-
یا بر این نطع رقص کن برخیز
یا دگر نطع خواه و خونم ریز
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهmohammad666666 ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را -
mohammad666666 ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی رانوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@sara-66
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را -
از در به در امدی و من از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم -
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@sara-66
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما -
اخراج شدهنوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۰ آخرین ویرایش توسط mohammad666666 انجام شده
درازال هرکو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دستی نه که از نخل تو چینم ثمری
پایی نه که در کوی تو یابم گذری -
یک تنم بهتر از دوازده تن یک فنی بوده در دوازده تن
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نوای دلکش حافظ کجا و نظم رهی
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا -
از سایه تو دور و جدا باشد روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما نه غیر خدا باشد
-
از سایه تو دور و جدا باشد روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما نه غیر خدا باشد
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهدر آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمیسوزد -
اخراج شدهنوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۷ آخرین ویرایش توسط mohammad666666 انجام شده
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند -
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمان خانه ی ابروی تو بود -
درچراغ دو چشم او زد تیغ نامدش کشتن چراغ دریغ
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غرق خون بود ونمی مرد زحسرت فرهاد
خواندم افسانه ی شیرین و بخوابش کردم -
مبتلایی به غم محنت و اندوه و فراق ای دل این ناله و فغان تو بی چیزی نیست
-
مبتلایی به غم محنت و اندوه و فراق ای دل این ناله و فغان تو بی چیزی نیست
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهتا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تورا بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند -
دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استهظار هر اهل دلی بود
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۳۹۷، ۱۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وان در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند