هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
خدا همگان را شفا دهد
️
-
وای یه زمان عمه ام میخواس تازه عروسی کنه
ما خونمون حیاط داشت و ما تو حیاط بازی میکردیم
بعد گربه ها ک رد میشدن منو ابجیم تصمیم گرفتیم یه تله جلو در خونمون بسازیم ک اینا بیفتن توش و نیان تو خونمون
تله عه هم اینطوری بود ک زمینو یه مقدار کندیم روش برگ و گل انداختیم ک گربه نبینشو گیر کنه تو تله
عمه ی بنده خدام قبل از عروسیش خواس بیاد ی سر ب خونواده ما بزنه
درو ک باز کردیم
یهو عمه رو درحالی ک در تله افتاده مشاهده کردیم و بدبخت پاش شکست
و عروسیش دو ماه تعویق خورد
و خدا رو شکر هنوز فکر میکنه پاش رفته تو چاله و اینا همش اتفاقی بودنramses kabir وااااااااای
جدا یاابلفض -
چوزیبا
-
@Soniaaa
خوبه از اسکیمو ها مایه نزاشتین -
اصن دگ همه کاپشنامو میندازم دور
پس اسکیمویی در کار نیست -
@Soniaaa
زمانی این ادعا صدق پیدا میکنه که همه خانوما کاپشن هاشونو اتیش بزنن
از دیروز اونقد فرم پر کردم شبیه اونا حرف میزنم
-
@Soniaaa
زمانی این ادعا صدق پیدا میکنه که همه خانوما کاپشن هاشونو اتیش بزنن
از دیروز اونقد فرم پر کردم شبیه اونا حرف میزنم
Mo Xo
️
خسته نباشید پس
️
-
یادمه قبلا که بچه بودم
میرفتیم خونه یکی ازفامیلامون خودمو میزدم به خواب
که بابام بغلم کنه ببره چون حال نداشتم راه برم
حالا خونشون یه خیابون با ما فاصله داشت
فک کن یه ساعت الکی چشامو میبستم و نقش بازی میکردم فقط به خاطر یه خیابون -
@Soniaaa
تشکر -
یکی نیس بگه راحت باش مرد
چیه این کلمات قلمبه -
تودلی/
دلم میخواد چشم بزارم
همه آدمای دور و برم قایم شن
دیگه دنبال هیچکدومشون نگردم... -
یادمه قبلا که بچه بودم
میرفتیم خونه یکی ازفامیلامون خودمو میزدم به خواب
که بابام بغلم کنه ببره چون حال نداشتم راه برم
حالا خونشون یه خیابون با ما فاصله داشت
فک کن یه ساعت الکی چشامو میبستم و نقش بازی میکردم فقط به خاطر یه خیابون@Masoumeh-sh
این من بودم همیشهههه
بابام بغلم میکرد
بعد ی محرم کلا خودمو زده بودم ب خستگی بابام منو رو دوشش گذاشته بود میبرد دسته
تو فیلم اون سال بین جمعیت ی دختره با شال و کلاه صورتی بالای جمعیت همه جا هست
️
-
بعد همین عمه ام
وقتی ی چن ساعت نبود خونه
من میرفتم پیش بچه ی 7 ماهش بش شیر خشک میدادم
بعد اون موقع دوم ابتدایی بودم ی تجربیاتی هم تازه از مدرسه کسب کرده بودیم در زمینه ی تربیت و گفتیم حالا ک نوشتن یادگرفتیم
بزار ب این بچه عه هم حرف زدن یاد بدیم
بعد من منتظر وا میستادم تا این بچه 7 ماهه گرسنه اش میشد
میزد زیر گریه
بش میگفتم تا نگی بابا بت شیر خشک نمیدم
اخرش هم از بس نمیگف
خودم خسته ام میشد شیرخشکو میزاشتم دهنش
هعی یادش بخیر -
@Masoumeh-sh
این من بودم همیشهههه
بابام بغلم میکرد
بعد ی محرم کلا خودمو زده بودم ب خستگی بابام منو رو دوشش گذاشته بود میبرد دسته
تو فیلم اون سال بین جمعیت ی دختره با شال و کلاه صورتی بالای جمعیت همه جا هست
️
@Soniaaa در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Masoumeh-sh
این من بودم همیشهههه
بابام بغلم میکرد
بعد ی محرم کلا خودمو زده بودم ب خستگی بابام منو رو پوشش گذاشته بود میبرد دسته
تو فیلم اون سال بین جمعیت ی دختره با شال و کلاه صورتی بالای جمعیت همه جا هست
️
دوشش نه؟
سوتی دیگر️
-
@Masoumeh-sh
این من بودم همیشهههه
بابام بغلم میکرد
بعد ی محرم کلا خودمو زده بودم ب خستگی بابام منو رو دوشش گذاشته بود میبرد دسته
تو فیلم اون سال بین جمعیت ی دختره با شال و کلاه صورتی بالای جمعیت همه جا هست
️
@Soniaaa
ماها بازیگر خوبی میشیم
-
Mo Xo
راحت باشید
️
-
@Soniaaa
بمن نه:///
به این اداره ها
اشتباه زدین -
@Soniaaa در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Masoumeh-sh
این من بودم همیشهههه
بابام بغلم میکرد
بعد ی محرم کلا خودمو زده بودم ب خستگی بابام منو رو پوشش گذاشته بود میبرد دسته
تو فیلم اون سال بین جمعیت ی دختره با شال و کلاه صورتی بالای جمعیت همه جا هست
️
دوشش نه؟
سوتی دیگر️
Mo Xo
بله ولی ادیت شد سریعا
️