سلام وقتتون بخیر.
از اونجایی که کم کم داریم به نهایی ها نزدیک میشیم، استرس من هم بیشتر میشه. اون حس آمادگی رو در خودم نمیبینم. از طرفی بار ها به مشاورم گفتم بیا از اول سال عمومی ها رو مرتب در برنامه ام قرار بده حتی شده یک ساعت در روز ولی مستمر. متاسفانه ذره ای به حرفم توجه نمیکنه و طوری واکنش نشون میده که دیگه این درخواستم رو تکرار نکنم. ولی من نمیتونم بیخیال بشم، بحث آینده هست. کل برنامه رو پر کرده از تست، تست، تست. درک میکنم تست زدن خیلی مهمه، تراز آزمون های آزمایشی مهمه. اما سال آینده که میخوام کنکور بدم تاثیر معدل از خود کنکور بیشتره و این یعنی باید به این جنبه هم اهمیت داد. اما از طرفی نمیتونم از تست زدنم کم کنم و بشینم به طور مثال انسان و محیط بخونم. به هر حال این وسط باید یک درسی رو قربانی کرد.
لطفا راهنمایی کنید.
@دانش-آموزان-آلاء
سلام شبتون بخیر
چطورین رفقا؟!
میخام یه چالش بزارم، نمیدونم قبلا همچین تاپیکی بوده یا نه ولی خب من ایجاد کردم دیگه..!😁
رفقا بیاین یه متن بنویسیم و هر جملش با این کلمه شروع بشه: "چقده خوبه که.."
و داشته هامونو بگیم و خدامونو واسه اینکه تو زندگیمون داریمشون شکر کنیم..!✨❤
مثلا متن خودم:
چقد خوبه که میتونم واسه هدفام تلاش کنم...
چقد خوبه که وسط ناامیدی زیاد، بازم امید دارم...
چقد خوبه که عضو انجمن آلا هستم و کلی رفیق دارم...
چقد خوبه که انسانیت درونمو حس میکنم..
چقد خوبه که پیتزا و شیرکاکائو با تی تاپ درمون دردامه...
چقد خوبه که قیمه اختراع شده...
چقد خوبه که میتونم برم بیرون و خونوادم و رفیقامو بغل کنم...
چقد خوبه که سالمم...
چقد خوبه که خونوادم کنارمن...
چقد خوبه که میتونم خودمو کارامو انجام بدم...
چقد خوبه که داداشم هوامو دارم...
چقد خوبه که ...
چقد خوبه که بدنیا اومدم...!
:))))
خدا برای همه ی "چقد خوبه ها که" شکرت..!
بیاین یبار هم که شده بجای نداشته هامون، داشته هامونو بگیم..!
پ.ن: تاپیک رو زدم بخش مشاوره ای، چون فکر میکنم واسه روحیه مون خیلی خوب باشه..!
@دانش-آموزان-آلاء @راه-ابریشم-پرو-زیست تجربی @دوازدهم ریاضی فیزیک @انسانیا @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @راه-ابریشم-پرو-شیمی @راه-ابریشم-پرو-ریاضیات-ریاضی @راه-ابریشم-پرو-فیزیک-کازرانیان @راه-ابریشم-پرو-ریاضی-تجربی
سلام دوستان. من فارغ 97 ام و بخاطر مشکلاتی درسو ول کردم و کنکور شرکت نکردم. الان برای 405 میخونم. سوالی داشتم. یه سایتی و یه معلم ادبیات میگه که برای رتبه های زیر 500 و دو رقمی حتی در صورت تاثیر مثبت یازدهم باید ایجاد سابقه و ترمیم انجام شه. واقعا این حرف صحت داره؟ پس مثبت شدن و قطعی موندنش چه فرقی داره با هم؟ ممنون میشم کسی میدونه جواب بده. به امید موفقیت همگی
دخترکی در قلب من چنگ میزد اکنون مرده است
حال واقعا تنها هستم تنهای تنهای تنها
با جسد ها سوار اتوبوس زندگی میشوم مقصد کجاست توهماتی که از زندگی ساخته ام
((((خب شاید زیادی صورتی بودم ))))
از اونجایی که قرار نیست هیچ وقت همدیگه رو ببینم پس میتونم راحت صحبت کنم نه ؟
من متاسفانه نوه اول و فرزند اول خانواده هستم
و یه جورایی الگو بقیه بارها و بارها بهم گفتن که خوشحالیم مثلاً x همچین الگوی خوبی داره و کلا رفتارهاشون تقلیدی از منه ( برای همین بیشتر دوستام بزرگ تر از خودم هستن چون میتونم از مسئولیت ها فرار کنم و بچگانه رفتار کنم )
خب وقتیenfj باشی همیشه ازت انتظار دارن خوشحال باشی و به بقیه انرژی بدی
من خودم این رشته رو انتخاب کردم ( اما الان که انتخاب کردم دیگه دست از سرم برنیمدارن از پایه دهم مدام درمورد کنکور من صحبت شد( اصلا پدر مادر من هیچ موضوع دیگه ای ندارن )حتی یکی از اقوام دورمون دو سال پیش تماس گرفت کنکور چیکار کردی ؟ )
خلاصه اینکه بنا به دلایلی امسال رو فقط اجازه دارم کنکور بدم
ترم اول بخاطر مشاور بدی که داشتم(کلی من رو عقب انداخت) و یه افسردگی شدیدی گرفتم باز نمیتونتسم با کسی صحبت کنم فقط گریه میکردم ( این مورد هم باز کسی ندیده معمولا لبخند میزنم چون ممکنه گریه ام بگیره )
دچار یه سردرگمی شدیدی شده بودم دینا عیجب بنظر میومد همه چیز سخت تر از اون چیزی بود که تصورش رو میکردم اما همه این مراحل رو رد کردم
اما هرچی میخوام از این کنکور لذت ببرم (چون اولین سد زندگی منه) بنظرم واقعااااااا هیجان انگیزه اما امسال ترازهای قلم چی افتضاح بود ( مثل یه ترسو دیگه ادامه ندادم) و فشار خوانواده خیلی خیلی اذیتم میکنه
دوست دارم باتری رو از ساعت جدا کنم و چند ساعت بخوابم
دارم دیوونه میشم
I need یکمی حس خوب 🫂
سلام و وقت بخیر
آقا ما بعد از دوسال برگشتیم تا دوباره شروع کنیم برای کنکور
اما این سری با تغییر رشته به ریاضی فیزیک یکمی سردرگم هستم که مطالب که تا حالا نخوندم و جدید هستم را چگونه مسلط بشم.
شیمی و فیزیک که مثل هم هستن ولی ریاضیات برام سواله
گسسته و حسابان و.... چی هستن اصلا و چجور باید بخونم ؟؟؟؟
♥️♥️♥️
سلام سلام
تقریبا توی هر سنی داریم میبینم که اعتیاد به گوشی چقدر وحشتناک شده
داشن آموزا و دانشجوها نمیتونن درس بخونن
و آدمای دیگه هم نمیتونن از دنیا واقعی لذت ببرن
دقت کردین ساعتها گوشی دست مونه تهش اگه ازمون بپرسن چیکار میکردی ؟ هیچ جوابی نداری؟ هیچ کار مفیوی نکردی ک حای یادت نمیاد دقیقا چه ویدیوهایی توی اکسپلور دیدی
مغزت یه عالمه فرکانس و دیتا دریافت کرده و الکی شلوغ شده
خبببببب روال کار از چه قراره به صورت هفتگی از قسمت کنترل والدین گوشی مون عکس میفرستیم
تا خجالت بکشیم و دیگه این کار زشت رو انجام ندیم😁
1000004122.jpg
سلام سلام😄
حالتون چطوره کنکوری ها؟😃
خب قضیه چیه؟
قراره ما در حد توانمون به کنکوری ها کمک کنیم.
خب حالا چطوری؟
بروبچ کنکوری میتونین تو تاپیک پایینی سوال های مشاوره ای تون رو از دانشجو های رشته های تاپ که تو مسیر کنکور کلی تجربه کسب کردن و بلد کار هستن بپرسین
و بنده حقیر(😅) در حد تجربه های خودم و به کمک هانیه جان @haniehno به سوال هاتون توی پست های این تاپیک (ترجیحا به صورت ویس) جواب میدیم.
سوالاتون قراره حول مشکلات مشاورهای کنکور مثل انگیزه و برنامه نوشتن و مشاور و آزمون ها و... باشه.
