-
ﻫﻤﯿﻦ ﻋﻘﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد
زﻣﺎﻧﯽ از ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻫﺎی ﻣﺎ اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد
ﺳﺮ ﻣﻐﺮور ﻣﻦ! ﺑﺎ ﻣﯿﻞ دل ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺎر آﻣﺪ
ﮐﻪ ﻋﺎﻗﻞ آن ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺎزد...
#فاضل_نظری
-
گفتم بدوَم تا تو همه فاصله ها را
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
ما تلخیِ نَه گفتـَنِمان را که چَشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را
یک بار هم ای عشق من! از عقل میاندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را
محمد علی بهمنی
-
آنکه دوستش داشتم
مسافری بود
همیشه در دستهایش چمدانی و
در جیب هایش بلیطی برای نماندن بود
اما از لب هایش حرفی از رفتن نمی ریخت
-
من
با تو می نویسم و می خوانم
من
با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من
جای راه رفتن
پرواز می کنم
-
چیکار میکنی اینجوری که دیوونه میشم
یا دلبریتو یکم کمترش کن
دلم عاشقِ بیشتر از این نذار عاشقت شم
داره میره قلبم بیا باورش کن -
بعد تو دیگه شاید کسی نتونه جاتو بگیره
ولی اون موقعی که باید نبودی که کنارم
مهم نیست بعدش اصلا نه نباشی بازم هستم
ولی منه دیوونه هنوز واسه تو دلواپسم -
بیا مرداد اهواز مرا چون مهر تهران کن
من ابراهیم عشقم بر من آتش را گلستان کن
دلم را ارگ بم دانستی و لرزاندی ام حالا
بیا و تخت جمشید تنم را نیز ویران کن
بیابانم کویر لوت هستم شوره زاری خشک
هوایت را بدم در من مرا یکباره گیلان کن
من از اینکه ببافم موت را هرروز خوشحالم
تو هم هرشب برای خاطر من مو پریشان کن
برایم نامه ای بنویس و از حالت بگو با من
فقط در نامه ات نام مرا دیوانه عنوان کن -
این پست پاک شده!
-
هر که او را همه چیزش هدفش بود
گر هدفش بگرفتی همه چیز بگرفتی
#فرصت -
اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن -
بچه ها ترجمه تعریبم کلی دنگو فنگ داره
اقا اینم شد زندگی اخه