-
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنیمژه برهم نزنم تاکه ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنیفریدون مشیری
-
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده -
یقه بالا میدهیم
دستها در جیب
سیگار به ته رسیده میان لب
به دیوار تکیه میدهیم
نه که کارآگاه باشیم یا عضو مافیا
نه
بدبختیم
-
چای داغی بود دلم که به دستت دادم
آنقدر سرد شدم کز دهنت افتادم -
هرچه میخواهمت از یاد بَرم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم، اگر بگذاری ...! -
عطر تو را اگر ندارند
بگو تخته کنند
درب دکان ها را
عطاران این شهر
#امیرعلی_قربانی -
گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن !
جانا ،
سرم از فکر تو خالی ست،
دلم را چه کنم؟!
.
"مهران یوسفی -
دوست داشتنم را به تعویق نیانداز!
من همان شنبه ای هستم
که سالها برایش برنامه داشتی!
شروعم کن...️
#علی_قاضی_نظام -
پنج وارونه چه معنا دارد ؟
خواهرکوچکم این را پرسید!
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت :
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم !
گفت دیروز خودم دیدم
پسر همسایه پنچ وارونه به مینو می داد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدمش و با خود گفتم
بعدها وقتی غم ،
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
سهراب سپهری -
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدمشاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدمآن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدممن مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدممن نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدمما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدماز چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدمیارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدمای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدممولانا
-
@رخ-دیوانه -
پنج وارونه چه معنا دارد ؟
خواهرکوچکم این را پرسید!
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت :
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم !
گفت دیروز خودم دیدم
پسر همسایه پنچ وارونه به مینو می داد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدمش و با خود گفتم
بعدها وقتی غم ،
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
سهراب سپهریخیلی قشنگ بود
واقعا باید اینو با طلا نوشت
ممنون ک به اشتراک گذاشتین -
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستانم بنشینند آرام
گل بگو، گل بشنوهر کسی میخواهد
داخل خانه پر مهر و صفامان گردد
یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند
شرط وارد گشتن
شستشوی دلهاشرط آن
داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
به درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم:ای یار
خانه دوستی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانه دوست کجاستنیلوفر عاکفیان
@Miss-Flower یاسِ اطلسی مرسی که بیادم هستی..
-
ياد بعضی نفرات، روشنَم می دارد ...!
قُوَّتم میبخشد،
رَه می اندازد !و اجاقِ كُهَنِ سردِ سَرايم ،
گرم میآيد از گرمیِ عالی دَمِشان !نام بعضی نفرات ،
رزقِ روحم شده است !وقت هر دلتنگی ،
سويشان دارم دست !جرئتم می بخشد، روشنم می دارد ...!
#علی _ اسفندیاری
-
-
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به کسی
ورنه هر خار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی تجربهی تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه
و اندازهی یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد
در این فرصت کم!؟
سهراب سپهری