Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
آنروز که در محشر مردم همه گِرد آیند ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم ️
~ عبید زاکانی
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت میکنیم غافل از خود دیگران را هم قضاوت میکنیم
شخصی بد ما به خلق می گفت ما چهره ز غم نمی خراشیم ما نیکی او به خلق گوییم تا هر دو دروغ گفته باشیم
به هر که نگریستم در شکایت بود در حیرتم که دنیا به کام کیست؟!
این بوی زلف کیست ک جان میدهد ب من ️
شب های هجر را گذرانده ایم و زنده ایم مارا به سخت جانیِ خود این گمان نبود...
ای که دیدارتو رویای شب تار من است.. یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است.. گر به دادم نرسی میروم از دست بیا.. نامت آرامش این قلب گرفتار من است...
چاره ما ساز که بیچاره ایم گرتو برانی به که روی آوریم؟! جز در تو قبله نخواهیم ساخت گر ننوازی تو ، که خواهد نواخت؟! یافت شو ای مونس غمخوارگارن چاره کن ای چاره ی بیچارگان
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمی آید روا داری که من بلبل، چو بوتیفار بنشینم
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند تو نگر تا چه حد است مکان آدمیت!