هرچی تودلته بریز بیرون۶

[_Aram_]

M Tg آرزوی منم همینه:)

[_MILAD_]

Mr. Perfect داد زدم به سمت دیگه ای فرار کردم ولی اون دنبال من افتاده بود

[Mr. Perfect]

_MILAD_

راهی برای فرار نداشتم جز پریدن به بالای سنگ بزرگ

[_MILAD_]

Mr. Perfect در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

_MILAD_

راهی برای فرار نداشتم جز پریدن به بالای سنگ بزرگ

Mr. Perfect موقع پریدن روی سنگ بزرگ پام لیز خورد و پرت شدم و اون به چند قدمی من رسیده بود

[Mr. Perfect]

_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Mr. Perfect در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

_MILAD_

راهی برای فرار نداشتم جز پریدن به بالای سنگ بزرگ

Mr. Perfect موقع پریدن روی سنگ بزرگ پام لیز خورد و پرت شدم و اون به چند قدمی من رسیده بود

من خیلی ترسیده بودم ناگهان بلند شدم دیدم خواب بوده

[_MILAD_]

Mr. Perfect

من خیلی ترسیده بودم ناگهان بلند شدم دیدم خواب بوده
لیوان آبی که کنارم از دیشب مونده بود رو برداشتم و یه قُلُپ خوردم و بخاطر کابوسم نفس نفس میزدم

[0yasin.sh0]

M Tg باشه

[Mr. Perfect]

_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Mr. Perfect لیوان آبی که کنارم از دیشب مونده بود رو برداشتم و یه قُلُپ خوردم و بخاطر کابوسم نفس نفس میزدم

بعد از چند دقیقه ریلکس کردن به خودم اومدم و داشتم داستان رو مرور میکردم که زنگ در خانه زده شد

[_MILAD_]

Mr. Perfect در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Mr. Perfect لیوان آبی که کنارم از دیشب مونده بود رو برداشتم و یه قُلُپ خوردم و بخاطر کابوسم نفس نفس میزدم

بعد از چند دقیقه ریلکس کردن به خودم اومدم و داشتم داستان رو مرور میکردم که زنگ در خانه زده شد

بلند شدم رفتم درو باز کردم ولی کسیو ندیدم فقط یه اعلامیه روی در بود که عکس یه بچه بود زیرش نوشته شده بود ربوده شده

[jahad_121]

_MILAD_

در اون گوشه که تاریک بود و فقط از بازه ای باریکی نور می تابید در حالتی که من در تاریکی و هیولا هم در تاریکی قرار داشت و بازه نو ما بین ما
نفسم در سینه حبس شده بود تا هیولا قدم در بازه نورانی گذاشت.

ان لحظه بود که تمام تصوراتم از ان بهم ریخت
هیولا نبود بلکه خرس بزرگی به رنگ سیاه و چشمانی قرمز بود که شاخه های درختان روی دست ها و سرش پیچ و تاب خورده بود.

(دستی دستی هیولا رو خذف کردم)

[jahad_121]

شما ادامه بدید داستان رو کاری به بینات بنده نداشته باشید

[Mr. Perfect]

_MILAD_

_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Mr. Perfect در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

_MILAD_ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Mr. Perfect لیوان آبی که کنارم از دیشب مونده بود رو برداشتم و یه قُلُپ خوردم و بخاطر کابوسم نفس نفس میزدم

بعد از چند دقیقه ریلکس کردن به خودم اومدم و داشتم داستان رو مرور میکردم که زنگ در خانه زده شد

بلند شدم رفتم درو باز کردم ولی کسیو ندیدم فقط یه اعلامیه روی در بود که عکس یه بچه بود زیرش نوشته شده بود ربوده شده

بعد از کابوسم این دومین ناراحتی امروزم بود بالاخره تصمیم گرفتم برم صبحونه رو بخورم و بعدش برم سرکار

[_MILAD_]

Mr. Perfect وقتی وارد آشپزخونه شدم از پنجره سایه ای رو دیدم که خیلی سریع محو شد ولی نسبت بهش بی توجه شدم و رفتم که صبحونه بخورم

[_MILAD_]

@jahad-128 مرسی

[Mr. Perfect]

فعلا دوستان

انشاالله ادامه داستان بعدا

[_MILAD_]

Mr. Perfect حیف شد

[Mr. Perfect]

_MILAD_

ببخشید کار برام پیش اومد

[Matin Mousavi 1]

این پست پاک شده!

[_MILAD_]

Mr. Perfect حله چشاته مشتی بلا

[f.nalist]

لیاقت ندارید همین وبس.....