هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
JuDi
آره بعد متوجه شدم احساساتش خیلی با من متفاوته.
هوا برش داشته. -
زمانی که ثانیه اندازه یک سال طول میکشه شب من زودتر شروع میشه مثل الان
و تنها چاره اش چیه؟افرین خوابیدن با یه عالمهه مسکن و کوفت -
بعضی روزا هست
خیلی همه چی خوبه
و لذت میبری از اتفاقات و آدما و کلا شرایط موجود
و من تو این روزا
هی با خودم میگم
یه روز حسرت امروزو میخوری
پس سعی میکنم بیشتر ازش لذت ببرم
ولی بالاخره اون روز میگذره
.
میدونم چقد بیشتر قراره حسرت این روزارو بخورم...
چقد بیشتر قراره دلتنگ بشم...
:) -
من کلمات رو تو جمله متوجه میشدم
بعد هر کلمه ای که نمیدونستم میگفتم استاد میشه جملهشو ببینم؟
و پامیشدم میرفتم کنارشون معنی میکردم برمیگشتم سر جام و از اول دوباره
و باورم نمیشد اینقد مهربون باشن که من حتی وقتی کتاب دستشون بود و ۲ساعت برا من بالا گرفته بودن که ترجمه کنم هم استرس نگیرم🥺زهرا خانم
انقدر از استاداتون تعریف می کنید نمی گید
دل ما هم از این استادا می خوااااد؟
یا اون استاد بیوشیمی تون چرا انقدر خوبن
دلم خواستمنم باید برم از استاد ها رياضی و شیمی م تعریف کنم
ولی برای ما با اینکه خسلی خوبن واقعا سخت گیرن دیگه سر نمره و امتحان دلسوزی براشون معنا ندارههه
البته از حق نگذریم من حالم بد بود برای امتحان ترم سر ریاضی استاد اومد پیشم بهم گفت شما که پاسی چرا خودت اذیت می کنی
ولی خب دیگه باز همون نمره خودم تقریبا دادن
اگر حالم خوب بود خیلی نمره خوبی می تونستم بگیرم با توجه به اینکه نمره ها کلاسیم میان ترم ها خیلی خوب بودن️
️
هعی گذشت
متاسفانه این ترم دیگه ریاضی 2 باهاشون نداریم ولی بتونم جوری انتخاب واحد کنم که به تایم کلاس ریاضی این استاد نخوره می رم سر کلاس بچه ها آمار ریاضیات می شینم️
-
یه ریدینگ از برگه های رو میزشون برداشتن گفتن بفرمایید
و اول دادنش به من
من:
دادم به دوستم
اون:
استاد:میخواید با هم ترجنه کنید و نمرهاش برا دوتاتون حساب بشه؟
ما: اکی
رو به متن یه ربع و نمیفهمیدیم چی میگه
دوستم پچ پچ کنان:زهرا الان استاد من مسخرمون میکنه
من: خفه شووو(چون میشنید و واقعا مسخرهمون میکرد)
و باز با نفهمیدن ادامه میدادیم
دوستم: استاد معنی این کلمه چی میشه؟
استاد: فلان
من: خب حالا بقیهش چی؟
.....
استاد: خب چی شد؟
من: ۴_۵تا کلمهی ترجمه شده رو بیان کردم
استاد:معنی متن رو بگید یکیتون...
دوستم شروع کرد و اینقد از خودش همه چی رو درآورد که بلند زدم زیر خنده(آخه خیلی سم بود
هیچ کدوم رو نمیدونست و کاملااااا با اعتماد به نفس تمام از خودش در میاوردد
)
استاد: بیاید از ریدینگای خود کتاب بپرسم
حالا میدونم که نخوندین(با یه نگاهِ حالا چیکارتون کنم...)
قیافهی من:(ایا ما و استرس و شب بیداریامون برای شما یه شوخیه؟!)
استاد خوندیممم
ببینید ترجمه ها رو تو کتاب!!
استاد: این کتابِ کتابخونه است از قبل نوشته شده بوده
من: استاد هیشکی اینو نداشتهههه فقط ماییم!!!
این سفید سفید بودد
تازه الانم ما بخشیشو پاک کردیم که بتونیم از روش براتون ترجمه کنیم
استاد یه نگاه چقد بدبختین بهمون انداخت(کاملا دلش سوخت
)
گفت خب چی بپرسم؟
من: استاد آخریا خیلی سخت بودن...اولیا بهترن...
و ریدینگ اولی رو آورد و گفت بند اولشو من ترجمه کنم دومیشو دوستم
و خوب بود( : -
یه ریدینگ از برگه های رو میزشون برداشتن گفتن بفرمایید
و اول دادنش به من
من:
دادم به دوستم
اون:
استاد:میخواید با هم ترجنه کنید و نمرهاش برا دوتاتون حساب بشه؟
ما: اکی
رو به متن یه ربع و نمیفهمیدیم چی میگه
دوستم پچ پچ کنان:زهرا الان استاد من مسخرمون میکنه
من: خفه شووو(چون میشنید و واقعا مسخرهمون میکرد)
و باز با نفهمیدن ادامه میدادیم
دوستم: استاد معنی این کلمه چی میشه؟
استاد: فلان
من: خب حالا بقیهش چی؟
.....
استاد: خب چی شد؟
من: ۴_۵تا کلمهی ترجمه شده رو بیان کردم
استاد:معنی متن رو بگید یکیتون...
دوستم شروع کرد و اینقد از خودش همه چی رو درآورد که بلند زدم زیر خنده(آخه خیلی سم بود
هیچ کدوم رو نمیدونست و کاملااااا با اعتماد به نفس تمام از خودش در میاوردد
)
استاد: بیاید از ریدینگای خود کتاب بپرسم
حالا میدونم که نخوندین(با یه نگاهِ حالا چیکارتون کنم...)
قیافهی من:(ایا ما و استرس و شب بیداریامون برای شما یه شوخیه؟!)
استاد خوندیممم
ببینید ترجمه ها رو تو کتاب!!
استاد: این کتابِ کتابخونه است از قبل نوشته شده بوده
من: استاد هیشکی اینو نداشتهههه فقط ماییم!!!
این سفید سفید بودد
تازه الانم ما بخشیشو پاک کردیم که بتونیم از روش براتون ترجمه کنیم
استاد یه نگاه چقد بدبختین بهمون انداخت(کاملا دلش سوخت
)
گفت خب چی بپرسم؟
من: استاد آخریا خیلی سخت بودن...اولیا بهترن...
و ریدینگ اولی رو آورد و گفت بند اولشو من ترجمه کنم دومیشو دوستم
و خوب بود( :زهرا بنده خدا 2 دیگه واقعاااا داره حسودیم میشه
منی که معدلم به خاطر زبان نابود شد
و با 10 و 25 پاسش کردماونم استاد ما که به خاطر 5 دقیقه چند دقیقه کم تاخیر این اخر کار
بهم می گفت خانم فلانی این اخر ترمی زود بیایید خاطره خوبی از شما تگ ذهنمون بمونهاون وقت من بار دومم بود یا سوم که دور میومدم
-
کاش میشدبه گذشته برگشت و تماشا کرد
زندگی نکرد
فقط دوباره تو اون فضا برگردی و خودتو تماشا کنی
خنده هاتو
ذوق کردناتو -
زهرا خانم
زهرا بنده خدا 2
حیفه این خاطره ها نیست
کاش همین طور که اینجا تایپ شده هست
یک جای کپیشون می کردید داخل گوشیتون
️
دارم فکر می کنم چقدر خوبه خودمم شروع کنم از ترم بعد بنویسم داشته باشم
حداقل زمانی که خیلیی قرار سخت تر بشه بخونمشون انگیزه بگیرم
چون قطعا با شروع کلاس ها شیمی و ریاضی و آزمایشگاه ها دذ کنار سختیشون قرار لذت ببرم از شیمیییی🥹 -
Zahra.HD
۲۰حقیقتتون و یه سری احساساتی که تجربه میکنید خیلی شبیه من بود...