هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
غم را آمیزه روزهای پایانی کردن، خطاست ....
میدانم..
میدانم... -
کمتر از 10 ساعت مونده تا برم امتحان...
-
وقت زیادی برام نمونده
-
من از لحظه شروع دانشگاه من قبلی رو گذاشتم کنار
اونی که خانواده ازم ساخته بود رو پاک کردم
همه چیشو…
و اینی که ساختم منیه که ایده الم بود همیشه
منیه که بچگیا تصورش میکردم
منیه که تابستون قبل هفتم تو اون سمینار از خودم ساختم
منی که ارزو هام بود
منی که شاید بهتر از این نباشه…
منی که یاد گرفتم لذت ببرم از تموم لحظه ها
یاد گرفتم درد هامو مثل نوزاد بغل کنم دلیلشو پیدا کنم و ارومشون کنم…
منی که….
به بهترین شکل ۱۹ سالگی رو زندگی کردم
.
۴۹ روز مانده به تولد ۲۰ سالگی
#تودلی -
_ Reza _ دوره سختیه واقعا
شرایطتون اصلا راحت نیست
ولی ارزشش رو داره که ادم برای خواسته اش بجنگه:)
اخرش از خودتون تشکر میکنین واسه لحظه به لحظه های الانتون
اون لحظه تشکر از خودتون می ارزه به کل دنیا… -
._.Zahra.K
سلام عزیزم خوبی
نمیخواستم اینو تو انجمن عنوان کنم
ولی وقتی یکی مثل خودمو دیدم گفتم بهتره تجربیاتمو بگم تا حداقل تو زودتر شجاعت اینو داشته باشی تا مسیرتو انتخاب کنی
ببین بزار از وضعیت خودم اول بگم
من عاشب تجربی بودم همیشه میخواستم پزشک بشم تا مردمو نجات بدم ؛ و خلاصه رشته تجربیو انتخاب کردم و رفتم مدرسه نمونه اما نتونستم با زبست ارتباط بگیرم
مشاور مدرسه امون که باسوادم بود بهم گفت از این شاخه به اون شاخه نپر همین تجربی رو ادامه بده
بهم گفتن تدریس اقای موقاری رو ببین هرکی یه چی گفت ولی من تو این سه سال زجر کش شدم
حالا فقط مسائل درسی نبود که
هم مسائل درسی هم مسائل دیگه باعث شد کلا داغون بشم
اینجاهم خیلی از تغییر رشته میپرسیدم و بچه های با تجربه یا اونایی که تغییر رشته داده بودن بهم میگفتن اگه میخوای تغییر رشته بدی بده
خلاصه که من دی ماه سال دهم در بحبوحه امتحانات ترم اول دیدم هدف زندگیمو گم کردم رویایی که براش زندگی کردم عملا گم شده
رفتم تحقیق کردم که شاید تو پزشکی اینجوری نباشه ولی دیدم اوناهم کلااااا زیست دارن
من از خون نمیترسیدم حالم بهم نمیخورد از بیمارستان و امپول نمیترسیدم ولی با زیست ارتباط نگرفتم
خلاصه همون دی ماه شروع کردم به تحقیق درباره رشته های تجربی و ریاضی و انسانی
که بعدا همه تو انجمن بهم میگفتن ما دوازدهم بودیم هیچی از رشته ها نمیدونستیم حالا منم اگه با تجربی اوکی بودم تحقیق درباره رشته هاشو میزاشتم بعد کنکور ولی من نمیتونم وقتی نمیدونم برای چی دارم تلاش میکنم اصلا تلاشی بکنم
خلاصه که فهمیدم از بین رشته های تجربی هیچ کدومو دوست ندارم به جز دارو و رشته های مرتبط با ژنتیک و البته چندتا از رشته های ریاضی
بچه هایی که اینجا پزشکی میخوندن بهم گفتن اگه زیست دبیرستان برات قشنگ نباشه عمرا با زیست دانشگاه ارتباط بگیری چون اون ده برابر زیست مدرسه سنگین تر و نکته ای تره
خلاصه که هم تابستون سال دهم به یازدهم هم بهمن سال دهم قضیه تغییر رشته رو با خانواده در میون گذاشتم
