-
dib.damini تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش بجز ناله شبگیر نبود -
negar salehi
دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم
با کافران چه کارت گربت نمی پرستیحافظ
-
dib.damini یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم -
negar salehi محرم راز دل شیدای خویش
کس نمی بینم زخاص و عام را -
mohammad666666 آخر چه شد که اين همه نامهربان شدي
چيزي که خوش نداشتم اي دوست، آن شدي -
negar salehi یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت -
mohammad666666 تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده -
negar salehi همه کارم زخود کامی به بدنامی کشید اخر
نهان کی ماند ان رازی کزو سازند محفل ها -
mohammad666666 ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید -
negar salehi دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب اب حیاتم دادند -
mohammad666666 درد دل باکس نگفتم درد من گفتن نداشت
خنده بر لب میزنم هرچند خندیدن نداشت -
negar salehi تورا من چشم در راهم شباهنگام
در ان دم که می گیرند در شاخ
تلاجن سایه ها رنگ سیاهی... -
mohammad666666 یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود -
negar salehi ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارار -
mohammad666666
راز دلت را مکن فاش به نامحرمان
در بر مامحرمان راز گشودن خطاستاحمد کمالی
-
dib.damini ترسم این قوم که بر دردکشان می خندند/در سر کار خرابات کنند ایمان را
-
Mohsen Taheri
از دل تنگ اسيران قفس ياد كنيد
اي كه داريد نشيمن به لب بامي چندعاشق اصفهاني
-
dib.damini دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد/ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
-
Mohsen Taheri
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد«حافظ»
-
dib.damini در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا/ سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت