-
ای دل که بی گدار به آب ها نمیزدی
بی قایقت میانه ی دریا چه میکنی؟ -
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهوروشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد:(( -
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانهای
گفت یا آب است یا خاک است یا پروانهای!گفتمش احوال عمرم را بگو این عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا باد است یا افسانهای!گفتمش اینها که می بینی چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند یا مستند یا دیوانهای!گفتمش احوال عمرم را پس از مردن بگو؟
گفت یا باغ است یا نار است یا ویرانهای!ابوسعید ابوالخیر
-
ملال پنجره را آسمان به باران شست
چهار چشم غبارینش، از غباران شست
از این دو پنجره اما از این دو دیدهی من
مگر ملال تورا میشود به باران شست؟
امان نداد زمان تا نشان دهیم که دست
هنوز میشود از جان، به جای یاران شست
گذشتی از من و هرگز گمان نمیکردم
که دست میشود اینسان ز دوستداران شست -
کدخدای ده ماست که گمان کرده خدای ده ماست
کدخدا نیست خدایی ست بلای ده ماستروزهاییست به گوش همه خواند که خداست
بینوا بی خبر از حال و هوای ده ماست -
چیزی از رشته کوه های رفاقت شنیدی؟
وقت غم،وقت دلتنگی و بی تابی
دوست همیشه پشت سر دوست..
مثل صخره ای محکم و سخت می ایستد..
طوری که خیال میکنی تنها نه، چند تایی..
بغضِ تورا بغض میکند
و دادِ تورا داد میکشد، داد میکشد،داد میکشد..
طوری که خیال میکنی صدای خود توست
حالا چه؟
چیزی از رشته کوه های رفاقت شنیده ای؟