ولی با مخالفت خیلی شدیدی رو به رو شدم
من تا همین تابستون سال دوازدهم تلاش بر تغییر رشته داشتم
شب امتحان زیست سال یازدهمو با زجررررر گذروندم
و ۱۷ شدم
چقدر اون شب من گریه کردم هزار بار به این کتاب و به فصل هاش فحش دادم به اون فصل اعصاب و تولید مثل
میخواستم زمین دهن باز کنه من محو بشم
خلاصه که هرچی بود تموم شد
و من در آبان ماه سال دوازدهم بود که فهمیدم چه خریت محضی کردم که بیشتر رو تغییر رشته پا فشاری نکردم الکی عمرمو بر باد دادم
اون موقع ها تقریبا کم فروغ شده بودم تو انجمن
بعد منم که خیلی ناراحت بودم با خانواده در میون گذاشتم مادرم بلاخره راضی شد ولی پدرم به شدت ناراضی و دعوای شدیدی داشتیم و تهش من مجبور به موندن تو تجربی شدم
خلاصه که تهش دیپلم تجربیو گرفتم
عملا یک سال دیگه از زندگیمو بر باد دادم
و امسال تصمیم گرفتم که کنکور ریاضی بدم
اوایلش خانواده مخالفت کردن ولی گفتن الان دیگه بزرگ شدی مستقل شدی و ما دیگه نمیتونیم اجبارت کنیم
منم امسال بارها وقتایی که روزای سختی رو داشتم بهشون میگفتم شما نزاشتین من تغییر رشته بدم اگه سال یازدهمو دوازدهم ریاضی میخوندم الان اینهمه فشار سه سال روم نبود
ببین هرکاری میخوای بکنی زودتر بکن
دست دست نکن
تحقیق کن خودتو بشناس رشته هارو بشناس ببین با چه درسی اوکی هستی چه درسی باعث میشه گذر زمانو نفهمی ؟
خیلیا میگن قبولی تو ریاضی راحته
ولی الان امسال من ساعت مطالعه ام اندازه یه پشت کنکوری تجربی بود اما پیشرفتم اندازه یه پشت کنکوری ریاضی نبود
چون فشار سنگین سه سال رومه
کلا وضعیت اینه که در تاریکی با کورسویی از نور قدم بر میدارم اصلا نمیتونم بگم چی میشه
فقط همین دیگه
دست دست نکن نزار کسی مرددت کنه با خودت رو راست باش
بدون فکر کردن به بقیه
ببین اون چیه که اگه انجامش ندی باعث میشه تا ابد حسرتشو بخوری که کاااش انجامش میدادم
تو نمیتونی همه راه هارو امتحان کنی
انتخاب یه شکلات از بین صدتا نیست
انتخاب اینه که عمرتو سال های مهم نوجوانی تو تو چه رشته ای بگذرونی تا در اینده کجا باشی
درست تصمیم بگیرGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی وقتی یکی مثل خودمو دیدم گفتم بهتره تجربیاتمو بگم تا حداقل تو زودتر شجاعت اینو داشته باشی تا مسیرتو انتخاب کنی
خوشحالم منم یکیو مثل خودم دیدم هر کسی که اطرافم هست میدونه میخواد چیکار کنه ولی من نه
-
._.Zahra.K
سلام عزیزم خوبی
نمیخواستم اینو تو انجمن عنوان کنم
ولی وقتی یکی مثل خودمو دیدم گفتم بهتره تجربیاتمو بگم تا حداقل تو زودتر شجاعت اینو داشته باشی تا مسیرتو انتخاب کنی
ببین بزار از وضعیت خودم اول بگم
من عاشب تجربی بودم همیشه میخواستم پزشک بشم تا مردمو نجات بدم ؛ و خلاصه رشته تجربیو انتخاب کردم و رفتم مدرسه نمونه اما نتونستم با زبست ارتباط بگیرم
مشاور مدرسه امون که باسوادم بود بهم گفت از این شاخه به اون شاخه نپر همین تجربی رو ادامه بده
بهم گفتن تدریس اقای موقاری رو ببین هرکی یه چی گفت ولی من تو این سه سال زجر کش شدم
حالا فقط مسائل درسی نبود که
