-
@R-Nil-par در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
-
@ஜஇዢЯஇ در " مشاعره " گفته است:
mahla bpz یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم از سر خویش گذر کرده سوی یار شدم
من بدین طالع برگشته چه خواهم کردن
که ز مژگان سیاه تو نگون سار تر است -
@ஜஇዢЯஇ ایمن تو ز شیدایی، کاو رفت به بنایی
آن لحظه که رفتم من از دامن آلایی
-
@ஜஇዢЯஇ اوفففف چه شعری
-
SEPEHR ALIZADEH یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا
اولا سلام
دوما چه عجب -
@ஜஇዢЯஇ سلام
بنایی بودم
الان باید برم آباد شم
از آن بر ملائک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
یه بیست دیقه دیگه آیم -
SEPEHR ALIZADEH در آبی که پیدا نگردد کنار
غرور شناگر نیاید به کار
سعدی -
SEPEHR ALIZADEH
رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر
گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست
سعدی -
SEPEHR ALIZADEH
دعاگوی این دولتم بنده وار
خدایا تو این سایه پاینده دار
سعدی -
SEPEHR ALIZADEHreplied to SEPEHR ALIZADEH on آخرین ویرایش توسط SEPEHR ALIZADEH انجام شده
SEPEHR ALIZADEH ریاضت کش از بهر نام و غرور
که طبل تهی را رود بانگ، دور
سعدی -
SEPEHR ALIZADEH ره عقل پیچ بر پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
سعدی -
SEPEHR ALIZADEH منتظر من نمونید حالم اصلا خوب نیست
-
SEPEHR ALIZADEH ترسم اي مرگ نيايي تو و من پير شوم آنقدر زنده بمانم كه ز جان سير شوم
-
@ஜஇዢЯஇ ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی -
SEPEHR ALIZADEH یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
-
@ஜஇዢЯஇ دردانه مَهَم در بر یارش، من و غمباد و جفا
به سبکباری ابرم، نه دگر اشک و فنا
س.فرخ