-
-
چه بسیار سخنان که ناگفته می ماند، چرا که آنها را به هنگام نگفته ایم . . .
چه بسیار لبخندها که یک روز می بایست به چشمانِ ملتمس کودکی پیشکش کنیم، که نکردیم و خشکید-برای ابد.
چه بسا فریادهای اعتراضِ به هنگام.
چه بسا رزم های به هنگام.
چه بسا به هنگام ها که بی هنگام شد، و دیگر به کار نیامد و پوسید، و غبار شد
و در نبش قبر گذشته ها نیز استخوان های پوک آن یافته نشد که نشد؛
اما حسرتش ماند که ماند.
.
.
دیر نباید کرد.
.
.
این کاروان،معطّلِ من و تو نخواهد شد.سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد
نادر ابراهیـــــمــــی -
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا،در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.
پس گفت:بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن. با این صفاتِ خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و با دوست دوستی، دائما گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند. آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته،پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده،و تفی بزرگ به صورت یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟ آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم. ما امده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود... ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود، و شاید من هم،فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی از خویشاوندان خوب را چنانبرنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند...
ابــــوالمشاغل
نادرابراهیمی -
- با خود میاندیشم: ای مرد بدبخت! تو نیز مانند سایر همنوعانت قلبی در سینهات میتپد و اعصابی داری که در برابر غمها و شادیها حساسیت نشان میدهد. چرا بیهوده سعی میکنی عکس العمل قلب اعصابت را از شنیدن خبر این فاجعه پنهان داری؟ چرا میخواهی وانمود کنی که خونسردی و آرامش خود را از دست ندادهای؟ این کبر و غرور تو نمیتواند خدا را فریب دهد!
#امیلی برونته
#بلندی های بادگیر
#:) -
الان دارم کتاب
گلدسته ها و فلک
از جلال آل احمد رو میخونم
شاید زرق و برق کتابهای خارجی و مثلا فاز کتابهای آلبر کامو و ارنست همینگوی و یا کافکا و این اسامی دهان پر کن دیگر رو نداشته باشه ، اما هرچه هست صاف و ساده بیان ایرانی و حال و احوالی نه چندان دور از ماست ....
هرچه هست به دل مینشیند
توصیف ها و خاطرات و کلمات و تیکه هایی که شاید کمتر گفته و شنیده بشه در روزگاری که کلام و زبان مردم ملقمه ایست از فرانسه و انگلیس و غیره آنهم در هم و برهم و دری بری ...
مدرسه شده mad در زبان دانش آموز امروز و الی آخر
و الی ماشاءالله از این کثافتهای زبانی و غیره
خلاصه هرچه هست به دل می نشیند جلال آل احمد -
من پذیرفتم که هیچ چیز ندارم،حتی چیزی که شرایط را برایم مناسبتر کند و یا راه را هموارتر.
وقتی با این پذیرش و آگاهی پای در مسیر گذاشتم،کمکم به قدرت دستانم پی بردم،به توان پاهایم و ندایی که جایی در درون من و هر روز با صدایی واضحتر از گذشته مرا به سمت خود میخواند
کولهبارم آنقدر ها هم خالی نبود(:تمامِ جهان در من است
از ایمان سرورپور -
هل دوزخ در دوزخ خوشتر باشند که اندر دنیا، زیرا در دوزخ از حق باخبر باشند و در دنیا بیخبرند از حقّ و چیزی از خبر حقّ شیرینتر نباشد پس آنچ دنیا را آرزو میبرند برای آنست که عملی کنند تا از مظهر لطف باخبر شوند، نه آنک دنیا خوشترست ازدوزخ و منافقان رادر درک اسفل برای آن کنند که ایمان بر او آمد کفر او قوی بود عمل نکرد، او را عذاب سختتر باشد تا از حقّ خبر یابد کافر را ایمان بر او نیامد کفر او ضعیف است بکمتر عذابی باخبر شود،همچنانک میزری که برو گرد باشد و قالییی که برو گرد باشد میزر را یک کس اندکی بیفشاند پاک شود اماّ قالی را چهارکس باید که سخت بیفشاند تا گرد ازو برود، و آنچ دوزخیان میگویند افِیْضُوْا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ اَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللهُّ حاشا که طعامها و شرابها خواهند یعنی از آن چیز که شما یافتید و بر شما میتابد بر ما نیز فیض کنید، قرآن همچو عروسیست با آنک چادر را کشی او روی بتو ننماید، آنک آنرا بحث میکنی و ترا خوشی و کشفی نمیشود آنست که چادر کشیدن ترا رد کرد و با تو مَکر کرد و خود را بتو زشت نمود، یعنی من آن شاهد نیستم، او قادرست بهر صورت که خواهد بنماید اماّ اگر چادر نکشی و رضای او طلبی بروی کشت او را آب دهی از دور خدمتهای او کنی در آنچ رضای اوست کوشی بی آنک چادر او کشی بتو روی بنماید اهل حقّ را طلبی که فَادْخُلِی فِی عِبَادِیْ وَادْخُلِیْ جَنتِّی حق تعالی بهرکس سخن نگوید، همچنانک پادشاهان دنیا بهر جولاهه سخن نگویند، وزیری و نایبی نصب کردهاند، ره بپادشاه ازو برند حقّ تعالی هم بندهٔ را گزیده تا هر که حقّ را طلب کند در او باشد وهمه انبیا برای این آمدهاند که ره جز ایشان نیستند.
