هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Narges_]

فکر‌ نمیکنم بخوای حرف بزنی.....
....The end
تودلی

[مِهردُخت]

شبتون بخیر

[Hamid.s]

‏من مطمئنم محسن چاوشی
به قصد کُشتن میخونه.
وگرنه این همه غم تو یه صدا نمیتونه عادی باشه...!
جا داره بگم
اینا رو می‌بینی آقای رنگو؟ همینا روح منو کُشتن.

[Narges_]

@Venus655 شب تو هم بخیر
شبتون بخیر!

[زهرا بنده خدا 2]

دیرمون شده بود
یکی زنگ زد به راننده ببینه کجاییم
گفت ما برسیمم یه جرثقیل میخوایم چمدوناشونو ببره
بعد میگفت یه دختر خانمی بوده
قدش نصف شما(نصف یکی از بچه ها)
یه چمدون داشته از خودش بلند تر
با دوتا کیف بزرگ
من فقط میخواستم ببینم اینا رو چه جوری میبره

اون بنده خدا اومده بودچمدون یکی از بچه ها رو بذاره تو میدل باس
رنگش پریده بود
هلش داده دوتایی بلندش کردن

[چیچک]

Hamid.s برا قسمتای بعدی از گوگل ترنسلیت استفاده کنین

[AmirBarsam]

دیگه وقتشه که بارون بباره
بریزه رو سر شبا ستاره
شبای انتظار شبای دلتنگ
که میزنه به شیشه‌ی دلم سنگ

[Hamid.s]

چیچک در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:

Hamid.s برا قسمتای بعدی از گوگل ترنسلیت استفاده کنین

انشالله با تیم استخدامی استفاده میکنیم

[زهرا بنده خدا 2]

هی روزگار
میخواستیم تا قم با میدل باسمون بدوییم دنبال قطار ولی به ریسکش نمیارزید🥴

[Hamid.s]

[زهرا بنده خدا 2]

آخی اون باباعه که منو یاد بابابزرگم مینداخت(:
چقد مهربون بود...
میگفت شما واسه من رحمت بودین خودتون که نمیدونین(لبخند مهربونانه‌ی بابابزرگانه‌)
کل هزینه‌ای که گرفتم رو دادم سیسمونی واسه بچه‌ی دخترم گرفتم
ذوقش به ما هم منتقل شد

[زهرا بنده خدا 2]

دلم واسه زهرا خانمم تنگ میشه
۷سالش بود ولی این بچه اینقد خوب تربیت شده بود که آدم لذت میبرد
به غریبه ها اصلا محل نمیداد
یه شب بهش سلام کردم و دست تکون دادم
گفت شما منو نمیشناسید و فرار کرد
چند روز بعدش روز دیدمش
باز بهش دست تکون دادم
چون این دفعه دیگه میشناختم؛ مهربونانه دست تکون داد🥺
ابهتشم دوست داشتم
جوری بود که میخواستی ازش عکس بگیری به نفع خودت بود که ازش اجازه بگیری
و خب خانم به ما اجازه ندادن🥺
از پشت سر از چادرش گرفتم چون دلم براش تنگ میشد

[Hamid.s]

این پست پاک شده!

[Hamid.s]

چیچک
شوخی بود
ناراحت نشی هانیه خانوم

[زهرا بنده خدا 2]

اصلا هم از روی ترس خونواده و حتی ترس از غریبه اینجوری نبود
حداقل ظاهرش و مدل بی محلی کردنش این نبود
نمیدونم چه جوری تربیتش کرده بودن
که بدون هیچ کدوم از اینا به غریبه محل نمیداد
قطعا محبتی که باباش بهش داشت بی تاثیر نبود و به نظرم بخش زیادیش واسه همینه که باعث میشد حرفای خونواده رو گوش بده

[چیچک]

Hamid.s نشدممم

[Hamid.s]

این پست پاک شده!

[Hamid.s]

چیچک
بله درسته
یاد یه چیز افتادم
راستی چند روز پیش درباره ی یک پست تگ کردم ولی فک کنم دیده نشد

[چیچک]

Hamid.s کدوم پست؟
ببخشید نوتیفا اینجوری ان که یکی از پستای تودلی رو نگا میکنم ، بقیه ش میپره

[Hamid.s]

چیچک
چند روز پیش بود
دیگه گم شده