هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
JuDi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba چه مشکل عاطفی پیش اومده🥲
قربونت برم
چطوریییییی
نه نه من که خوبم
ریپلای به پیام پایینیم بود -
چیچک در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خطاب به تمام خستگان جهان :
باشد که اشک بعدی شما، اشک شوق باشد 🤍واقعا نیاز بود اینو ببینمممم
-
1lrd-480.mp4
ای جانم️
-
احساس میکنم بعد یه روز خیلی درگیری و کار پیش میاد
جوری که روز بدون دغدغه نمیشه
بدون کار نمیشه
ولی خب اینو بد نمی بینم
به منزله بزرگ شدن و پیشرفت می بینم واقعا هر چقدر هم که سخته -
من باهات چیکار کنم اخه.. بهم بگو :> ...
-
دارم اشتباه میکنم میدونم. هوفف
-
احساس میکنم بعد یه روز خیلی درگیری و کار پیش میاد
جوری که روز بدون دغدغه نمیشه
بدون کار نمیشه
ولی خب اینو بد نمی بینم
به منزله بزرگ شدن و پیشرفت می بینم واقعا هر چقدر هم که سخته -
Where are you...
-
_Reza_ وات ده هل داداش آروم باش
اوکیه بابا رنج همیشه همراهمون هست از پس یه عالمه بر اومدی اینم روش! یه بار که بیشتر زندگی نمیکنی ، به جای درست کردنش میخوای تمومش کن؟ حسرتش به دل هیچکی جز خودت نمیمونه ها -
چیکار کنم چیکار کنم چیکار کنم...
-
بابا با این حالم این اهنگ چرا پخش شد
-
چشماتو ببند
-
Boat
-
اینجوری نمیشه.. الان شارژ میخرم و حداقل بهش پیام میدم.
اره.. کار درست اینه.. من نباید ایگنورش کنم درست نیس
-
@ABR_DJ در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba سلام سانیا خانوم خوب هستید؟
بههه
سلام خوبم شما خوبی؟چه خبرا؟تابستون چطوره؟ -
آن طرف، سیاهی من پیداست:
روی بام گنبدی کاهگلی ایستاده ام، شبیه غمی .
و نگاهم را در بخار غروب ریخته ام.
روی این پله ها غمی، تنها، نشست.
در این دهلیزها انتظاری سرگردان بود.
"من" دیرین روی این شبکه های سبز سفالی خاموش شد.
در سایه-آفتاب این درخت اقاقیا، گرفتن خورشید را در ترسی شیرین تماشا کرد.
خورشید، در پنجره می سوزد.
پنجره لبریز برگ ها شد.
با برگی لغزیدم.
پیوند رشته ها با من نیست.
من هوای خودم را می نوشم
و در دور دست خودم، تنها، نشسته ام.
انگشتم خاک ها را زیر و رو می کند
و تصویر ها را بهم می پاشد، می لغزد، خوابش می برد.
تصویری می کشد، تصویری سبز: شاخه ها، برگ ها.
روی باغ های روشن پرواز می کنم.
چشمانم لبریز علف ها می شود
و تپش هایم با شاخ و برگ ها می آمیزد.
می پرم، می پرم.
-
یعنی انقدر فهمیدن حرفهام کار سختیه