-
Mohsen Taheri
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است -
dib.damini تو کی دانی که لیلی چون نکویی ست/کزو چشمت همین بر زلف و رویی ست
-
رفتی؟؟؟
-
من برم فعلا شب دوباره میام
-
Mohsen Taheri
توخود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد -
mohammad666666 در مشاعره... گفته است:
negar salehi ده روز مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارارآره مجبور بودم برم ببخشید
-
dib.damini دور گردون گر دو روزی بر مراد مانرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور -
negar salehi
رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز استحافظ
-
dib.damini تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود -
negar salehi در دايره قسمت ما نقطه ی تسليميم /لطف آنچه تو انديشی حكم آنچه تو فرمايی
-
Mohsen Taheri یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
روزتون خوش -
mohammad666666 آهان میری.باشه خداحافظ
-
mohammad666666 ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد/کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
-
Mohsen Taheri دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان -
negar salehi نیم نانی گر خورد مرد خدا/ بذل درویشان کند نیمی دگر
-
Mohsen Taheri
رفیق اهل غفلت هر که شد از کار می ماند چو یک پا خفت، پای دگر از رفتار می ماندغنی
-
dib.damini در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند/ به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
-
Mohsen Taheri دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی -
negar salehi
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفتالناز اسفند فر
-
dib.damini تو مو می بینی و مجنون پیچش مو/تو ابرو او اشارت های ابرو