هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Akito
خودشون ضرر می کنند. به قول استاد شیمی مون
غیبت کردی اسمت و نمی دم اموزش
چون ضربه ای که خودت می خوری خودش برات درس حسابه
ولی پایان ترمم که رسید 25 صدمم نمره نمی دمامتحان های میان ترم به سرعت نور نزدیک می شند
️
️
jahad_121 درسته
کاش آدم شن
کاش -
کسی که آسمان را بدون ستون برافراشت میتواند بارهایی که روی قلبت سنگین است را بردارد...
-
آنها نوعی وسیلهی دفاعی بیولوژیک دارند که نامش اُمید است.
چیزی که ما در مورد اُمید دستگیرمان شد، این است که یکجور سپر حفاظتی نامرئیست که باعث میشود آدم ضدضربه شود.
آدمها را دچار این احساس میکند، که در آینده همهچیز قرار است بهتر شود.. -
ماریانا، من نابلدم. یک نابلدمِ پُررنگ، درشت و غلیظ مینویسم برای همهی ما که گاهی نمیدانیم چطور آدمها را بغل کنیم ولی تنمان زخم نشود.
ماریانا، بلند بگو بلد نیستم، تمام جهان بلد نیستند فقط آن قدر شجاع نیستند که بگویند کنترل زندگی دست آنها هم نیست.
ماریانا، میدانی زندگی مسیرهای دیگری دارد، بیا از کسی نپرسیم با غمهایمان باید چه کار بکنیم، بیا آن قدر صادقانه دستهایمان را روی میز نگذاریم تا این قدر وقیحانه غمهایمان را کوچک نشمرند.
غمهای ما به خودمان مربوطاند و آدمهای نامربوط زیادند.
-حاتمه رحیمی -
همه پله هارو دوییدم
سه طبقه
یه قسمتی از مسیر هم دوییدم
و هم اکنون خیس عرق نشستم سر کلاس ریاضی ۱:/ -
همه پله هارو دوییدم
سه طبقه
یه قسمتی از مسیر هم دوییدم
و هم اکنون خیس عرق نشستم سر کلاس ریاضی ۱:/ -
-
عطر مورد علاقه ام تموم شد
-
برف در دومین روز پاییز️
-
اینم از دعوا تو بیمارستان...
چهل تا زن و مرد و جوان و پیر ریختن سر دوتا پرستار و دوتا حراست..
طرف عزیزش فوت شده بعد انتظار داره پرستار و پزشک حضرت عیسی بشن براش
-
مِهردُخت
منم همینم البته...
سعی میکنم تا وقتی نمردم قرص نخورم -
زهرا بنده خدا 2 چقدر خاطرات تون خوبههه چه قدر به کار ما هم میاد الان
خصوصااا قبلی ها که گفتیدjahad_121
دیگه شما خودتون خاطره گو بشید دیگهههه -
صبح کتاب رو بردم
گفتم با همکلاسیم میرم پسش میدم
بعد هم کلاسیم کار داشت
زنگ زدم دوستم اونم دیر جواب داد
دیگه تنهایی نرفتم
آخه کتابه رو دیروز گرفتم
الان میگه خوشش میاد دم به دقیقه میاد اینجا -
دستشم درد میکرد اعصاب نداشت
-
Younesam خلخاله
-
بعد مشکل اینجاست که ظرفیت کتاب گرفتنِ دوستمتموم شده
با شماره دانشجویی نماینده شون میگیرم(دوستم در جریانش هست و شماره دانشحویی ای هم که دوستم فرستاد؛با آیدس خودِ طرف بود،فوروارد شده بود)
بعد این دختره که مسئول کتابخونه است
من نمیدونم چه خصومتی با این داره
هردفعه شماره دانشجویی اون بنده خدا رو میگم و تو سیستم فامیلشو میبینه
اینجوریه:
من: