هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Michael Vey
من سال 98 تو مغازه پسر عمهم بودم
کارش روکش صندلی و شیشه دودی و... بود
سال ۹۹ رفتم یه مغازه تعمیر وسایل جوشو برش
سال1400 رفتم برقکاری
سال 1401 رفتم کافه
سال 1402 دیگه رفتم داروخونه
تو کافه که کار میکردم طرف بیشتر میخواست حمالی بکشه یعنی من نزدیک دو ماه اونجا بودم یه بار نشد یه کار به من بسپاره
همش یا ظرف میداد بشورم یا میز تمیز کنم یا نظافت کلی انجام بدم
منم دیدم اینجوریه دیگه نرفتم@_-Bardia-_ وای.. چ عجییب
پس حسابی اوستا شدی دیگظرف شستنم خوبه اگ تهش پولی بدست بیاری
-
Michael Vey حالا تو خود دانشگاه فک کنم کارای دیگه هم باشه، یه تحقیقی بکن درموردش
@_-Bardia-_ نیمیدانم شاید
الان درمورد توزیع غذا پرسیدممث اینکه بیشتر شبای چهارشنبه و پنجشنبه میخوان
دقیقا شبایی ک من خوابگاه نیستم
حیف شد -
ندونستم که غریبه، هرچی باشه یه غریبهس
-
نقطه
به نظر میرسه خیلی داری تند تند تعجب میکنی -
عجبا
-
نقطه
وای منم دندون عقلام دراومده باید برم جراحی کنم -
نسخۀ نهایی ادبیولوژی.pdf
این خیلی بامزه بود زیست و ادبیات باهم -
نسخۀ نهایی ادبیولوژی.pdf
این خیلی بامزه بود زیست و ادبیات باهم -
نقطه
منم متاسفانه -
Aqua
عینکی هستم الانشم
هیچی دیگه همون اولاش رفتم دکتر (اتفاقا اون سردرد رو دکتر بهم گفت! یعنی ازم پرسید بعد اینکه چشمم اون شکلی می شه سردرد شدید هم میگیرم یا نه... و من اونجا فکر کردم متوجه شدم که عه آره سردردام معمولا چند دقیقه بعد چشمامن!) گفت مشکلت عصبیه. اشک مصنوعی هم قرار شد استفاده کنم تند تند که خب انجام شد
به مرور زمان اون مسئله حل شد الان دیگه اون شکلی نمی شه همون مدت کوتاه بود