-
Kosar A003 آمد به زبان حال در گوشم گفت/دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
-
parisa khany
تکیه بر صبر و توان کم کن که در میدان عشق
آن زپا افتادهای،وین ناتوانی بیش نیست -
Kosar A003 تو آن نیی که توانی که خستگان بلا را/به کام دل برسانی و جان به لب نرسانی
-
parisa khany
یا که غبار پات را نور دو دیده میکنم
یا به دو دیده مینهم پای تو نور دیده را -
Kosar A003 آتش عشق است کاندر نی فتاد/جوشش عشق است کاندر می فتاد
-
parisa khany دیشب دل پریشم تا صبح ناله میکرد
گاهی ز دست زلفش گاهی ز دست شانه -
Kosar A003 هر چه می خواهی بکن بر من رواست/بی نصیبم ز آن لب شیرین نکن
ملت منظور ندارماااااا چیز دیگه به ذهنم نرسید، -
parisa khany نازک اندامی بود امشب در آغوشم رهی
همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیدهام
منم خاسدم مث خودت بجوابم
من دیگ برم فعلن:) -
به به مشاعره به راه انداختین به ما نمیگید
-
parisa khany در " مشاعره " گفته است:
Kosar A003 هر چه می خواهی بکن بر من رواست/بی نصیبم ز آن لب شیرین نکن
ملت منظور ندارماااااا چیز دیگه به ذهنم نرسید،نو سودایی بباید بود بر خورشید/خورشید چشم ندارد معشوق بدرخشید
-
Kosar A003 محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت/مست گفت ای دوغاین پیراهن است افسار نیست
بهتر موضوع رو عوض کنیم، -
parisa khanyreplied to امیرمحمد یوسفوند on آخرین ویرایش توسط parisa khany انجام شده
امیرمحمد یوسفوند در شب قدر از صبوحی کرده ام عیبم مکن/سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
-
Kosar A003 در " مشاعره " گفته است:
parisa khany
یا که غبار پات را نور دو دیده میکنم
یا به دو دیده مینهم پای تو نور دیده رااز تباه عاشقی هیچ ندانم گفت/تا به عزل رسم به مهر تو نخواهم گفت
-
امیرمحمد یوسفوندreplied to parisa khany on آخرین ویرایش توسط امیرمحمد یوسفوند انجام شده
parisa khany در " مشاعره " گفته است:
امیرمحمد یوسفوند در شب قدر از صبوحی کرده ام عیبم مکن/سرخوش آمد یار و جامی بر کنار طاق بود
در این میخانه بود که معشوق بدید/بگفتا که یا رب جام می بر انداشتید
-
امیرمحمد یوسفوند تن ز جان و جان ز تن مستور نیست/لیک کس را دیده جان مستور نیست
-
parisa khany در " مشاعره " گفته است:
امیرمحمد یوسفوند تن ز جان و جان ز تن مستور نیست/لیک کس را دیده جان مستور نیست
تا کجا پیکار میکنی تا برسی/عقل و جان دست ده تا که رسی
-
برا امشب بسه
-
parisa khanyreplied to امیرمحمد یوسفوند on آخرین ویرایش توسط parisa khany انجام شده
امیرمحمد یوسفوند دو دوست با هم اگر یکدل اند در همه کار/هزار طعنه دشمن به نیم جو نخرند
شب خوش -
parisa khany
در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ی ماست -
zeinab dehghani تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است