Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق؛ انگار پاييزم
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم....
مي روي و گريه مي آيد مرا ... ساعتي بنشين که باران بگذرد
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق ..... دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق
قدش به درخت سرو میماند راست... زلفش به رسن، که پای بند دل ماست
تا به خروارست شکر لعل نوشین ترا
در دلم عشقت به خروارست گویی نیست هست
تا کـــی به تمـــنای وصــال تو یـــگانه... اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هر چه گشتيم در اين شهر نبود اهل دلي ... .... ... که بداند غم دلتنگي و تنهايي ما
..آنکه رخ عاشقان خاک کف پای اوست. با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو ....... تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو ............... تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو ............. تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو ............... تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام ali137888
معشوق شدن ز عاشقی سخت تر است... قدر این مرحله از عشق ، بسی ناب تر است
شروع کنم این قصه به نام تو ای دوست... چرا چو ک هروقت زدوست بگویم نکوست.... این بیت اول شعر خودمه
تا درون آمد غمش از سینه بیرون شد نفس ... نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
آیا اجازه میدهی مانند کوهی باشم برایت تا ابد یک پشتوانه؟
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما ...
آیا اجازه میدهی در قلب پاکت مانند گنجشکی بسازم آشیانه؟..
هزاران معنی باریک باشد بیت ابرو را ..... به غیر از مو شکافان کس نفهمد معنی او را
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دست کوچه دیدار است............