-
از در به در امدی و من از خود بدر شدم
گویی از این جهان به جهان دگر شدم -
درازال هرکو به فیض دولت ارزانی بود تا ابد جام مرادش همدم جانی بود
-
یک تنم بهتر از دوازده تن یک فنی بوده در دوازده تن
-
از سایه تو دور و جدا باشد روزی بهم رسیم که گر باشد کس بین ما نه غیر خدا باشد
-
در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست
عجب که سینه ز سوز نفس نمیسوزد -
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند -
درچراغ دو چشم او زد تیغ نامدش کشتن چراغ دریغ
-
مبتلایی به غم محنت و اندوه و فراق ای دل این ناله و فغان تو بی چیزی نیست
-
تا توانی می گریز از یار بد
یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تورا بر جان زند
یار بد بر جان و بر ایمان زند -
دلی همدرد و یاری مصلحت بین که استهظار هر اهل دلی بود
-
در این کهنه گور این غم بی پایان
این اخرین ترانه لالئییست
درپای گاهواره خواب تو
باشد که بانگ وحشی این فریاد
پیچد در اسمان شبان تو -
mohammad666666 وفایی نیست در گل ها منال ای بلبل مسکین
کزین گل ها پس از مـا هم فراوان رویــد از گلها