چالش 20 حقیقت

[خانوم]

@Zahra-Hamrang در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

@Zahra-Hamrang بحث اینه که اون فرد انقد باور داره که دیگ اصلا مضر نمیدونه.

این میتونه تحت تاثیر اعتقاد اون آدم به دین و مذهب باشه؟

حرفات خیلی خوب بودن
دقیقا می‌تونع کمک کنه اما کافیه؟ ابدا.

شما برای هیچ کس این کتابارو پیشنهاد نمیکنین؟

میتونه تحت تاثیر باور هاش باشه قطعا
حالا این که به چی باور داره هم جای بحث داره.

من تجویز نمیکنم.
اما ممکنه بگم بخونه فرد
ولی تا جایی که ممکنه کتاب خوب هست برای حال خوب
منتها مهم اینه که طرف مسکن بخواد یا درمان

این مدل کتاب ها بیشتر مسکن هستن.

[Zahra.HD]

خانوم اوهوم درسته
ممنون خانوم جان

[Gharibe Gomnam]

سلام راجع به اون پستتون درباره ادم های سمی
خب حقیقتش من این ادمارو اصلا تایید نمیکنما
اما چون خودم با چندین نفر ادمای اینجوری تعامل داشتم میخوام بگم همشون دست خودشون نیست
یکیشونو مطمئنم اینجوری تربیت شده
که همه جوره خودشو از همه بالاتر بدونه
فقط بگه من مشکل دارم
فقط من...
و کلا هیچ جوره حرف تو مخش نمیرفت
از گرفتاری ما با این خانم اشنا بودیم
خلاصه اینکه راهمونو ازهم جدا کردیم این خانم راه خودشو رفت منم راه خودم
اما خیلیا دست خودشون نیست
مثلا من یه دوستی دارم که
اینجوری نبود واقعا
بخاطر مشکلات خانوادگی اینجوری شد
و خب من تماآم سعیم رو میکنم که اون وقتی درد و دل میکنه نگم من از تو بدترم اما سعی میکنم بهش بفهمونم خیلی جاها باهاش همدردم تا جایی که میتونم باهاش شوخی میکنم رفتیم کتابخونه یه کتابخونه رو رسما گذاشته بودیم رو سرمون با حال خراب رفت داخل با خال خوب برگشت خب این واقعا د‌ست خودش نیست و تحت درمانم هست
یا مثلا یکی از افراد نزدیکم هست که هیچوقت نمیتونی باهاش حرف بزنی بری بگی مثلااا من از فلان چیز خسته شدم
یا میگه ما از شما بدتر بودیم
یا میگه نخون اصلا یا کلا میگه نمیتونی انجامش نده بعد انجامش ندم سرزنش میشم
خب این ادم من میدونم که خودش یه سری مشکلات داره و بخاطر همونم هست صرفا باید باهاش راه بیام تا بتونم کمکش بکنم
یا خیلی از این موارد
یعنی نتیجه گیری بخوام بکنم از حرفم اینه که
فکرمیکنم
بعضیا به خاطر فشار استرس یا یه سری مشکلات اینجوری شدن و علائم دیگه ای هم درکنارش دارن
یه سریاهم کلا یادگرفتن که اینجوری باشن
سمی باشن ایه یٵس باشن فخر فروشی بکنن و...

[Zahra.HD]

به نظرم از آدمای سمی باید فرار کرد‍️

[خانوم]

Gharibe Gomnam
نکته خوبی گفتی

تو روانکاوی که یک رویکرد مهم در روانشناسیه
میان مشکلات دوران کودکی رو بررسی میکنن و در خیلی مواقع همه ی این آسیب ها رو میبینن که از همون نقطه سرچشمه میگیره و درست هم هست

این باعث میشه فرد ریشه مشکلاتش رو همیشه همینجور از بچگی و خانواده ببینه.
هرچی که میشه
میگه من مشکل دارم من خانوادم اینجوری بود و...

مثلا ی نمونه بالینی از استادم که روان شناس معتمد دادگستری بود
مردی بود که همسرش رو سر بریده بود به خاطر تعصبات مذهبی و به این موضوع افتخار می‌کرد
استاد ما چند جلسه باهاش حرف زده بود و این فرد
درنهایت گفته بود من به خاطر نوع تربیت‌ و جایی که بودم
اینجوری شدم..

حالا همه این حرف ها رو داشته باش

ی رويکرد جدید تر هم هست که نزدیک یکی دو قرن اومده
بع نام تئوری انتخاب
این که ما به عنوان یک انسان حق انتخاب داریم
با هر گذشته ای با هر مسئله ای در خانواده و....
میتونیم انتخاب کنیم چون قدرت اختیار و اراده داریم
از طرفی هم ما مسئول رفتار هایی میشیم که انتخاب میکنیم انجام بدیم.
مثلا من میتونم الان از دانشگاه انصراف بدم
حق انتخاب دارم اما باید تاوانش رو بدم
رویکرد تئوری انتخاب یا واقع گرایی
میگه درسته که ما تو شرایط بدی بودیم ( مثل اون آقا)

ولی ما هستیم که انتخاب میکنیم چه مسیری رو بریم
و وقتی اشتباه رفتار میکنیم باید تاوانش رو بدیم

تصور کن چقدر انسان هایی بودن که تو محیط های بد رشد کردن
فقیر بودن فرهنگی و مالی و...
اما
به هرحال این آدم ها تونستن موفق بشن!

پس ما میتونیم کلی گذشته بد داشته باشیم
اما این که بگیم دست خودش نیست!
ی نوع توجیح برای این که همه مسئولیتش رو روی گردن بقیه بندازه

هر دوتا رویکرد درست میگن و غلط نیستن
اما مهم اینه که ما برای رفتار های زشت و سمی
بتونیم مسئول باشیم
وگرنه فرقی با بقیه موجودات نداریم

بیشتر حرف اینه که گاهی این که میگن دست خودمون نیست
برای شونه خالی کردن از باریه که به خاطر رفتارشون دارن.

البته اصل حرفتو قبول دارم

[Gharibe Gomnam]

خانوم
درسته
یه سوال دیگه
فرق ادمای سمی با دزدان انرژی چیه؟

[خانوم]

Gharibe Gomnam در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم
درسته
یه سوال دیگه
فرق ادمای سمی با دزدان انرژی چیه؟

دزدان انرژی میره به مبحث چاکراه ها.
کلا ی شاخه جدا از آدم های سمی ان

همه آدم های سمی لزوما دزدان انرژی نیستن

[Gharibe Gomnam]

خانوم
یعنی ما تو روانشناسی چاکراه داریم؟

[خانوم]

Gharibe Gomnam در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم
یعنی ما تو روانشناسی چاکراه داریم؟

تاجایی که میدونم روانشناسی نمیپذیرتش
یکی قبول داره یکی میگه شبه علمه نباید وارد درمان و روان شناسی شه
آدم های سمی فقط مخصوص روان شناسی نیستن

( خیلی خوبه که دنبال علم متافیزیک هستی سعی کن مرضش رو گم نکنی)

[Gharibe Gomnam]

خانوم در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

Gharibe Gomnam در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم
یعنی ما تو روانشناسی چاکراه داریم؟

تاجایی که میدونم روانشناسی نمیپذیرتش
یکی قبول داره یکی میگه شبه علمه نباید وارد درمان و روان شناسی شه
آدم های سمی فقط مخصوص روان شناسی نیستن

( خیلی خوبه که دنبال علم متافیزیک هستی سعی کن مرضش رو گم نکنی)

شماهم شنیدین میگن مرز بین خوبی و بدی خیلی کم شده؟
دقیقا همین داستانه
من این دزدان انرژی رو در یک مقاله روانشناسی ۲ سال پیش خونده بودم
مرز بین روانشناسی و متافیزیک و فلسفه و فیزیک گاهی خییلی بهم نزدیک میشه

[Gharibe Gomnam]

چقدر درهم برهم حرف زدم
مثلا امروز معلم فیزیکمون میگفت که فلسفه و فیزیک خیلی بهم نزدیکن یا متافیزیک ترکیب فلسفه و فیزیکه
یا روانشناسی گاهی اوقات خیلی فلسفی میشه

[خانوم]

Gharibe Gomnam در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

Gharibe Gomnam در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم
یعنی ما تو روانشناسی چاکراه داریم؟

تاجایی که میدونم روانشناسی نمیپذیرتش
یکی قبول داره یکی میگه شبه علمه نباید وارد درمان و روان شناسی شه
آدم های سمی فقط مخصوص روان شناسی نیستن

( خیلی خوبه که دنبال علم متافیزیک هستی سعی کن مرضش رو گم نکنی)

شماهم شنیدین میگن مرز بین خوبی و بدی خیلی کم شده؟
دقیقا همین داستانه
من این دزدان انرژی رو در یک مقاله روانشناسی ۲ سال پیش خونده بودم
مرز بین روانشناسی و متافیزیک و فلسفه و فیزیک گاهی خییلی بهم نزدیک میشه

خیلی اوقات حتی دلیل علمی هم نمیتونه جواب صد بده
استاد آسیب شناسی ما میگفت
رفتیم سمت جنوب تحقیق کنیم که ی روستایی اسکیزوفرنی دارن
بعد انقد اذیت شدیم به عقاید خودمون شک کردیم برگشتیم

هیچ تعریف صد درصدی وجود نداره.
سعی کن از همه اش مطالعه کنی و غنی بشی بعد تصمیم بگیر

[_MILAD_]

درمورد پست آخر این تایپک چند دقیقه روانشناسی من عادت کردن به شستن سریع ظرف بعد خوردن غذا چون اگه بمونهدتنبل میشم و تلنبار میشه

[خانوم]

_MILAD_ در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

درمورد پست آخر این تایپک چند دقیقه روانشناسی من عادت کردن به شستن سریع ظرف بعد خوردن غذا چون اگه بمونهدتنبل میشم و تلنبار میشه

آفرین همیشع ظرفا با توعه

[Ramos9248]

در مورد تعلل که گفتین تو یه سری کارها انقدر تعلل میکنم که دیگه همه‌اش تبدیل به اهمالکاری شده
قانون پنج ثانیه هم که گفتید ازش استفاده کردم ولی در حین انجام دادن یه کار مثل درس خواندن همه‌اش فکرم اینور و اونور تاب میخوره نمیتونم تمرکز کنم.
راه حلی هم واسش پیدا نمیکنم

[_MILAD_]

خانوم برای نماز هم اینجوریم اگه از تایم اصلیش بگذره دیگه خیلی میگذره باید همشو یجا بخونم برای همین سریع میخونم

[خانوم]

_MILAD_ در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خانوم برای نماز هم اینجوریم اگه از تایم اصلیش بگذره دیگه خیلی میگذره باید همشو یجا بخونم برای همین سریع میخونم

اینم ی تکنیکه هااا

[خانوم]

@امیرمسعود-جعفری در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

در مورد تعلل که گفتین تو یه سری کارها انقدر تعلل میکنم که دیگه همه‌اش تبدیل به اهمالکاری شده
قانون پنج ثانیه هم که گفتید ازش استفاده کردم ولی در حین انجام دادن یه کار مثل درس خواندن همه‌اش فکرم اینور و اونور تاب میخوره نمیتونم تمرکز کنم.
راه حلی هم واسش پیدا نمیکنم

به نظرم مهم اینه که میزان محرک های محیط رو به حداقل برسونید
و افکار رو روی کاغذ یاد داشت کنید
و ی قانون بزارین که ی تایم مشخص به همه این مسائل قراره فکر کنید
درنتیجه وقتی دیدین داره فکرتون منحرف میشه از مسیر
بگین ما این ساعت رو اختصاص دادیم پس الان وقتش نیست
قطعا تکرار و تمرین هم لازمه خیلی.

[Zahra.HD]

خب درباره پست اخرتون
برای من ارائه ی یه مطلب توی جمع آکادمیک یا مورد ارزیابی قرار گرفتن خیلی سخته یا درواقع خیلی سخت بود
من توی این چند سال مدرسه و کلاس های درسی و مخصوصا کلاس زبان این فکر رو داشتم که ایا من میتونم بهتر و با هیجان و استرس خیلی کمتری ارائه ام رو بدم؟
و بعد با دیدن آدم هایی که مثل من این مشکل رو داشتن و براشون عادی شده به این باور رسیدم که با تمرین و بیشتر قرار گرفتن تو این شرایط میشه آرامش بیشتری داشت
و حالا با تکرار این شرایط بار ها و بارها سعی میکنم اولن خودم رو اماده‌تر کنم و با مهارت بیشتری جلوی جمع ارائه‌م رو بدم و همینطور این وضعیت رو آنقدر تکرار کنم که دیگه برام عادی بشه
.
این چیزی بود که به ذهن من رسید

[خانوم]

@Zahra-Hamrang در چند دقیقه روانشناسی با من(گفتگو) گفته است:

خب درباره پست اخرتون
برای من ارائه ی یه مطلب توی جمع آکادمیک یا مورد ارزیابی قرار گرفتن خیلی سخته یا درواقع خیلی سخت بود
من توی این چند سال مدرسه و کلاس های درسی و مخصوصا کلاس زبان این فکر رو داشتم که ایا من میتونم بهتر و با هیجان و استرس خیلی کمتری ارائه ام رو بدم؟
و بعد با دیدن آدم هایی که مثل من این مشکل رو داشتن و براشون عادی شده به این باور رسیدم که با تمرین و بیشتر قرار گرفتن تو این شرایط میشه آرامش بیشتری داشت
و حالا با تکرار این شرایط بار ها و بارها سعی میکنم اولن خودم رو اماده‌تر کنم و با مهارت بیشتری جلوی جمع ارائه‌م رو بدم و همینطور این وضعیت رو آنقدر تکرار کنم که دیگه برام عادی بشه
.
ابن چیزی بود که به ذهن من رسید

خیلی نکته ی خوبیه چون تمرین و تکرار میتونه شما رو تو اون مهارت قوی تر کنه