-
گره افتادهِ به کارم نگرانم ، آقا ...
ذکر استغفار دارم بر زبانم ، آقاخوردهام من به در بسته به هرجا رفتم
تو بیا و بده یک راه نشانم آقا ...خاطر آزرده شدی از بدیِ اعمالم
با گناه اُنس گرفته تنُ و جانم آقاغافل از لطفُ عطایت شدهام شرمندَم
همۀ عمر تو دادی آب و نانم آقادل بریدم ز همه آمدهام با گریه
تا همیشه در کنار تو بمانم آقاگرد و خاکی زِمعاصی به تن من مانده
لطفِ خود شامل من کن بتکانم آقاخوشبحال همۀ سینهزنان ارباب
خاکِ پایِ همۀ سینهزنانم آقاخبر از حال و هوایِ دل زارم داری ؟؟
ببرم کرببلا تا که جوانم آقا ...... -
الهی شکسته پر و بال من
به هم ریخته حال و احوال من
به پیشانی ام جای سجده است,پس
گمانم بلند است اقبال منهنوزم سگ نفس زوزه کشان
می آید چو سایه به دنبال منشب و روز تکراری بی خدا
همان سال پیش است امسال منخدایا ببین حال مایوس را
غم و غصه و بغض و افسوس راخدا مهربان است اما چقدر؟
امان داده این بنده را تا چقدر؟به یک لقمه نان یا به دنیای پوچ
خدا را عوض کرده ای با چقدر؟هلا بنده بخشنده چون ابر باش
به فکر شب اول قبر باشکجا می روی سوی دریا بیا
خودت را بینداز و بالا بیاچهل سال راه غلط رفته ای
به یک توبه تازه به دنیا بیا -
یک روز به این سوی و دگر روز به آن سوی
لنگان خرک خویش برانی به چه قیمت؟غزلی از ساناز رعوف
شعر کاملشو میذارم که با صدای گرم و دلنشین بانو نیکراه یکی از بهتریناس 🥰خود را بفروشی به کسانی به چه قیمت؟
از خوان فلک، خوردن نانی به چه قیمت؟
.
.تا شاعر دربار شوی کیسه بدوزی
مدحی بنویسی و بخوانی به چه قیمت؟
.
.دُردانه ی لفظ دَری خویش به پایِ
هر خوک و سگی باز فشانی به چه قیمت؟
.
.یک روز به این سوی و دگر روز به آن سوی
لنگان خرک خویش برانی به چه قیمت؟
.
.هر جا به چراگاه رسیدى فکنی بار
چشم و شکمت را بچرانی! به چه قیمت؟
.
.در بند کنی مردم آزاده ی دوران
تا خویشتن از بند رهانی به چه قیمت؟
.
.این چرخ فسونکارتر از توست! حذر کن!
مشت تو شود باز ، زمانی! به چه قیمت؟از آن خودت باش که ارزنده ترینی
خود را بفروشی به کسانی ، به چه قیمت؟ -
شاعر سینا صارمی
نـــاز چشمـــانِ خـمــارِ تـــو خــریــدن دارد
ســاحــلِ چــهــره ی مــاهِ تــو دویــدن داردمـوج احسـاس غـزل هـای شمـا نــورانیست
نــــورِ عشق از دل اشعـار تــو دیــدن داردســرخــی لعــلِ لبت، جـامه ی زهـدم بدرید
لبِ شیــریــن عسـلت وه کـــه مکیـــدن داردقــدِ رعـنــای تــو عشقیست که در اوج قیام
واژه ســــرو بـــه نـــام تـــو، شـنیــدن دارد -
زنی که صاعقه وار آنک، ردای شعله به تن دارد
فرو نيامده خود پيداست که قصد خرمن من دارد
هميشه عشق به مشتاقان ، پيام وصل نخواهد داد
که گاه پيرهن يوسف، کنايه های کفن دارد
مگر به صافی گيسويت ،هوای خويش بپالايم
در اين قفس که نفس در وی، هميشه طعم لجن دارد
(استاد حسین منزوی )
برای ان نیمه ی گمشده................... -
-
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا|مولانا|
-
عاشقان را
سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب،
داشتن سر عجب است!...تيغ بارد اگر آنجا كه بود جلوۀ دوست
تن ندادن ز وفا در دم خنجر عجب استتشنهلب، جان به لب آب سپردن سهل است
تشنۀ وصل كند ياد ز كوثر عجب استتنِ بىسر عجبى نيست گر افتد روى خاک
سرِ سرباز ره عشق به پيكر عجب است.. -
زندگی صحنه ی عشق است و همین بس که نیست
یک نفر در پسِ این صحنه نباشد عاشق
در دلِ دریایِ این عشق نباشد کشتی
همه عشاق به دریا زده اند بی قایق
شاعر
رامسس کبیر -
لطفاً ناگهانى رُخ بده!
غافلگيرم كن!
لحظه اى اتفاق بيفت كه اصلاً فكرش را هم نكنم!
آنجا كه حتى صورتت را هم از ياد برده باشم!
اصلاً
تو هر موقع هم كه بيايى،
هرگذشته اى هم كه داشته باشى،
با ارزشى...
درست مثلِ پيدا كردنِ پولِ مچاله شده،
بعد از سالها در جيبِ لباسم!️علی قاضی نظام
-
يادت نرود ما به هم احتياج داريم!
باور كن...
براي رسيدن ها و فرار كردن ها
براي ساخته شدن ها و ثبت كردن ها!
ما به هم احتياج داريم
وگرنه من و تو كي را دوست داشته باشيم؟
یا مثلا با كي حالمان خوب شود...
من به تو فكر مي كنم!
به تو احتياج دارم
وگرنه ديگر فكر هم نمي كنم...
واقعيتش را بخواهي من به دليل اعتقاد دارم.
دليلِ من تويي!️
تو را نميدانم!صابر ابر
-
سال ها گذشت
ما به هم نرسیدیم
جای تو اما ، زنی همراه من است
به تو شباهتی ندارد
از تو بهتر نیست
حتی از تو زیباتر نیست...
تنها بخاطر لجاجتم کار به اینجا رسید،
اما ، وقتی موهایش را باز میکند بی اختیار
مثل همیشه تو را صدا میزنم...
و او میخندد
با اشتیاق میپرسد...
رابطه ی بین موهایش و دخترمان چیست...؟! ️
و من هر بار میمیرم...پیمان شمس
-
دوستش داشته باشی
و او
در دو قدمیِ عاشقِ تو شدن
این پا و آن پا کند
و بگوید:
عاشقم نکن
میخواهم عاقلانه تصمیم بگیرم
شاید با آدمِ آسانتری بروم...
و تو
عاشقش نکنی
او برود
مدتی بعد بیاید و بگوید:
چرا عاشقم نکردی
وقتی میدیدی
اینقدر عاقلانه اشتباه میکنم؟
و تو
فقط
به دستش نگاه کنی
و ندانی
اسمِ کاری که کردی
چه بود...؟افشين يداللهي