-
@meysam_bahrami بحثمون اینجا نبود اما اینجا اخرین پیامتون بود .... عذر می خوام ومتاسفم ...
-
@zahra-m1999 در شعردانه گفته است:
@meysam_bahrami بحثمون اینجا نبود اما اینجا اخرین پیامتون بود .... عذر می خوام ومتاسفم ...
یعنی چی
-
@meysam_bahrami منظورم اینه اخرین جای که سر زدهبودین اینجا بوده واینجا بهتون پیام دادم که ببینید
-
@zahra-m1999 در شعردانه گفته است:
@meysam_bahrami منظورم اینه اخرین جای که سر زدهبودین اینجا بوده واینجا بهتون پیام دادم که ببینید
اها
عیب نداره
تموم شد رفت -
لحظه ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستمهاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفکم را، دست!آبرويم را نريزي، دل !
ای نخورده مست !
لحظه ديدار نزديك است .#مهدی_اخوان_ثالث
-
خوابگاهی عجیب و تک داریم
در بدنسازیاش خرک داریم
گرچه این کاخ هست در «حافظ»
لیک استخر در «ونک» داریم
پولدار و فقیر یکسانند
از همه قشر و هر دهک داریم
روز و شب در تلاش بیوقفه
کشت تدریجیِ کپک داریم
تا که ثابت کنیم این شدنیست
طرح گنداندنِ نمک داریم
تا مگر ظرفها تمیز شود
مته، سمباده، کاردک داریم
در کمدهایمان به جای کتاب
تیغ اصلاح، کش، پفک داریم
غالباً در نماز آخر وقت
هر دو رکعت سه بار شک داریم
در نمکپاشمان مربا و
در شکرپاشمان نمک داریم
روی بالشتهایمان لپ تاپ
زیر بالشتها تشک داریم
فیسبوک است شمع محفل ما
ما که ویندوز یا که مک داریم
Asghar is now friend with Zahra
توی wall همه سرک داریم
بهر ابراز عشق، امروزه
Like داریم، سیخونک داریم
روز و شب حرف میزنیم فقط
تا که ثابت کنیم فک داریم
تا بخندیم بیجهت با هم
روی دیوارها ترک داریم
شاممان لوبیای سحرآمیز
قصهها با جناب جک داریم
از قضا سلف جمعه تعطیل است
پس غذا سوپ جو پرک داریم
این «غذایا» که توی یخچال است
صاحبش کیست؟ ما که شک داریم...
وامها چون که میشود واریز
با غذا دائم ایستک داریم
آخر ماه بعد هر وعده
چای جوشیده خنک داریم
در آسانسور به لب دعای سفر
«ربی انی اتوب لک» داریم
شتر مرگ ساکن اینجاست
چشم بیهوده بر کمک داریم
هفتهای هفت بار pes داریم
حمله داریم، هافبک داریم
تخته، پاسور و مثلهم هرگز...
منچ داریم... بادکنک داریم...
اهل سیگار عدهای تک و توک
اهل آنکار توک و تک داریم
روی دیوارهایمان عکسِ
خانم جولیا کیک داریم
عاشقیم اکثراً، بنابراین
شعر داریم، نیلبک داریم
عاشقی شغل مطمئنی نیست
دو سه معشوقه یدک داریم
طبق «اصل بقای عشق» اگر
نازنین رفت، روشنک داریم
آری اینگونه است «اوضا»مان
گوییا خانه در درک داریم
بیخودی نیست آخر هر ترم
یک سبد نمرههای تک داریم..
-
دل هر فالی گرفتی بد در اومد روزای بد که رفتن بدتر اومد
کسی حالش به حال تو نسوخته تو انقد سوختی که جونت در اومد
دل از این دنیا سیر .... دل تنها گوشه گیر....
دل مظلوم سر به زیر......
سرتو بالا بگیر..... -
بشکن آروم دلم کوله بار دردتو بدش به من
بذار هر چیزی که میخوای پشت سر بهت بگن
بشکن آروم یواش ......زندگی غیر شکستن راهی واسه تو نذاشت
-
هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری"مولانا
-
ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سـر من مایه سودا همه تو
هرچنـــــد به روزگار در مینگرم
امروز هـمه تویی و فردا همه تو -
بوسه از کنج لب یار نخوردست کسی
ره به گنجینهٔ اسرار نبردهست کسیمن و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدَر صبر به عاشق نسپردهست کسی!لب نهادم به لبِ یار و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمردهست کسیریزش اشک مرا نیست محرّک در کار
دامن ابر بهاران نفشردهست کسیآب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد
اینقدر سیلیِ ایام نخوردهست کسی!غیر از آن کس که سرِ خود به گریبان بردهست
گوی توفیق ازین عرصه نبردهست کسیداغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟
در دل سنگ، شرر را نشمرده است کسی...صائب_تبریزی
-
مرغ مینا ، نغمه ای خوش ساز کرد
دشت را سرشار از این آواز کرد.
کرد مدهوشی به آوایی حزین
نفخه طوبی و منظومی وزین
جان چنگی را سراسر شور ساختگوش دل را همدم ماهور ساخت
دلربایی کرد و در دل جا گرفت
کم کمک ، در باغ سینه پا گرفت
تشنه ای را ، وعده یک جرعه آب
خسته ای را نشئه یک لحظه خواب
تا بخواب افتادگان بیدار داد
عاشقان را مژده دیدار داد...... -
این پست پاک شده!
-
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردیدر ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردیننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟ -
ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻘﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد
زﻣﺎﻧﯽ از ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﺎی ﻣﺎ اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد
ﺳﺮ ﻣﻐﺮور ﻣﻦ! ﺑﺎ ﻣﯿﻞ دل ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎر آﻣﺪ
ﮐﻪ ﻋﺎﻗﻞ آن ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد...
#فاضل_نظری
-
گفتم بدوَم تا تو همه فاصله ها را
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نَه گفتـَنِمان را که چَشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را
یک بار هم ای عشق من! از عقل میاندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
محمد علی بهمنی
-
آنکه دوستش داشتم
مسافری بود
همیشه در دستهایش چمدانی و
در جیب هایش بلیطی برای نماندن بود
اما از لب هایش حرفی از رفتن نمی ریخت
-
من
با تو می نویسم و می خوانم
من
با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من
جای راه رفتن
پرواز می کنم