فیه ما فیه_مولانا
-
گذشته در گذشته خاک و آینده در حال نهفته است. امروز را دریاب فردا را بساز.....
-
هیچ میدونستین زمانی که سرشار از استرس هستیم، سرشار از انرژی حاصله از همون استرس هم هستیم؟!
اگه خوب دقت کرده باشین، این استرس منجر به خشم، دلواپسی، یا هر چیزی که بشه، تحرک بدن رو بالا میبره و شخص نمیتونه آروم بشینه. پا میشیم راه میریم، داد و بیداد میکنیم، و هزاران کار دیگه که این انرژی یه جوری تخلیه بشه.
حالا فکر کنین در همین حالت پاشیم بریم ورزش کنیم! در این صورت، این انرژی به بهترین شکل ممکن خرج میشه و بازخوردش هم سلامت بدن خودمون خواهد بود. ناگفته هم نمونه که وقتی مشغول به کاری بشیم، ذهن ما خود به خود درگیر به اون کار میشه و استرس هم کم کم، کم میشه!
انسان زیرک کسی هست که حتی از بدترین شرایط موجود، بهترین نتایجی که اون شرایط کشش لازمش رو داشته باشه، به دست میاره.
احمدرضا
-
حس حق تعلق رو از بین ببر
هر روز ورزش کن
بیشتر آب بخور
اوّل ببخش
بدون انتظار گرفتن، ببخش. بیغرض ببخش
دوست بهتری باش
با خانواده اوقات با کیفیتی داشته باش
به منفیبافیها پاسخ نده
بیدلیل و اتفاقی محبت کن
بیشتر بخواب
شاکر باش
راه های کم کردن استرس از نگاه ویرگول ... -
برای اینکه بتوانیم عملکرد عالی در مقابل استرس داشته باشیم باید برای گام اول دید خودمان را نسبت به استرس تغییر دهیم تا زمانی که این واژه به گوشمان برخورد کرد احساس نا خوشایندی به ما دست ندهد.
بسیاری از افراد به خاطر تفکر منفی ای که دارند دچار استرس میشوند. وقتی اتفاقی رخ میدهد این ذهن ماست که به ما میگوید چگونه نسبت به آن واقعه واکنشی از خودمان نشان دهیم. متاسفانه افراد منفی نگر که مثبت فکر نمیکنند با این افکار خود باعث گرفتن استرس و افزایش بیش از حد آن میشوند.افرادی که کامل گرا هستند سعی دارد تا همه کار ها را بدون عیب و نقصی انجام دهند و زمانی که خود را کمی عقب تر از این موفقیت بدون نقص ببینند، دچار استرس میشوند و اینها استرس هایی است که احساس و طرز فکر ما باعث آن میشود.
....
چیزی که تغییر ناپذیره رو بپذیر و برای خالی کردن استرس پیاده روی چنددقیقه اب خوردن ... منفی نگر نباشید شما از اون چیزی که فکر میکنید خیلی بهترید -
یه تجربه خوبی که من در طول این دوسال دبیرستان داشتم این بود که تلاش فراوان میکردم تا آرام باشم. نه خیلی شاد و شنگول که هر چیز مهم و خطیر رو فراموش کنم، نه انقدر درگیر مسائل و غمگین. پتانسیل ارامش برای هر کنکوری لازمه این پیشنهاد من به کسانی است که فعلا کنکور ندارند
-
_MILAD_ اگه دارید با حرف دیگران زندگی میکنید بنظرم فردا یه چاه رو انتخاب کنید و برید همونجا چون اینجوری فقط راضی میشن ! هیچوقت نذارید تو زندگیتون براتون تصمیم الکی بگیرن و اینکه به خودتون ترس الک ی حداقل برای این یه موضوع ندید که فلانی فامیل منه جواب اونو چی بدم متاسفانه باید بگم که فامیلی که هر چندسال یبار فقط برای نتیجه تو زنگ میزنه کلا قصدش فضولی و دخالته و خوشبختی شما براش مهم نیست پس زندگی و آرامش خودتونو به خاطر حرف فامیل بهم نریزید ..
-
یه کتاب که خیلی ازش خوشم اومد و میخواستم معرفی کنم یه کتاب هست از یه فیزیکدان-ریاضیدان که دید متفاوتی میده بهتون اگه عمیقه عمیق مطالعه اش کنین