-
ramses kabir
منو انکار شعر ،این چه حکایت باشد ؟!
شایدم اینقدرم عقل و کفایت باشد !
(دیگه مشاعره که محاوره ای شدحرف اولو میندازیم) -
ramses kabir
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو -
@Deleted-Account0
دلا از بس ز هر شاعر گرفتی وام در قرضیم
بیا بس کن که آن دنیا،چه بر حافظ بگویم من
لعبت -
ramses kabir
شاعری شیوه رندان بلاکش باشد
سعدی و حافظ و عطار تمامش باشدما در این ره عرضه اندامی نکنیم
چه از این به که آدمی، شیخ کراشش باشد
(شیخ:شیخ مصلح الدین سعدی و از هم دوره ها ی ما در نظامیه:)) -
ramses kabir
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم -
@Deleted-Account0
دوست دارم که خودت عاقل و هم دانایی
بی خیال،بحث نبود این که خودت آگاهی
این همه شعر و ادب منزله ی عشق بُوَد
عشقِ من را بپذیر،ای همه ی زیبایی
لعبت -
ramses kabir
تو تمنای من و یار من و جان منی
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی -
@Matrix
دلا با ان که میدانم به گیسویت نمیگیری
تمام ذوق من را که نشانی دارد از کویت
برایت شعر میگویم که تا روز ابد شاید
که چون می میرم این یادم بماند زنده با بویت:))
لعبت -
ramses kabir
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو -
تا من و تو در این خلوت شب تنهاییم
مشکلی نیست ،اگر دغده ای جز این داریمشاید این آخرین بیت که ما می گوییم :
« ما راه رُوان خستهِ رهِ کنکوریم » -
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست -
@Matrix
تو بیا و نظری کن به دل خسته ی من
بگشا قفلِ درِ این دلِ در بسته ی من
لعبت -
ramses kabir
ناز کُنی، نَظر کُنی، قَهر کُنی، ستم کُنیگر که جَفا، گر که وَفا، از تو حذَر نمیکنم
-
ramses kabir
مثل عکس رخِ مهتاب که افتاده به آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست