-
sheyda.fkh
راه رو راه،گِرد گفت مگرد
که به گفتار ره نشاید کرد -
@MaHdyyyaM
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب -
sheyda.fkh
*بس نگویم شمهاي از شرح شوق خود از آنکدردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست*
-
@MaHdyyyaM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
@MaHdyyyaM
دانه بهتر در زمين نرم بالا مي كشد
سرفرازي بيشتر چون خاكساري بيشتر -
@amirhossein-hf رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد -
@amirhossein-hf در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرهابریده بینی بی جرم و بی جنایت -
@amirhossein-hf ندوخت غنچه گل کیسه بر وفای بهار
به چشم بسته همه کاروبار عالم دید -
@amirhossein-hf یکی شاد و دیگر پرازدرد و رنج
چنین است رسم سرای سپنج -
@MaHdyyyaM
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را -
@amirhossein-hf
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد -
@MaHdyyyaM
دین و دل به یک دیدن باختم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی