-
@Farhadd
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد:) -
@Farhadd
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
لطفا به ترتیب بفرستین
فرهاد
خودم
فاطمه
مهشید -
@Farhadd دوست دارد یار این آشفتی
کوشش بیهوده به از خفتگی -
jahad_121 در " مشاعره " گفته است:
خیلی شعراتون زیباست.
با ی در ادامه اخرین شعر.
یکی از بخت کامران بینی
دیگریرا دل از مجاهده پست
ان در آنچاه خویشتن نفتاد
وین بر این تخت خویشتن ننشست
تاج دولت خدای میبخشد
هر که را این مقام و رتبت هست
لاجرم خلق را بخدمت او کمر بندگی بباید بستسعدی
مرسی ازتون:))
حتما چشاتون قشنگه ک نگاهتون زیباس
تو چشمانت چنان شاپور و من آن لشکر رومم
که چون چشم تو را دیدم شدم تسلیم ساسانی
....
میم.لام -
ramses kabir
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد -
Ainoor در " مشاعره " گفته است:
ramses kabir
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارددلا این عینکِ چشمت،گواهِ حکمتِ این است
سگی را در قفس کردی،تو در چشمانِ آهویت
میم.لام -
ramses kabir
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را -
Ainoor در " مشاعره " گفته است:
ramses kabir
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان راAinoor در " مشاعره " گفته است:
ramses kabir
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان راالا ای نورِ این دیده که میتابی به جان ما
خودت کاری بکن دیگر که خود بردی خیال
مرا دیگر ن صبری بود و ن طاقت بدارم من
که من دیوانه ات باشم چه وقتِ پرسمانِ ها؟
میم لام -
الا ای نورِ این دیده که میتابی به جان ما
خودت کاری بکن دیگر که خود بردی خیال ما
مرا دیگر ن صبری بود و ن طاقت بدارم من
که من دیوانه ات باشم چه وقتِ پرسمانِ ما؟
میم لامالا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها -
ramses kabir
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است -
@Matrix
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است:|