هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
@سینا-0 در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Succinate
اخ گفتین چایی...
یه فلاکس من دارم
یکی هم هماتاقیم
هر دو رو پر میکنیم میشینیم دوتایی هی چای میریزیم تا وقتی که تموم شه
دوستام بهم میگن تئوفیلین سر همین چایی🫖
البته تازگی تو ترک هستم سعی میکنم روزی یه لیوان بیشتر نخورم ولی خب ... فقط سعی میکنمعه نشریه کار میکردین... چقدر خوب
چیکار میکردین؟ نویسنده بودین؟ ادیت کار میکردین؟ یا...
من همین مهر تازه نشریه خودمو راه انداختمو الان به شدت دنبال اعضای فعالم. تنهایی پیش بردنش خیلی سنگینه حتی با یه سماور چایی خوردن در روز هم نمیشه جمعش کرد
ازین که گفتین بچهها یهو ۱۸۰ درجه تغییر میکنن...خوشبختانه من ارتباطاتمو در حدی نگه داشتم که هنوز با هیچکی مشکل ندارم ولی دیدم که کلی اکیپهای دانشگاه هی تشکبل شدن و بهم خوردن...منم دورادور هی میگفتم اینا که تا دیروز نمیتونستی از هم جداشون کنی چی شدن...
باز باشگاه خوبه...بیشتر از اینکه انرژی بگیره انرژی میده
خوبه که تو چیزایی خلاصه شده که هیچوقت تموم نمیشنحالا جدیدا معتاد دوغ شده
میخورم آرامش می گیرم شدید اصلا یه حالت آرامش آروم و خواب آور بعدش
اون روز دوغ خوردم با ناهارم رفتم سر کلاس خواب بودم کامل
تئوفیلین؟نه بابا ترک چیه
دوستای من میگن هیچی از ریشه ترک بودنت نداشته باشی این چایی رو داری کلا روش حساسم شدیدا که چجور دم شه و اینا
منم ارتباطم خوبه دشمنی ندارم ولی خوشمم نمیاد با همه رفاقت کنم
مخصوص اکیپ مختلط...بیشتر سرم تو کار خودمه با کسی کار ندارم جز یه 4 و 5 نفر حرف میزنم
تو نشریه نویسنده بودم
ولی خب خیلی کارام زیاد شد واس درس سلولی هم باید یه ترجمه سخت انجام بدم دیدم واقعا نمی تونم
هر ماه یه موضوع برمیداشتم دیگه 3 تا مقاله ترجمه میکردم
حالا آدم هم مترجم بده باز باید چک کنه خلاصه کنه قابل فهمش کنه اینا
واقعاا باید مترجم خوب و پیگیری بیاری
یه سریا خیلییی بد می نویسن اصلا نمی فهمی چیه
ویراستار مون هم حرصم میداد شدید رو مخم بود اصلاSuccinate
دوغ که اصلا یجوریه انگار توش داروی بیهوشی میریزن
یادمه ترمای پیش، ظهر با ناهار دوغ میخوردیم میرفتیم کلاس میخوابیدیم
هر جلسه هم استاد فیزیومون میگفت قبل کلاس دوغ نخوربن، ناهار هم حتی نخورین سنگین میشین خوابتون میگیره...ولی خب بازم میخوابیدیمته کلاسمون قشنگ دو ردیف بودیم سرمون رو میز خواب بودیم
تئوفیلین یکی از ترکیبات توی چای هست
یه ترکیب محرکهنه خب من خیلی چای میخورم، و دارم کمکم حس میکنم که پوکی استخون فاصلهای باهام نداره واقعا باید کنترل کنم خودمو... بعضی وقتا بجای وعدههای اصلی هم چای میخورم
️
همین ۴ -۵ نفر خیلی خوب و عالیه...ینی به نظرم ازین تعداد بیشتر هم نمیشه واقعا ارتباط خوبی داشت...منم فقط با هماتاقیام هستم
چقد خوب...نویسنده. اتفاقا منم شدیدا به نویسنده نیاز دارم... کار پاره وقت و از راه دور قبول میکنین؟
فک کنم بفهمم این موردو...بعضی وقتا متنای ترجمه یجوریه که باهم نمیخونن... نمیدونم چطوری بگم...میخونی خودت میفهمی که اینجا اصلش یه چیز دیگه بود اشتباهی ترجمه شده...
فک کنم این حرص دادن کلا خاصیت جایگاه ویراستاریه
ینی منی که تا حالا با ویراستار کار نکردم هم بازم تو افکارم نمیتونم با این کنار بیام که یکی بیاد متنی که من نوشتمو تغییر بده و اون نحوهی بیان منو عوض کنه یا بیاد به متنم ایراد بگیره...غیرقابل تحمله -
ان شاءالله که زهرا ۲انتقالی بگیره بره
اینکه ۲۴ساعته حرف میزنه رو واقعا نمیتونم تحمل کنم!
در حالت عادی اکی!
ولی وقتی دارن درس میخونن کاش.....
ولی میدونم نمیره -
تو امتحانا حتی اگه بتونم قانعش کنم که ساکت شه که نمیشه
اعصاب خوردیش برام میمونه -
خوابگاه چیست؟
محیطی که جزوه بگیری دستت میگن خیلی میخونی -
خو دلم میخواد
-
واقعا امشب رو نمیتونم جیغاشو تحمل کنم...
-
حتی بلند بلند چت میکنه
بلند بلند وویس گوش میده
بلندبلند: حرف میزنهههه -
لوگو هیئت نذاری میگن اسمت نیست؟