-
مستان خرابات زخود بیخبرند
جمعند زبوی گل پراکنده شوندای زاهد خود پرست با ما ننشین
مستان دگرند و خود پرستان دارند︎رهی معیری︎
-
با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
• سعدی •
-
به دنیا نیامده ایم که
چوب قضاوت به دست بگیریم
و سر هر راه و بیراهی
مردم را قضاوت کنیم !
ما مرکز دنیا نیستیم،
حتی اگر این به نظرمان برسد.
ما لبریز از اشتباهات و کمبودهایی
هستیم که دیگران را به خاطرش
تحقیر می کنیم !
حواسمان به قضاوتهایمان باشد ... -
و آفتابگردان
میخمد روی اتاقم، خسته از زمان. -
در
گریختن
رستگاری
نیست؛
بمان
و
از
خودت
چیزی
بساز
که
نشکند -
یا رب این بوی که امروز به ما می آید
زسرا پرده اسرار خدا می آیدبوستان را کرمش خلعت نو می پوشد
خستگان را زدواخانه دوا می آیدمولانا
-
گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
.
حافظ -
@Valicheki
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی ..- مولانا
-
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟!- شهریار
-
مارا ز شبِ وصل چهحاصل که تو از ناز
تـا بـاز کُـنی بـندِ قـبا صـبح دمـیدهسـت..!- صائب
-
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری...به جز این گنه ندانم ؛ که محبّ و مهربانم
به چه جرم دیگر از من، سر انتقام داری؟- سعدی
-
«نوای منی، بينوای توام
بلای منی، مبتلای توام»