-
باز باران!
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه
خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟
روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرینپس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟
در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟
کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز
یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد
بــاز بــــاران بــاز بــــارانمی خورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه ....
-
- نان ، آب
زمین، آسمان
روز ،شب
خواب، بیداری
کلمه به کلمه
وابستگی به وابستگی
عشق در مقابل عشق
ایمان، امید
مخلوق، خالق
وابستگی به وابستگی
عاشق، معشوق
آدم دربرابر آدم
شیطان، فرشته
سیب، وسوسه
بهشت، زمین
آدم دربرابر آدم
وابستگی در مقابل وابستگی
نان، آب
زمین, آسمان
آدم، حوا
زمین، زمین
زمین، زندگی
قابیل، هابیل
وسوسه، قدرت
من در مقابل من
من در مقابل من
جنگ، من
من درمقابل من ...
- نان ، آب
-
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سالهاست
در مقری متروکه
بیخبر از اتمام جنگ، نگهبانی میدهد... -
sheydadb37 در شعردانه گفته است:
به دوست داشتنت مشغولم
همانند سربازی که سالهاست
در مقری متروکه
بیخبر از اتمام جنگ، نگهبانی میدهد...بی نظیر
-
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
*
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
*
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود
*
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود
*
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
*
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
*
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد و از پی ایشان نرود
:)) -
ارغوان شاخهٔ همخون جدا ماندهٔ من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه، آنچنان نزدیک است
که چو برمیکشم از سینه نفس
نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست#هوشنگ_ابتهاج
-
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که یکدم مژه برهم نزنیمژه برهم نزنم تاکه ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنیفریدون مشیری
-
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده -
یقه بالا میدهیم
دستها در جیب
سیگار به ته رسیده میان لب
به دیوار تکیه میدهیم
نه که کارآگاه باشیم یا عضو مافیا
نه
بدبختیم
-
چای داغی بود دلم که به دستت دادم
آنقدر سرد شدم کز دهنت افتادم -
هرچه میخواهمت از یاد بَرم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم، اگر بگذاری ...! -
عطر تو را اگر ندارند
بگو تخته کنند
درب دکان ها را
عطاران این شهر
#امیرعلی_قربانی -
گفتی زسرت فکر مرا بیرون کن !
جانا ،
سرم از فکر تو خالی ست،
دلم را چه کنم؟!
.
"مهران یوسفی -
دوست داشتنم را به تعویق نیانداز!
من همان شنبه ای هستم
که سالها برایش برنامه داشتی!
شروعم کن...️
#علی_قاضی_نظام -
پنج وارونه چه معنا دارد ؟
خواهرکوچکم این را پرسید!
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت زده گفت :
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم !
گفت دیروز خودم دیدم
پسر همسایه پنچ وارونه به مینو می داد
آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدمش و با خود گفتم
بعدها وقتی غم ،
سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
پنج وارونه چه معنا دارد
سهراب سپهری -
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدمشاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدمآن جا روم آن جا روم بالا بدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدممن مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدممن نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدمما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدماز چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدمیارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدمای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی
کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدممولانا
-
@رخ-دیوانه