هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Hako]

دارممم دیونهههههه میشمممممممممممممممممممممم
چیکار کنم نمیخام بیخیال و بی کار بشینم میخام یه کاری بکنم ولی چیکارررررررررررر

[Hako]

وای فتحییی عاسیسممممممممممم
چرا کوتاه کردن موی من باید باعث بشه دوستیمون بهم بخورههه؟
غیرت نداشته باش عزیز من

[Anzw 18]

سوالی که روز و شب تو سرم تکرار می شه اینه که آیا راهی رو انتخاب کردم که من رو از تو دور می کنه؟ یا آخر این مسیر منتظر من وایستادی؟
#تودلی

[لیلی_]

خیلی خیلی ناراحتم
خیلی زیاد
و خیلی زیاد تر عصبی
جالبه که میدونی و اهمیت نمیدی

[Hako]

یکی:از اوضاع زندگیت بگو..
من:به نام خدا میخابم بعد بیدار میشم یچی میخورم میبینم خوابم میاد دوباره میخابم:)

[Comrade]

واو، وی پی انای قدیمیم که وصل نمیشدن الان دارن وصل میشن.

[Hako]

عجیبه عجیبببب کل روز میخوابم و باز کمبود خواب دارم و باز خوابم میاد
*افسردگی چه کردی باما

[Hako]

این کد امار شمار سایتم کار نمیکنهههههه
چیکار کنم کسی میدونه ؟

[Hako]

+کاش میتونستم بیشتر بنویسم:') حرف‌های تو سرم مثل یه بغض تو گلومن. بحث غم نیست...فقط احساسی که دارم مثل داشتن بغضه...

[Hako]

وبلاگمو بیش از اندازه دوست دارمممم بیش از اندازههههههههههه
پر از متنای قشنگ:")

[Hako]

اسمان از جنس خاکستر ان سوی رود مه.همان مهی که دستان دخترک کبریت فروش را میگذد .رهگذران از روی پل های جزیره سگ های اسمان زیر مه را می نگرند.اطرافشان را مه گرفته است گوویی در بالنی زیر مه قهوه ای معلق اند باور نمیکردم که این همه را مرگ تباه کرده باشد.بوی ایستگاه و دوده.
صدای کسانی را که دور و برم صحبت میکرند می شنیدم.میخاستم فریاد بزنم و به انها بگویم که من اینجا هستم.همهمه ای مداوم جریان داشت انگار دندانه های تیز ماشین تجرد مرا تکه پاره کرده اند.در تبعید گاه محکومین بودم سرم سنگینی میکرد مثل اینکه نقاب اهنین روی صورتم اویخته باشند ..افکار پراکنده ای داشتم مطمئین بودم که بیدارم اما قادر به حرکت نبودم کاش میتوانستم بیدار بمانم دوباره خوابم برد؟ساعت ها.روزها.قرن ها؟...اری خوابم برد دوباره وقتی که باز مه بازگشته بود صداهایی درون مه پدیدار شدند و مرا بیدار ساختند و ان صدا صدای نفس های تو بود:)صدای نفس های تو را در میان فریاد خاموش بیگانگان در میان هق هق های خودم شنیدم چگونه؟این را نمیدانم
فقط میدانم همچون نوری بودی که مه شیری رنگ شهر مرده قلبم را روشن ساختی و مرا از عمق فاجعه رهایی دادی...هیچگاه گمان نمیبردم که تکیه گاهی بیابم..ولی تو همچون منجی الهی مان به سوی من شتافتی و مرا رها ساختی از تو متشکرم
به یاد ان روز زجر اور که من در مدرسه گریستم و تو مرا به اغوشت پناه دادی...
یکی از متنایی که خودم نوشتم و تو وبلاگمهه

[Hako]

یه کارتون بگین بشینم ببینم حوصله مان سر رفته

[Hako]

بشینیم طلسم شدگان ببینیم ::»»

[آقایِ همساده]

Hako
انیمیشن شانس رو دوست داشتم

[Hako]

@م-هرد-خت
عه اره ایده خوبیه ولی ماه پیش نگاش کردم")

[._.Zahra.K]

بچه ها وی پی ان خوب برای سیستم میشناسید؟

[jahad.20]

من بهترین روز های عمرمو
پای عشق تو دادم رفت (:

[jahad.20]

Hako ممنونم️

[jahad.20]

سرما جون گرفته دل مجنون گرفته
نکنه گریه کردی که بازم بارون گرفته؟(:

[jahad.20]

انقد از تو خوندیم که صدامون گرفته
یلدا یعنی خورشید دلش از خزون گرفته(: