Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست ***** تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟ .... وعده ي وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟
وصال او زعمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به
هر شبي گويم که فردا ترک اين سودا کنم ...... باز چون فردا شود امروز را فردا کنم
ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی...
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور .. .. کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
راز ی که بر غیر نگفتیم و نگوییم... با دوست بگوییم که او محرم راز است
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده ... ... بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
هر که در این بزم مقرب تر است ... جام بلا بیشترش میدهند
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد....
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد... دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد .... چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند... سروران بر در سودای تو خاک قدمند
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم....
مي روي و گريه مي آيد مرا ... ساعتي بنشين که باران بگذرد
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق ..... دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق
قدش به درخت سرو میماند راست... زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
تا به خروارست شکر لعل نوشین ترا
در دلم عشقت به خروارست گویی نیست هست
تا کـــی به تمـــنای وصــال تو یـــگانه... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هر چه گشتيم در اين شهر نبود اهل دلي ... .... ... که بداند غم دلتنگي و تنهايي ما