هم مسائل درسی هم مسائل دیگه باعث شد کلا داغون بشم
اینجاهم خیلی از تغییر رشته میپرسیدم و بچه های با تجربه یا اونایی که تغییر رشته داده بودن بهم میگفتن اگه میخوای تغییر رشته بدی بده
خلاصه که من دی ماه سال دهم در بحبوحه امتحانات ترم اول دیدم هدف زندگیمو گم کردم رویایی که براش زندگی کردم عملا گم شده
رفتم تحقیق کردم که شاید تو پزشکی اینجوری نباشه ولی دیدم اوناهم کلااااا زیست دارن
من از خون نمیترسیدم حالم بهم نمیخورد از بیمارستان و امپول نمیترسیدم ولی با زیست ارتباط نگرفتم
خلاصه همون دی ماه شروع کردم به تحقیق درباره رشته های تجربی و ریاضی و انسانی
که بعدا همه تو انجمن بهم میگفتن ما دوازدهم بودیم هیچی از رشته ها نمیدونستیم حالا منم اگه با تجربی اوکی بودم تحقیق درباره رشته هاشو میزاشتم بعد کنکور ولی من نمیتونم وقتی نمیدونم برای چی دارم تلاش میکنم اصلا تلاشی بکنم
خلاصه که فهمیدم از بین رشته های تجربی هیچ کدومو دوست ندارم به جز دارو و رشته های مرتبط با ژنتیک و البته چندتا از رشته های ریاضی
بچه هایی که اینجا پزشکی میخوندن بهم گفتن اگه زیست دبیرستان برات قشنگ نباشه عمرا با زیست دانشگاه ارتباط بگیری چون اون ده برابر زیست مدرسه سنگین تر و نکته ای تره
خلاصه که هم تابستون سال دهم به یازدهم هم بهمن سال دهم قضیه تغییر رشته رو با خانواده در میون گذاشتم
ولی با مخالفت خیلی شدیدی رو به رو شدم
من تا همین تابستون سال دوازدهم تلاش بر تغییر رشته داشتم
شب امتحان زیست سال یازدهمو با زجررررر گذروندم
و ۱۷ شدم
چقدر اون شب من گریه کردم هزار بار به این کتاب و به فصل هاش فحش دادم به اون فصل اعصاب و تولید مثل
میخواستم زمین دهن باز کنه من محو بشم
خلاصه که هرچی بود تموم شد
و من در آبان ماه سال دوازدهم بود که فهمیدم چه خریت محضی کردم که بیشتر رو تغییر رشته پا فشاری نکردم الکی عمرمو بر باد دادم
اون موقع ها تقریبا کم فروغ شده بودم تو انجمن
بعد منم که خیلی ناراحت بودم با خانواده در میون گذاشتم مادرم بلاخره راضی شد ولی پدرم به شدت ناراضی و دعوای شدیدی داشتیم و تهش من مجبور به موندن تو تجربی شدم
خلاصه که تهش دیپلم تجربیو گرفتم
عملا یک سال دیگه از زندگیمو بر باد دادم
و امسال تصمیم گرفتم که کنکور ریاضی بدم
اوایلش خانواده مخالفت کردن ولی گفتن الان دیگه بزرگ شدی مستقل شدی و ما دیگه نمیتونیم اجبارت کنیم
منم امسال بارها وقتایی که روزای سختی رو داشتم بهشون میگفتم شما نزاشتین من تغییر رشته بدم اگه سال یازدهمو دوازدهم ریاضی میخوندم الان اینهمه فشار سه سال روم نبود
ببین هرکاری میخوای بکنی زودتر بکن
دست دست نکن
تحقیق کن خودتو بشناس رشته هارو بشناس ببین با چه درسی اوکی هستی چه درسی باعث میشه گذر زمانو نفهمی ؟
خیلیا میگن قبولی تو ریاضی راحته
ولی الان امسال من ساعت مطالعه ام اندازه یه پشت کنکوری تجربی بود اما پیشرفتم اندازه یه پشت کنکوری ریاضی نبود
چون فشار سنگین سه سال رومه
کلا وضعیت اینه که در تاریکی با کورسویی از نور قدم بر میدارم اصلا نمیتونم بگم چی میشه
فقط همین دیگه
دست دست نکن نزار کسی مرددت کنه با خودت رو راست باش
بدون فکر کردن به بقیه
ببین اون چیه که اگه انجامش ندی باعث میشه تا ابد حسرتشو بخوری که کاااش انجامش میدادم
تو نمیتونی همه راه هارو امتحان کنی
انتخاب یه شکلات از بین صدتا نیست
انتخاب اینه که عمرتو سال های مهم نوجوانی تو تو چه رشته ای بگذرونی تا در اینده کجا باشی
درست تصمیم بگیرGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ولی با زیست ارتباط نگرفتم
این ارتباط نگرفتن یعنی چی؟
یعنی یاد نمیگرفتی یا نمیتونستی آزمون بزنی یا تست بزنی یا کلا با یادگرفتن و حفظ این مطالب مشکل داشتی؟ -
._.Zahra.K
سلام عزیزم خوبی
نمیخواستم اینو تو انجمن عنوان کنم
ولی وقتی یکی مثل خودمو دیدم گفتم بهتره تجربیاتمو بگم تا حداقل تو زودتر شجاعت اینو داشته باشی تا مسیرتو انتخاب کنی
ببین بزار از وضعیت خودم اول بگم
من عاشب تجربی بودم همیشه میخواستم پزشک بشم تا مردمو نجات بدم ؛ و خلاصه رشته تجربیو انتخاب کردم و رفتم مدرسه نمونه اما نتونستم با زبست ارتباط بگیرم
مشاور مدرسه امون که باسوادم بود بهم گفت از این شاخه به اون شاخه نپر همین تجربی رو ادامه بده
بهم گفتن تدریس اقای موقاری رو ببین هرکی یه چی گفت ولی من تو این سه سال زجر کش شدم
حالا فقط مسائل درسی نبود که
هم مسائل درسی هم مسائل دیگه باعث شد کلا داغون بشم
اینجاهم خیلی از تغییر رشته میپرسیدم و بچه های با تجربه یا اونایی که تغییر رشته داده بودن بهم میگفتن اگه میخوای تغییر رشته بدی بده
خلاصه که من دی ماه سال دهم در بحبوحه امتحانات ترم اول دیدم هدف زندگیمو گم کردم رویایی که براش زندگی کردم عملا گم شده
رفتم تحقیق کردم که شاید تو پزشکی اینجوری نباشه ولی دیدم اوناهم کلااااا زیست دارن
من از خون نمیترسیدم حالم بهم نمیخورد از بیمارستان و امپول نمیترسیدم ولی با زیست ارتباط نگرفتم
خلاصه همون دی ماه شروع کردم به تحقیق درباره رشته های تجربی و ریاضی و انسانی
که بعدا همه تو انجمن بهم میگفتن ما دوازدهم بودیم هیچی از رشته ها نمیدونستیم حالا منم اگه با تجربی اوکی بودم تحقیق درباره رشته هاشو میزاشتم بعد کنکور ولی من نمیتونم وقتی نمیدونم برای چی دارم تلاش میکنم اصلا تلاشی بکنم
خلاصه که فهمیدم از بین رشته های تجربی هیچ کدومو دوست ندارم به جز دارو و رشته های مرتبط با ژنتیک و البته چندتا از رشته های ریاضی
بچه هایی که اینجا پزشکی میخوندن بهم گفتن اگه زیست دبیرستان برات قشنگ نباشه عمرا با زیست دانشگاه ارتباط بگیری چون اون ده برابر زیست مدرسه سنگین تر و نکته ای تره
خلاصه که هم تابستون سال دهم به یازدهم هم بهمن سال دهم قضیه تغییر رشته رو با خانواده در میون گذاشتم
ولی با مخالفت خیلی شدیدی رو به رو شدم
من تا همین تابستون سال دوازدهم تلاش بر تغییر رشته داشتم
شب امتحان زیست سال یازدهمو با زجررررر گذروندم
و ۱۷ شدم
چقدر اون شب من گریه کردم هزار بار به این کتاب و به فصل هاش فحش دادم به اون فصل اعصاب و تولید مثل
میخواستم زمین دهن باز کنه من محو بشم
خلاصه که هرچی بود تموم شد
و من در آبان ماه سال دوازدهم بود که فهمیدم چه خریت محضی کردم که بیشتر رو تغییر رشته پا فشاری نکردم الکی عمرمو بر باد دادم
اون موقع ها تقریبا کم فروغ شده بودم تو انجمن
بعد منم که خیلی ناراحت بودم با خانواده در میون گذاشتم مادرم بلاخره راضی شد ولی پدرم به شدت ناراضی و دعوای شدیدی داشتیم و تهش من مجبور به موندن تو تجربی شدم
خلاصه که تهش دیپلم تجربیو گرفتم
عملا یک سال دیگه از زندگیمو بر باد دادم
و امسال تصمیم گرفتم که کنکور ریاضی بدم
اوایلش خانواده مخالفت کردن ولی گفتن الان دیگه بزرگ شدی مستقل شدی و ما دیگه نمیتونیم اجبارت کنیم
منم امسال بارها وقتایی که روزای سختی رو داشتم بهشون میگفتم شما نزاشتین من تغییر رشته بدم اگه سال یازدهمو دوازدهم ریاضی میخوندم الان اینهمه فشار سه سال روم نبود
ببین هرکاری میخوای بکنی زودتر بکن
دست دست نکن
تحقیق کن خودتو بشناس رشته هارو بشناس ببین با چه درسی اوکی هستی چه درسی باعث میشه گذر زمانو نفهمی ؟
خیلیا میگن قبولی تو ریاضی راحته
ولی الان امسال من ساعت مطالعه ام اندازه یه پشت کنکوری تجربی بود اما پیشرفتم اندازه یه پشت کنکوری ریاضی نبود
چون فشار سنگین سه سال رومه
کلا وضعیت اینه که در تاریکی با کورسویی از نور قدم بر میدارم اصلا نمیتونم بگم چی میشه
فقط همین دیگه
دست دست نکن نزار کسی مرددت کنه با خودت رو راست باش
بدون فکر کردن به بقیه
ببین اون چیه که اگه انجامش ندی باعث میشه تا ابد حسرتشو بخوری که کاااش انجامش میدادم
تو نمیتونی همه راه هارو امتحان کنی
انتخاب یه شکلات از بین صدتا نیست
انتخاب اینه که عمرتو سال های مهم نوجوانی تو تو چه رشته ای بگذرونی تا در اینده کجا باشی
درست تصمیم بگیرGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ببین با چه درسی اوکی هستی چه درسی باعث میشه گذر زمانو نفهمی
خیلی عجیبه ولی هیچ درسی هیچ درسی نیست که زمانی حس نکنم و بخوام بینهایت بخونمش یا بخوام کلی اطلاعات اضافه درموردش داشته باشم یا توی تایم استراحتم مطالب جالب در موردشون بخونم
مثلا توی تایم استراحتم بشینم در مورد چیزای جالب فیزیک و ریاضی یا لپتاپ و کامپیوتر و پیشرفت هاش در این مورد بخونم و من حس میکنم علاقه یعنی اینکه به غیر از اون چارت درسیش به یادگیری مطالب دیگه اش هم علاقه مند باشی
البته من دو ساله زیست نخوندم و خیلی یادم رفته که چه جوری بود ولی نهم که بودم بازم جوری نبود که بگم ایول زیست
ولی کلا با درس خوندن اوکیمم نمراتمم همیشه بالا بوده -
بنظرتون علاقه به یه رشته یعنی به غیر از اون چارت درسیش به یادگیری مطالب دیگه اش هم علاقه مند باشی؟
مثلا خود آدم بره سرچ کنه مطالب دیگه شو و چیزای مرتبط باهاشو بخونه و از دونستن و یاد گرفتن اینا لذت ببره؟ -
S.daniyal hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
خلاصه که، بدون اینکه بترسی و فکر کنی وای چه دنیای پیچیده و وحشتناکی حالا از کجاش شروع کنم... پله پله از اون چیزهایی که فکر میکنی بهشون علاقه داری شروع کن و درنهایت به یه جوابی (حتی اگر موقت) میرسی.
دقیقا من الان به شدت ترسیدم چون هیچوقت اینجوری با آینده ام و زندگی ام و مسئولیتی که در قبال این همه چیز دارم مواجه نشده بودم و در مورد مسائل مالی و اقتصادی هم خیلی اطلاعی نداشتم و ندارم و کم کم دارم اوضاع واقعی جامعه رو میفهمم
._.Zahra.K
من اینو بارها به بچهها گفتهم، به تو هم میگم که لزوما رشتهٔ تحصیلی دانشگاهتون آیندهتون نیست و سیر قطعی آیندهتون رو نمیسازه. تو ممکنه درنهایت فکر کنی فلان رشته (مثلا مکانیک) رو دوست داری اما وارد حیطهٔ دانشگاه که بشی، تازه ببینی چقدر به یه رشتهٔ دیگه، حتی شاید بیربط (مثل زبان شناسی) علاقه داری... و اونجا چیکار کردن و تصمیم، دیگه با توئه.
در کل سخت نگیر. به صورت هر دم بیل باهاش رفتار نکن اما اونقدری هم جدیش نگیر که روح و روان و آرامشت رو هم از دست بدی.
تحقیق کردن درموردش هم کار سنگین و وحشتناکی نیست روزانه یه ربع، نیم ساعت کافیه برای وقت گذاشتن و جستجو کردن. فکر کن اینم جزوی از دروس امتحان نهاییته.این هم که به بازار کار فکر نکنین و این صحبتا، تا حدودی میتونم بگم عقیدهٔ شخصی منه... دو سهتا دلیل هم براش دارم که یکیش اینه که توی کشور و دورهای از زمان زندگی میکنیم که یهو یه ویروس میاد کل مملکت دو سال میخوابه و سیستم همهچیز باید تغییر کنه، شب میخوابی صبح بیدار میشی میبینی رئیس جمهور رفته خورده تو کوه ترکیده و به دنبالش بازار و فلان و بیسار چنان نوسان میکنه که یا ابالفضل و الا آخر... دوتا دلیل دیگه رو هم هروقت دیگه انتخاب رشته کرده بودی میتونم برات توضیح بدم
اما بهت پیشنهاد میکنم حتی درمورد این مقوله هم با افراد بیشتری مشورت کنی... و اگر دلیل جملاتشون رو هم توضیح میدن، دلیلشون رو هم بشنو. چه موافق باشن با پیگیری بازار کار و چه نه.
-
بنظرتون علاقه به یه رشته یعنی به غیر از اون چارت درسیش به یادگیری مطالب دیگه اش هم علاقه مند باشی؟
مثلا خود آدم بره سرچ کنه مطالب دیگه شو و چیزای مرتبط باهاشو بخونه و از دونستن و یاد گرفتن اینا لذت ببره؟._.Zahra.K
علاقه یعنی علاقه دیگه🥹
️
توضیح سادهترش اینه که فرض کن تو میگی من به نجوم علاقه دارم. اما چقدر تاحالا رفتی پیگیری کنی ببینی نجوم چیه؟ تو به همون اندازه به نجوم علاقه داری یا برای وقت میذاری.
مثلا من خودم نمونهٔ بارز علاقهمندی به ادبیاتم. رشتهٔ خودم ریاضی بوده، دانشگاه معماری میخونم، اما عروض و قافیه و فن شعر و کتابای فنی ادبیات رو خودم خریدهم و مطالعه کردم. این یعنی من به ادبیات علاقه دارم، وقت هم گیر بیارم سریع میرم سراغش.
یا مثلا یه دوستی دارم که آنچنان به نجوم و این مباحث فضاپیما و اینا علاقه داره که هروقت استوریاشو باز میکنم داره درمورد پرتاب فلان موشک و فضاپیما به فلان سیاره اطلاعات میده. خودش پیگیری میکنه دیگه...
حالا باز یه سری از رشتهها هستن که نمود این شکلی ندارن. مثلا مکانیک... خب در اون صورت طرف باید بفهمه که به مجموعهای از دروس دبیرستانش علاقه داره و برای یادگیریشون مشتاقه. بنابراین احتمالا به مکانیک علاقه داره... احتمالا راه درست فعلا براش این راهه.
مثلا خود من هنوزم به ریاضی و آمار و احتمال علاقه دارم و دنبال میکنم توی یوتیوب...
اما میدونم و میدونستم که واقعا اگه بزنیمم با شیمی کنار نمیام. پس از همون اول فهمیدم توی خود معماری هم ممکنه چیزایی باشه که با شیمی درگیره و من تمایلی بهش نداشته باشم. یا فهمیدم نفت و فلان و بیسار اصلا مال من نیست به خاطر شیمیش... -
._.Zahra.K در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
ببین
علاقه و اینارو بزار کنار
به این فکر کن کدوم رشته ست که حاضری تا آخر عمرت تحملش کنی و باهاش سروکله بزنی؟
.
بعدشم مگه شما الان انتخاب رشته میکنی که به این چیزا فکر میکنی؟ -
._.Zahra.K
علاقه یعنی علاقه دیگه🥹
️
توضیح سادهترش اینه که فرض کن تو میگی من به نجوم علاقه دارم. اما چقدر تاحالا رفتی پیگیری کنی ببینی نجوم چیه؟ تو به همون اندازه به نجوم علاقه داری یا برای وقت میذاری.
مثلا من خودم نمونهٔ بارز علاقهمندی به ادبیاتم. رشتهٔ خودم ریاضی بوده، دانشگاه معماری میخونم، اما عروض و قافیه و فن شعر و کتابای فنی ادبیات رو خودم خریدهم و مطالعه کردم. این یعنی من به ادبیات علاقه دارم، وقت هم گیر بیارم سریع میرم سراغش.
یا مثلا یه دوستی دارم که آنچنان به نجوم و این مباحث فضاپیما و اینا علاقه داره که هروقت استوریاشو باز میکنم داره درمورد پرتاب فلان موشک و فضاپیما به فلان سیاره اطلاعات میده. خودش پیگیری میکنه دیگه...
حالا باز یه سری از رشتهها هستن که نمود این شکلی ندارن. مثلا مکانیک... خب در اون صورت طرف باید بفهمه که به مجموعهای از دروس دبیرستانش علاقه داره و برای یادگیریشون مشتاقه. بنابراین احتمالا به مکانیک علاقه داره... احتمالا راه درست فعلا براش این راهه.
مثلا خود من هنوزم به ریاضی و آمار و احتمال علاقه دارم و دنبال میکنم توی یوتیوب...
اما میدونم و میدونستم که واقعا اگه بزنیمم با شیمی کنار نمیام. پس از همون اول فهمیدم توی خود معماری هم ممکنه چیزایی باشه که با شیمی درگیره و من تمایلی بهش نداشته باشم. یا فهمیدم نفت و فلان و بیسار اصلا مال من نیست به خاطر شیمیش...S.daniyal hosseiny در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
مثلا مکانیک... خب در اون صورت طرف باید بفهمه که به مجموعهای از دروس دبیرستانش علاقه داره و برای یادگیریشون مشتاقه. بنابراین احتمالا به مکانیک علاقه داره... احتمالا راه درست فعلا براش این راهه.
آهاا
برای کامپیوتر یا صنایع و برق چی علاقه اش در چه قسمتی نمود پیدا میکنه؟