-
MohsenTaheri
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت -
@fatemeh-ma
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست -
تا شنیدم قصه هایی از دیار کوی دوست
بی محابا پرکشیدم در لقای روی دوست -
chichak am تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من / سالها شد که منم بر در میخانه مقیم
-
MohsenTaheri
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بد نام شوی -
chichak am یک روز ب شیدایی در زلف تو آویزم / زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
-
MohsenTaheri
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم -
chichak am
تو سرو جویباری،تو لاله بهاری
تو یار غمگساری،تو حور دلربایی -
یار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه ی لطف و وفاست -
@سجاد-ذوالفقاری
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد -
@narjes-hashemi
درد بزرگ سرطانی من
کهنه ترین زخم جوانی من -
@سجاد-ذوالفقاری
نقد صوفی نه همه صافیِ بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد -
@narjes-hashemi
در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود -
@سجاد-ذوالفقاری
دوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفت
حافظا ار مست بود جای شکایت باشد -
@narjes-hashemi
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمیارزد -
@سجاد-ذوالفقاری
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد -
@narjes-hashemi
دنیا همه هیچ و اهل دنیا هه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ -
@سجاد-ذوالفقاری
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی -
@narjes-hashemi
یاد ایام جوانی جگرم خون میکردخوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد
-
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد -