-
@Farhadd
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کيميا ی عشق بیابی و زر شوی -
@Farhadd
آن قطره ی باران که برافتد به گل سرخ
چون اشک عروسی ست برافتاده به رخسار -
@Farhadd
ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب -
@Farhadd
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را -
@Farhadd
نی حدیث راه پرخون میکند
قصه های عشق مجنون میکند -
@Farhadd
دل من نه مرد آن است که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی -
@hanu
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن -
Mr.Fantastic
نرگس مست نوازشگر مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد -
@hanu
در همه جای این زمین همنفس کسی نبود
زمین دیار غربت است از این دیار خسته ام -
Mr.Fantastic
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو