-
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سینا داده
هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف -
سینا داده
هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف@fatemeh-ma فر هادو شیرین منو تو لیلی و مجنون منو تو
حامد و عذرا منو تو خسرو وشیرین منوتو -
@fatemeh-ma فر هادو شیرین منو تو لیلی و مجنون منو تو
حامد و عذرا منو تو خسرو وشیرین منوتونوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهسینا داده
چرا فک مکنم اهنگ مخونی -
سینا داده
چرا فک مکنم اهنگ مخونی@fatemeh-ma فک نمی کنی اهنگه
تو تودلی مغزم رو خوردن سرم میترکه -
نوشتهشده در ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
سینا داده بحث چی بود =I
-
سینا داده بحث چی بود =I
@fatemeh-ma ولشش کن تو رو خدا سرم میترکه
خیلی خودم رو کنترل کردم چیزی نگم
سیستماتم بهم خورد -
@fatemeh-ma فر هادو شیرین منو تو لیلی و مجنون منو تو
حامد و عذرا منو تو خسرو وشیرین منوتونوشتهشده در ۱۸ دی ۱۴۰۰، ۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهسینا داده
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست / صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت -
نوشتهشده در ۱۸ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو چو شمعی از او هراسان باش
کاول،اتش ز شمع سر سوزد -
سینا داده
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست / صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریختنوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۵:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMohsenTaheri
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفت -
تو چو شمعی از او هراسان باش
کاول،اتش ز شمع سر سوزدنوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-ma
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست -
@fatemeh-ma
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوستنوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهتا شنیدم قصه هایی از دیار کوی دوست
بی محابا پرکشیدم در لقای روی دوست -
MohsenTaheri
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود ولیکن به سفر رفتنوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۲۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهchichak am تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من / سالها شد که منم بر در میخانه مقیم
-
chichak am تا مگر جرعه فشاند لب جانان بر من / سالها شد که منم بر در میخانه مقیم
نوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط chichak am انجام شدهMohsenTaheri
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بد نام شوی -
MohsenTaheri
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم
با ما منشین اگر نه بد نام شوینوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۴۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهchichak am یک روز ب شیدایی در زلف تو آویزم / زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
-
chichak am یک روز ب شیدایی در زلف تو آویزم / زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
نوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMohsenTaheri
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم -
@fatemeh-ma
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوستنوشتهشده در ۱۹ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهchichak am
تو سرو جویباری،تو لاله بهاری
تو یار غمگساری،تو حور دلربایی -
قانون مشاعره:
حرف آخر بیت مادر
با حرف اول بیتی که میخواییم بگیم یکی باشند
مثال:
من همانم که شبی عشق به تاراجش برد ( بیت مادر)
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد( بیتی که در جواب داده شده)اینم بیت مادر این تاپیک:
دلي كز معرفت نور و صفا ديد به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد
نوشتهشده در ۲۱ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهیار من پاک تر از برگ گل است
یار من جاذبه ی لطف و وفاست -
MohsenTaheri
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایمنوشتهشده در ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۱۶:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@سجاد-ذوالفقاری
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد -
@سجاد-ذوالفقاری
من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشدنوشتهشده در ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۱۶:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده@narjes-hashemi
درد بزرگ سرطانی من
کهنه ترین زخم جوانی من -
نوشتهشده در ۲۳ دی ۱۴۰۰، ۱۶:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@سجاد-ذوالفقاری
نقد صوفی نه همه صافیِ بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد