مثال فوق توجه نماييد که «الکبير» در مذکر بودن با «باب» يعني موصوف خود مطابقت دارد و ايجاد فاصله ميان موصوف و صفت نبايد سبب شود تا بررسي مطابقت ميان موصوف و صفت در چهار مورد پيشگفته را فراموش کنيم.اسم+اسم(ال دار)+اسم (ال دار):
در این ترکیب نگاه میکنیم به اسم ال دار(سبز رنگ)تاببنیم با کدام یک از اسم های دیگر از نظر جنس و تعداد مطابقت دارد در کنار همان اسم معنی میکینم
مثال
قطرات الماءالصغیرة
الصغیرة درحکم مفرد مونث
الماءدرحکم مفرد مذکر
قطرات مفرد مونث(جمع غیر انسان ها درحکم مفرد مونث هستند)
پس الصغیرة در کنار قطرات معنی میشود:قطره های کوچک آب**اسم+ضمیر+اسم ال دار :**در این ترکیب برای ترجمه اول اسم/بعداسم ال دار/بعد ضمیر ترجمه میشود
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا -
🍃کلمات کلیدی🍃
إن اگر
لو اگر
أبداً هرگز
🥭لن هرگزهناک وسط و آخر جمله به معنی آنجا
هناک اول جمله به معنی وجود دارد.عندی وسط جمله به معنی نزد من
عندی اول جمله به معنی دارم
لی وسط جمله به معنی برای من
لی اول جمله به معنی دارم
اگر بعد از کُلّ اسم معرفه بیاد به معنی همه می باشد مثل کُلّ المعارف یعنی همه معرفه ها
اگر بعد از کُل اسم نکره بیاد به معنی هر می باشد مثل کُلّ نفس یعنی هر نفسی
اگر بعد از کُلّ حرف مِن بیاد به معنی هریک مثل کُلّ مِن الطلّاب یعنی هر یک از دانش اموزان.
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا -
اگر در تست مستثنی ؛ بعد از مستثنی از ساختار : «مِن+ضمیر» یا «بعض+ضمیر»
مثل: منهم ، منکم ، منّا ، بعضهم ، بعضکم ، بعضنا استفاده شده باشه
دیدن این ساختار همواره دلالت بر بودن "مستثنیمنه" داره!
پس با دیدن این عبارتها مطمئن میشیم که مستثنیمنه توی جمله وجود داره! -
" که " در عربی کنکور؛
1️⃣موصول خاص بعد از اسم معرفه بهال
(اگر نقش صفت داشتهباشند):رأيتُ الرجل الَّذی یذهبُ=مردی را که میرفت،دیدم
2️⃣أنَّ (که وسط جمله میآید):
علمتُ أنَّهُ فی المسجد=دانستم که او در مسجد است.
3️⃣أن (قبل از فعل مضارع):
اريدُ أنأذهبَ= میخواهم که بروم.
4️⃣قبل از جمله وصفیه:
جاء رجلٌ يحبُّ الله= مردی که خداوند را دوستمیداشت،آمد.
-
️اﮔﺮ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻌﺪ از اﺳﻢ ﺗﻔﻀﯿﻞ ، ﻣﻀﺎف اﻟﯿﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ ، اﺳﻢ ﺗﻔﻀﯿﻞ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺻﻔﺖ ﻋﺎﻟﯽ(برترین) ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺷﻮد
️ﺑﺮاي ﺟﻤﻊ ﻏﯿﺮ اﻧﺴﺎن ، ﻓﻌﻞ،اسم اشاره،صفت ،بصورت ﻣﻔﺮد ﻣﻮﻧﺚ ﻣﯽ آﯾﺪ
️ﻓﻌﻞ ﻣﺎﺿﯽ در ﺟﻤﻼت ﺷﺮﻃﯿﻪﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻀﺎرع یا ماضی،ترجمه ﻣﯽ ﺷﻮد اﺳﺖ .
️ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﯾﺮاﻧﯽّ ﮐﻪ آﺧﺮ آن يّ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯽ آﯾﺪ در ﻋﺮﺑﯽ ﻧﻘﺶ ﺻﻔﺖ را دارﻧﺪ و ﺑﺎﯾﺪ از ﻧﻈﺮ ﻇﺎﻫﺮ، ﺷﺒﯿﻪ اﺳﻢ ﻗﺒﻞ از ﺧﻮد ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ
️ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﻌﺪ از ﻓﻌﻞ، ﻫﺮﮔﺰ اﺳﻢ ﻣﺠﺮور ﻧﻤﯽ آﯾﺪ
️ﺑﻌﺪ از ﻣﺜﻨﯽ و ﺟﻤﻊ ﻣﺬﮐﺮ ﺳﺎﻟﻢ اﮔﺮ ﺿﻤﯿﺮ ﻣﺘﺼﻞ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﺣﺮف "ن" ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺬف ﺷﻮد .
-
1.بعد(کلّ)و(جمیع)مضاف الیه داریم.
۲.بعد اسم ضمیر بیاید،مضاف و مضاف الیه داریم.
من(حرف جر):با اسم می آید.(مجرور می کند)(اسم ال نداشت تنوین می گیرد.)
.مَن::با فعل می آید.(مضارع را مجزوم میکند،باماضی کاري ندارد.)
أن:(همراه فعل مضارع می آید.)(منصوب می کند.)
إن:(همراه فعل مضارع می آید.)(مجزوم می کند.)
.إنَّ : (همراه اسم می آید.)(منصوب می کند.)
اِنَّ:(همراه اسم می آید.)(منصوب می کند.)(اگر اسم ال نداشت تنوین می گیرد.)
(اِنّ: اول جمله،اَنّ وسط جمله میاد)
8.فعل مضارع:همیشه مرفوع مگر با حروف ناصبه یاجازمه همراه
باشد.
حروف ناصبه:(اَن،لَن، کَی،حتی،اِذَن،لِ ناصبه)
حروف جازمه:(ادات جزم:لَم،لَما،لا،لِ امر غایب،
ادات شرط:اِن،من،ما،اَینما)
نکته:ادات شرط دو یا چند فعل مضارع را مجزوم می کند.