-
همچنان نامه کرد بر سقلاب
خواست زیبا رخی چو قطره اب
-
یا بر این نطع رقص کن برخیز
یا دگر نطع خواه و خونم ریز
-
mohammad666666 ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را -
از در به در امدی و من از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم -
درازال هرکو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
-
یک تنم بهتر از دوازده تن یک فنی بوده در دوازده تن
-
از سایه تو دور و جدا باشد روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما نه غیر خدا باشد
-
در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمیسوزد -
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند -
درچراغ دو چشم او زد تیغ نامدش کشتن چراغ دریغ