-
@MaHdyyyaM
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجرنوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۹:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
راه رو راه،گِرد گفت مگرد
که به گفتار ره نشاید کرد -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۹:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@MaHdyyyaM
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب -
@MaHdyyyaM
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شبنوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۰۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sheyda-fkh
*بس نگویم شمهاي از شرح شوق خود از آنکدردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست*
-
@sheyda-fkh
*بس نگویم شمهاي از شرح شوق خود از آنکدردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست*
-
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@MaHdyyyaM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
@MaHdyyyaM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۵:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@MaHdyyyaM
دانه بهتر در زمين نرم بالا مي كشد
سرفرازي بيشتر چون خاكساري بيشتر -
@MaHdyyyaM
دانه بهتر در زمين نرم بالا مي كشد
سرفرازي بيشتر چون خاكساري بيشترنوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۷:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@amirhossein-hf رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد -
@MaHdyyyaM درعشق هیچ درد چون درد حبیب نیست
درمان درد عشق به دست طبیب نیست -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود -
@saraa-66
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود@amirhossein-hf در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرهابریده بینی بی جرم و بی جنایت -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
تویی رزاق هر پیدا و پنهان
تویی خلاق هر دانا و نادان -
@saraa-66
تویی رزاق هر پیدا و پنهان
تویی خلاق هر دانا و نادان@amirhossein-hf ندوخت غنچه گل کیسه بر وفای بهار
به چشم بسته همه کاروبار عالم دید -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
دلم ز هر چه غیر توبود خالی ماند
در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی -
@saraa-66
تویی رزاق هر پیدا و پنهان
تویی خلاق هر دانا و نادان@amirhossein-hf یکی شاد و دیگر پرازدرد و رنج
چنین است رسم سرای سپنج -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@saraa-66
تا به غایت ره میخانه نمیدانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@MaHdyyyaM
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را -
@MaHdyyyaM
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی رانوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@amirhossein-hf
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد -
نوشتهشده در ۱۱ آذر ۱۳۹۸، ۱۸:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@MaHdyyyaM
دین و دل به یک دیدن باختم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی