هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Saghia در از روزای اول دانشگاهت بگو
گفته است:
خب امروزی که دارم مینویسم ،حدود ۱۱ روز از اولین روزی که رفتم دانشگاه میگذره
به تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۱خب امروزی که دارم مینویسم تقریبا ۵۰۰ روز از اولین روزی که رفتم دانشگاه میگذره...
به تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳
ترم ۵
شنبه و یکشنبه امتحان
تحت فشار درس رد داده استم. -
بیا جوری لبخند بزنیم انگار واقعن خوشحالیم.
-
Anzw 18
اون بحثِ «عه راست میگه»هایی که میگی بعد از آزمونا داری، مهمن. حتی الامکان بهتره که از هر آزمونی که زدی، یه لیست به صورت سرفصلی درست کنی از همینا و بزنی به دیوار اتاقت.
حتی الامکان موجز ولی گویا... که با خوندن یه کلمه خودت تا تهشو بری. اینکه هی این روند توی ذهنت پیش بیوفته، کمکت میکنه برای تستای بعدی و بعدی و بعدی. مثالشم اینکه مثلا روی برگه بنویسی کنایه با مجاز فرق داره. فرمول فلان چیز، یه توان دو داره. و از این موارد ریز ریز این شکلی...
بعدم کلا همه، خصوصا آدمای استرسی، وقتی فکر کنن توی چیزی خراب میکنن، اتفاقا و دقیقا میرن همون رو خراب میکنن! چون مدام دارن بهش فکر میکنن... چیزیه که تجربهٔ من توی روابطم بهم ثابت کرده.
اینقدر بهش فکر نکن! اینقدر هی فکر نکن تو از پسش برمیای یا برنمیای یا چی! صرفا برو و انجامش بده...@danial-hosseiny
آره آره درسته حتما باید این کارو انجام بدم ممنونم
دقیقا... اینکه خیلی خیلی ذهنم درگیر "نتیجه"س دیگه داره خودم رو هم اذیت می کنه و فکر می کنم یکی از دلایل اصلی اضطرابیه که روز به روز داره بیشتر می شه
سعی می کنم همین طور که گفتی بهش نگاه کنم -
Anzw 18 سلام خوبید شما
خداروشکر خوب میگذره بجز شهریه
اره علوم پایه تقریبا درساش با پزشکی یکیه ولی خب پزشکیا واقعا سنگین تره -
دوتا امتحان دیگه مونده و تموم عمیقا دلم پنجشنبه عصر و میخواد بعد دو هفته فشرده راحت بگیرم بخوابم
از امتحان فردام میترسم واقعا میشه همتون دعا کنید پاس شم 🥲
️
-
Comrade نه
فکر کنم دلیل باگه ری اکشنا بوده -
Akito در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Saghia سلام
یه رشته در مجاورت رشته شما
مکانیکاها خوشحال گشتم
موفق باشیدSaghia مچکرم، همچنین شما
-
Saghia مهندسی برق ترم ۷
و تاریخ تولدتون هم ۲۱ فروردینه
چطور بود؟ -
?What should I have to do
Seeking for Guidance -
خدایا، وحشت تنهاییام کشت
کسی با قصهٔ من آشنا نیست
در این عالم ندارم همزبانی
به صد اندوه می نالم روا نیستشبم طی شد کسی بر در نکوبید
به بالینم چراغی کس نیفروخت
نیامد ماهتابم بر لب بام
دلم از این همه بیگانگی سوخت...به روی من نمیخندد امیدم
شراب زندگی در ساغرم نیست
نه شعرم میدهد تسکین به حالم
که غیر از اشک غم در دفترم نیستبیا ای مرگ، جانم بر لب آمد
بیا در کلبهام شوری برانگیز
بیا، شمعی به بالینم بیاویز
بیا، شعری به تابوتم بیاویز!دلم در سینه کوبد سر به دیوار
که این مرگ است و بر در میزند مُشت
بیا ای همزبان جاودانی
که امشب وحشت تنهاییام کُشت!«فریدون مشیری»
-
Akito خانم مدیر اول با کلی امکانات جدید خوشحالمون کرد، بعد چند ساعت تمام اون امکانات رو به غیر از ری اکشنا برد، الان هم که ری اکشنا رفته، نمیدونم با خودشون مشکل دارن، با ما مشکل دارن، یا با جفتش
.
-
امشب آخرین کاراموزی آی سیو بود
مرگ های زیادی دیدم
مرگ مریضی که بهم لبخند زد
مرگ مریضی که دستامو محکم گرفته بود
و.....
مرخص شدن دو نفر هم دیدم .
جو حاکم از لحاظ بیمار های بدحال رو دوست نداشتم
اما به شدت به شدت به شدت دلم برای پرسنل آی سیو تنگ میشه خیلی خوش برخورد و باسواد بودن .