چیز هایی که هممون با پوست و گوشت و استخوان تجربه کردیم یا درحال تجربهش هستیم.
https://forum.alaatv.com/topic/56518/مشاوره-کنکوری-گفتگو
درضمن حواستون باشه😉:
✅️اسپم ممنوعه🚫
✅️گفتگو ها و سوال هامون تو تاپیک بالایی(تاپیک گفتگو) انجام میشه⚠️
✅️اینجا فقط به سوالاتون جواب میدیم⬇️
و دعوت میکنم از همه ی دانش آموزان آلا: @دانش-آموزان-آلاء
و فارغ التحصیلان و رتبه برتر های آلا که تجربه هاشون واسه یه کنکوری خیلی باارزشه: @فارغ-التحصیلان-آلاء @رتبه-های-انجمن-آلاء
سلام
دقیقا از تایتلی که نوشتم مشخصه
عملا هیچی دیگه جواب نمیده تکنیک پومودرو هم جواب نمیده...
نمیتونم بشینم پای کتابام جوری هم نیست که بگم بدم میاد از درس خوندن
اوکیم با درس و کتاب ولی خیلی زود خسته میشم و دلم میخواد برم وب گردی...
یا این که خوابم میگیره
لطفا اگه راهی دارین بگین...
اینو هم اضافه کنم الان تایم امتحانات دی ماهه و وقت برای استراحت هم نمیتونم به خودم بدم که آره مثلا یه روز هیچی نخونم چون نمیشه
@دوازدهم @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-درس-خون
حالم خوب نیست
-
سلام
نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چی بگم
حس میکنم دارم از همه چیز دست میکشم ناامید شدم
قبلا غمگین بودم یا شایدم ناراحت اما با چیزای مورد علاقم حالم خوب میشد
فرق غم و ناامید شدنو میدونم
هر روز بدتر از دیروز
چند ساله دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم اما فایده نداره
ته همش شد یه احوال افسره و نشخوار فکری
بعضی وقتا همه چیز پا میزاره بیخ گلوم و تا میتونه فشار میده
مثل الان
جدیدا دست به هر کاری میزنم همه چیز بهم میریزه
توقع ندارم کسی تلاش کنه حالمو خوب کنه
اما خب حتی کسی هم کمکم نکرد چه برسه تلاش...
نهایت توجه خانواده من اینکه بپرسن چیزی شده؟ اتفاقی افتاده؟
اون اوایل میگفتم آره و درمورد اتفاقاتی بد زندگیم حرف میزدم
اما به فردا نکشیده همش پتک میشد و میخورد تو سرم
که تو فعلان حرفو مگه نمیزنی؟... توکه.....
فهمیدم حرف زدن نه تنها آرومم نمیکنه بلکه بدترم میکنه
تصمیم گرفتم اگر دلم پر بود اگر بغض دارم شبا وقتی برقا خاموشه گریه کنم که به لطف خواهرم که بلند میشد نور چراغ قوشو میگرفت تو صورتم که چی شده چرا گریه میکنی؟ اونم ازم گرفته شد
یه بار یادم انقدر اعصبانی و ناراحت شدم که گفتم به تو ربطی نداره که چمه! تو بگیر بخواب... یهو زد زیر گریه فرداشم قهر کرد :))
خواهرم بدتر از همه داره روانمو بهم میریزه
توی هر کاری دخالت میکنه و بین منو مامان بابا رو بهم میزنه
هر کاری میکنم میره میزاره کف دست مامان بابام
یه بار بیرون بودیم بهش گفتم یواشکی بریم یه بستنی بخوریم
اخماشو کشید تو هم گفت اصلا! باید به مامان خبر بدیم
بهش گفتم فقط یه بستنی سادست.... :))
بهم گفتن با دوستات درمورد زندگیت حرف نزن و اعتماد نکن
گفتم باشه قبول.... پس من با می حرف بزنم؟؟؟
و خب یکسالی هست با کسی حرف خاصی نزدم
و از یه ادم برونگرا و شاداب تبدیل به یه درونگرا شدمه حوصله حرف زدن با کسی رو ندارم
از بچگی با بزرگترین مشکلات رو به رو شدم و بلد نبودم حلشون کنم
حرفی هم نمیزدم مبادا خودم متهم بشم
چون هر اتفاقی که بیوفته از دید خانواده من تو مقصری
خودت کردی!
