-
@hanu توانگرا مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
-
@hanu توانگرا مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۲۳ آخرین ویرایش توسط چیچک انجام شده@Farhadd
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کيميا ی عشق بیابی و زر شوی -
@hanu یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا -
@hanu یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرانوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۲۵ آخرین ویرایش توسط چیچک انجام شده@Farhadd
آن قطره ی باران که برافتد به گل سرخ
چون اشک عروسی ست برافتاده به رخسار -
@hanu روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده ام -
@hanu روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده ام
چون نگاه آشنا از چشم یار افتاده امنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۲۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Farhadd
ما را رها کنید در این رنج بی حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب -
@hanu به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينم -
@hanu به صحرا بنگرم صحرا تو بينم
به دريا بنگرم دريا تو بينمنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Farhadd
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را -
@hanu آنچه تو در ایینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
-
@hanu آنچه تو در ایینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Farhadd
نی حدیث راه پرخون میکند
قصه های عشق مجنون میکند -
@hanu
در اين سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند -
@hanu
در اين سرای بی كسی كسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زندنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۷:۳۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Farhadd
دل من نه مرد آن است که با غمش برآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی -
@hanu یقین مرد را دیده بیننده کرد
شد و تکیه بر افریننده کرد -
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
دلی کز خرمن شادی نشد یک دانه اش حاصل
چنین در دام غم تا کی به بوی دانه بنشیند -
@hanu
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
-
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@ma-a
یک یه خط راسته
دو سرش به راسته
سه سه دنده داره ... -
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط Mr.Fantastic انجام شده
@hanu
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن -
@hanu
دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کان درد را دوا کننوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Mr-Fantastic
نرگس مست نوازشگر مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد -
نوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۸:۵۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@hanu
در همه جای این زمین همنفس کسی نبود
زمین دیار غربت است از این دیار خسته ام -
@hanu
در همه جای این زمین همنفس کسی نبود
زمین دیار غربت است از این دیار خسته امنوشتهشده در ۱۰ آذر ۱۴۰۱، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Mr-Fantastic
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو