Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
@m-bahrami1378 در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
sandiiii در مشاعره... گفته است:
در این سرای بی کسی کسی بدر نمیزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند
@m-bahrami1378 دل همه دم به یاد توست , دیده در انتظار توست بر در و دیوار دلم , نقش تو و نگار توست
@m-bahrami1378 در کوی نیکنامی مارا گذر ندادن گرتو نمی پسندی تغییر کن قضارا
sandiiii توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود
19735 ای قشنگ تراز پریا تنها تو کوچه نریا بچه های محل دزدن تورو میدزدن
@m-bahrami1378 دردم از يار است و درمان نيز هم دل فداي او شد و جان نيز هم
sandiiii میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
@m-bahrami1378 تمام من برای تو .. تویی که مال من شدی
sandiiii یارایارا دل مارا زهوایت روشن کن...
@m-bahrami1378 نشود فاش کسی آنچه میان من و توست..
sandiiii تورو دیده رد داده جعفر نباشی بی تو میمیره اصغر
@m-bahrami1378 رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
19735 دست از دامان شب برداشتم تا بیاویزم به گیسوی سحر خویش را از ساحل افندم در اب لیک از ژرفای دریا بی خبر
@m-bahrami1378 رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
19735 در مشاعره... گفته است:
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند کچلی را بگرفتند و سرش شانه زدند . . . ادامش یادم نیومد
آفرین جان آفرن پاک رای آنکه جان بخشید و ایمان خاک را
@m-bahrami1378 دنگ...دنگ... ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ خوبه همینم خوبه ادامه بدین
19735 گوزنی را دیدم در میخانه میزد