هیچ وقت تشویق نشدم برای بهترین کارام
اما تا دلم بخواد تنبیه کلامی شدم
سر کوچک ترین اشتباهاتم :))
اون اوایل که فهمیده بودم دچار افسردگی شدم تا یکسال نذاشتم کشی بفهمه اما بعدش از کنترلم خارج شد و مامانم فهمید
و بعد دوسال که به واسطه یه نفر تست روانشناسی دادیم بابامم فهمید افسردگی دارم
خانوادم از لحاظ مالی بهترین شرایط و موقعیت رو دارن و تا الان هیچی کم نداشتم
و هر چی اراده کردم و میکنم در کثری از ثانیه دارمش
اما من با خرید و داشتن چیزای آنچنانی و غیره دیگه حالم خوب نمیشه
همه میگن پول که باشه حالمونم خوبه اما نه اشتباه میکنید حتی پولدارم باشید اما خیلی چیزای دیگه نداشته باشید نمیتونیییییددددد زندگی کنید
رسیدم به پوچی
نزدیک سه ساله از زندگی افتادم بهترین سالای عمرمو
فقط دلم میخواست این حرفا رو گفته باشم همین -
0sara0 در حالم خوب نیست گفته است:
اینکه نمیتونم بعضی مشکلات واقعی رو حل کنم و روی هم دارن تلنبار میشن مشکلمه
همین باعث میشه شما در ابتدای راه زندگی بدونید هرچیزی قرار نیست حل بشه
من مطمئنم شما به راحتی میتونید با اندوه جهان کنار بیایید و یک زندگی خوب مثل بقیه آدما داشته باشید
فقط باید تمرین کنید
نیمه پر رو همواره در نظر بگیرید -
0sara0
من فکر میکنم شما خیلی سخت میگیرید
اینکه آدم خوشحال نباشه اصلا اشکالی نداره من خودم چند سالی هست اینطوری ام
ولی نباید باعث بشه افسردگی بگیره. باید همچنان مثل آدمای عادی سر وقت پاشه صبونه بخوره کار کنه مسواک بزنه بخوابه
انتظاراتتون رو از زندگی خیلی ببرید بالا ناامید میشید. -
Boltzmann
نمیدونم شاخص شما از خوشحالی چیه
ولی برای من اینطوری تعریف میشه که وقتی حال روحیم بد نباشه خوشحالم
وقتی بتونم درس بخونم خوشحالم
وقتی به پوچی محض نرسم خوشحالم :))
نه اینکه سه ساله هر سال چندتا از درسامو میوفتم
چون دیگه نمیتونم تمرکز داشته باشم چون با دوخط درس خوندن 5 صفحه میرم تو فکر -
0sara0 در حالم خوب نیست گفته است:
وقتی بتونم درس بخونم خوشحالم
خب شما که میگید اوضاع مالی تون خوبه
خیلی راحت میتونید برای هر درسی که میخوایید معلم بگیرید
و اینکه ممکنه اختلال تمرکز داشته باشید من دقیق نمیدونم اینا رو بهتره با یه روانشناس مشورت کنید که اگه مشکلی هست هم درمان و کنترل بشه
اینطوری میتونید خوشحال باشید به سادگی -
Boltzmann
من برعکس تصور فعلی شما یه آدم مستقلم
از هر لحاظ به طوری که اگر همین خانوادم با ثروت و داراییشون برن و تنهام بزارن من خودم شخصا همه چیز دارم
اما گفتم که من سر از خود نمیتونم کاری بکنم
اگرم کاری انجام بدم خواهرم میره به مامانم میگه که سارا فلان کار رو کرده
و خب بیا و توضیح بده این کار سر از خود نبوده و قصد گفتنش رو بهتون داشتم
در نتیجه میزارم به پای خودشون هر کار کردن، کردن
دردسرش کمتره -
بیخیال اصن
من چطوری میتونم این موضوع رو پاک کنم؟؟؟؟ -
شاید باورتون نشه اما پدر من با 57 سال سن هنوز هم سر یک سری موضوعات از پدربزرگم مشورت و اجازه میگیره
این دیدگاه بنده هست که برای مشورت و اجازه گرفتن از پدر مادر ما همواره کودکیم و اینجا واقعا سن یک عدده صرفا
با وجود اینکه به این مرحله رسیدید و به نقل خودتون سه ساله درگیر شدید،خودتون نمیتونید به خودتون کمکی کنید وقتی ادمی به نقطه پوچی میرسه دیگه از خودش هم زده میشه،بگردید دنبال روش یا شخصی که بتونه شما رو اول از درون بسازه روح تون رو جلا بده و در اخر هم زندگی تون رو.